همین موجودِ انسانی گاهی شرایطی بر وی تحمیل می شود که در برابر آن شرایط از خود واکنش نشان می دهد، وقتی به فقر غیر قابل تحمل دچار می شود، در خفا و آشکارا به زبان طنز و شعر و گاه با تمام وجود دست به شورش و قیام می زند، در این راستا برخی اقدام به نصیحت می کنند و اعتراض خشونت آمیز را محکوم می کنند و آن را نتیجه بخش نمی دانند.
از طرفی نیز طرف مقابل اگر شیوه سرکوب و انتقام پیش گیرد، باز اصل مساله حل نشده باقی می ماند و مشکل همچنان باقی است. بنابراین تجربه نشان داده که خردمندی و واقع گرایی باید جانشین انتقام و پرخاشگری شود، در چنان زمانی شعور باید جای غرور بنشیند و به حل مشکل فقر و گرسنگی و شرایط نامناسب پیش آمده، اقدامات عملی و دلجویانه صورت بگیرد. البته متولیان امر هم باید خالصانه با تمام وجود در رفع مشکلات جامعه کوشش کنند.
در بحث فقر بابا طاهر عریان، خیام، اخوان ثالث و سایر بزرگان هر کدام به نوعی پلشتی فقر اقتصادی و فرهنگی را بیان کرده اند، به طور مثال خیام چنین گفته است:
گر بر فلکمدست بودی چون یزدان/
برداشتمی من این فلک را زمیان
زنو فلک دگری چنان ساختمی/
که زاده به کام خویش رسیدی آسان
برخی نیز چنین سروده اند؛
در کف مردانگی شمشیر می باید گرفت/
نان خود را از دهان سیر می باید گرفت
بهر مشتی سیر تا کی یک جهانی گرسنه/
انتقام گرسنه از سیر می باید گرفت.
در حقیقت، تفسیر سخن ابوذر غفاری است
فقر اقتصادی زمانی رخ می دهد که تولید کنندگان در زیرساخت ها با مشکل جدی و غیر مقرونبه صرفه مواجه می شوند. به طور مثال کشاورزی را در نظر بگیرید که هزینه بذر، آب، کود و سایر وسائل کاشت، داشت و برداشتش، به قدری گران است که سر محصول به جای سود، با زیان همراه است، فرسودگی خودش و تلاش زن و بچه اش در این میان یا کفاف حداقل زندگی را نمی دهد و یا در آمدش بسیار جزئی است.
در این شرایط فرد با فقر سازش پیدا می کند و روز به روز فقیرتر می شود. اما اگر ادارات مربوطه و مهندسان کار بلد، به سنگینی هزینه ها واقف باشند و آب و کود و بذر را با قیمت نازل در اختیار کشاورز بگذارند و بر روند به عمل آمدن محصول کشاورز نظارت، رهبری و آموزش لازم را به کشاورز بدهند، قطعا برای کشاورز سود، رفاه و خوشحالی را به همراه دارد، ما باید از سایر منابع اقشار ضعیف را یاری کنیم، تا خودکفایی و نشاط و ارزانی، در جامعه قابل مشاهده باشد. مدیریت تولید و کار را به دست کاردان های خبره سپردن نبض جامعه به پویایی، توسعه و رشد و خودکفایی نزدیک می شود.
در حقیقت ما فرهنگ توسعه و پیشرفت را نیاموختیم. اهل معرفت می گویند: نه ژاپنی ها نابغه هستند و نه ما کُند ذهن هستیم، تفاوت ما با آنها در این است که آنها فرد شکست خورده را تشویق می کنند تا موفق شود، ولی ما با فرد موفق می جنگیم تا شکست بخورد.
در هرصورت صبوری وقتی ارزش دارد که با عمل و برنامه ریزی تغییرات مثبتی در روند زندگی جامعه ایجاد شود، نه اینکه صبوری را فرصت سوزی بدانیم و برای بقاء حاکمیت خویش، دیگران را عقب نگه داریم. مدیریت هنر و علم به کارگیری صحیح و امکانات در جهت وصول به اهداف ادارات و سازمان ها و اقشار هر صنف است. به عبارتی دیگر مدیریت جریانی است که به کارگیری کار و اثر بخشی منابع مادی و انسانی تحت نظام ارزشی پذیرفته شده آن جامعه با عنایت به اصولی چون برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل و نظارت بر اساس هدف های از پیش تعیین شده است یعنی مدیریت هنر انجام امور با کمک دیگران است. (تقریرات دانشجویی در مقطع دکترا)
در کشور ما صبوری را بد معنا کرده ایم، تا آنجا که رنج فراق از معشوقِ زندگی سعادتمند و حتی برای رسیدن به وصال آرزوهای مشروع، صبر زیاد انسان را از اهداف دور و پیری و فرسودگی فرد را زنده بگور و ناکام می کند. بابا طاهر عریان در پیام به معشوقه چه نیکو بر صبر بی حاصل اعتراض می کند و می فرماید:
غم عشقت بیابان پرورم کرد
فراقت مرغبی بال و پرم کرد
بمو واجی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کردش
*احمد لطفی - دانشجوی دکترای جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
نظر شما