به رسم هر سال از زمانی که وارد دنیای رسانه شدم، همان روزهایی که "روزخبرنگار" تبریک گفتن در جامعه ما آنچنان رونق نگرفته بود عادت دارم به مناسبت ۱۷ مرداد، چند خطی که چه عرض کنم، چند دقیقهای با کسانی که مرا میخوانند و تنها انگیزه من برای فعالیت هستند درددل نمایم.
خبرنگاری در ایران، جزو معدود مشاغلی است که شخص خبرنگار را به معنای واقعی کلمه از درون پیر و فرسوده میکند، استرس زیاد، نداشتن امنیت شغلی، عدم کفایت حقوق آن برای یک زندگی متوسط و بدتر از همه اینها قرارگرفتن در معرض انواع تهمتها، تهدیدها و فشارها، خبرنگار را تبدیل به آدمی میکند که هیچگاه نمیتواند به زندگی قبل از ورود به عالم رسانهنگاری بازگرداند!
باید بر تمام این دردها، برای امثال من در ارومیه، تبعیضها و قوانین نانوشتهای که ماحصل آنها تشدید تمام مشکلات مذکور است اضافه نمود! دهها نشریه و حتی قریب اکثریت آنان را میتوانم مثال بزنم که به لطف الطاف روابط عمومی ادارات و رِپُرتاژهای میلیونی مسئولان، هیچگاه هزینه چاپ و نشر از جیبشان نرفته است و نه تنها انتشار نشریه برایشان برخلاف ما(نشریه ولات) ضررده نیست بلکه از قِبل آگهیها و رپرتاژهای فراوان که حجم آن از تعداد گزارشهای تولیدی آن به مراتب بیشتر است وضع مالی آنان و رسانهشان به مراتب بهتراست!
برای درک بهتر این موضوع ذکر این نکته کافی است که تا بحال یک آگهی دولتی به نشریه ما تعلق نگرفته و هیچ مسئول و روابط عمومیای رپرتاژی برایمان ارسال نکرده است! شاید به قول آن کارشناس جنجالی این سخنم صحیح نباشد لیکن حس می کنم مقصود مشترک همه آنان شاید تداعی این جمله باشد "همینی که هست! هرکسی دوست نداره جمع کنه بره از اینجا" لیکن ما از نسلی هستیم که با سیلی صورتمان را سرخ نگه داشته و هیچگاه عرصه را ترک نخواهیم کرد.
القصه! گلایهای از هیچ کس نداریم! مستقل بودن و رعایت قواعد و اصول رسانهنگاری در این شهر هزینه دارد! و من و امثال من با اختیار و اراده این راه را انتخاب کردهایم! برای شخص فلان نماینده مردم سودی نداشتهایم که روز خبرنگار در فلان سالن بزرگ از ما تجلیل کند! برای فلان مدیر بیکفایت مدحنامه ننوشتهایم که آگهی و کارت هدیه برایمان بفرستد! از فلان ارگان و سازمانها نقد کردهایم که ما را از تمام مزایایی که به دیگر دوستان میدهند محروم کردهاند و الی آخر.....
درد زیاد است لیکن گوش شنوایی نیست و به قولی داریم برای دل خودمان حرف میزنیم! البته آن مصائب و مشکلاتی که گفتم شامل هر خبرنگار و هر فعال رسانهای نمیشود، هستند کسانی که اشتباهی و شانسی وارد فضای رسانه شدهاند و نه سررشتهای از آن دارند و نه تاکنون از درد ملت سخنی گفتهاند اما در گوشهای نشستهاند و با نقاب خبرنگاری از مزایای مادی و معنوی آن بهره میبرند! حضور همین افراد نیز در پیکر رسانهنگاری، خود یکی از آسیبهایی است که این حوزه با آن دست و پنجه نرم میکند!
برای تمام دردهایی که گفته شد و مسائلی که گفتنشان در این نوشتار به مصلحت نیست، چاره و راهحلی وجود دارد لیکن آنچه در ظاهر پیداست استمرار این وضعیت به نفع قانونگذاران و کارگزاران این مرز وبوم است! مصلحت است که خبرنگار وابسته به جریان، جناح، مسئول و سازمانی باشد و از رسالت واقعی خودش که دفاع از حقوق ملت و نقد قدرت دور بماند و ابزار دستان قدرت و جناحها باشد و یا اندک افراد مستقل نیز فکر و ذکرشان بیشتر تامین حداقلهای زندگی باشد!
در پایان روز خبرنگار بر کسانی که در نهان و در عیان خود را مقید بر اصول و قواعد این رشته و حضور در جبهه مردم حس میکنند مبارک و فرخندهباد و امید است که قلمهایشان همواره در راه نقد منصفانه قدرت و بیان دردهای ملت در حرکت باشد.
نظر شما