افسارگسیختگی تورم، بیکاری و... در یکسال گذشته، بخصوص در دوران کرونا همه ابعاد زندگی مردم در کشور را درنوردیده است، به گونهای که بسیاری از مردم در تأمین نیازهای اساسی و بنیادی زندگیشان با مشکلات عدیدهای روبرو شدهاند.
تأثیر تحریمهای یکجانبه و ناعادلانه آمریکا و غرب بر هیچکس پوشیده نیست، اما به گفته متخصصین و کارشناسان ذیربط بیشتر مشکلاتی که در کشور وجود دارند و زندگی مردم را بشدت تحتالشعاع قرار دادهاند، ناشی از سوءمدیریت و تصمیمات غیرکارشناسی مسئولین کشوری است.
در این شرایط بحرانی و به معنای واقعی کلمه فاجعه، نحوهی پاسخگویی، بیان مشکلات مردم و ارائه راهکارهای مناسب حتی اگر در عمل اتفاق نیفتد، میتواند بار روانی مثبتی در جامعه برجای بگذارد.
متأسفانه چند سالی است که مسئولین نهتنها راهکارهای کارشناسی و عملی ارائه نمیدهند، حتی در نحوه پاسخگویی به مردم و بیان مشکلات و مصیبتهای آنان نیز کوتاهی کرده و گاهاً با سخنان خود نمک بر زخم مردم میپاشند.
بعنوان مثال در سال ۱۳۹۷ پیرمردی که به وزیر وقت بهداشت آقای قاضی زاده هاشمی گلایه کرده بود که توان پرداخت هزینههای فیزیوتراپی همسرش را ندارد، وزیر محترم در جوابش گفت: «خودت بمال» این طرز پاسخگویی جناب وزیر مورد انتقاد جدی افکار عمومی در شبکههای مختلف اجتماعی قرار گرفت و حتی برخی این جمله را تشبیه به جمله معروف «ماری آنتوانت» آخرین ملکه فرانسه، کردند که در پاسخ به این موضوع که گفته شد مردم گرسنهاند و نان میخواهند. گفته بود: «اکنون که نان ندارند چرا کیک نمیخورند!»
همچنین حسن روحانی با شعار تدبیر و امید پا به عرصه انتخابات ریاست جمهوری گذاشت، ولی اکنون بعد از گذشت ۷ سال و اندی از ریاستجمهوریاش نه تدبیری در اداره امور کشور دیده میشود و نه امیدی در کشور به وی و راهکارهایش مانده است. در ماجرای گران شدن بنزین بجای آنکه افکار عمومی را با حرفای منطقی و کارشناسی قانع کند، گفت: «خودم هم بیخبر بودم! صبح جمعه فهمیدم بنزین گران شده!»، وی همچنین گفته است که «وضع اقتصاد ما از آلمان بهتر است»؟! و جملات گهربار و قصار این چنینی که از زبان مسئولین میشنویم!
جامعهشناسان و روانشناسان بر تأثیر کلمات و جملات و نحوه بیان آنها، تأکید دارند و میگویند نحوهی بیان کلمات میتواند در جامعه باعث افزایش حس اعتماد و همبستگی بین اعضای جامعه، شده و بالعکس استفاده از کلمات نادرست و عدم بیان صحیح آنها میتواند باعث ایجاد ناامیدی و بی اعتمادی در جامعه گردد.
چند سالی است که مسئولین این بُعد بسیار مهم از مدیریت کشوری را هم بشدت نادیده گرفته و با این سبک پاسخگویی، از بار معنایی مثبت کلماتی همچون اعتماد، امید، تدبیر و ... بشدت کاستهاند.
امروز و اینجا با کمی تفکر شاهد خیانت به واژهها هستیم؛ خیلی از کلمات شریف و عزیز و حتی سابقاً مقدس، در نتیجه اقدامهای غیرمسئولانه مسئولین کشوری دیگر معانی خود را از دست داده و به قول زبانشناسان با «تنزل معنایی» مواجه شدند، پوچ و لوث شدند و امروز از سوی نسل جوان به عنوان تمسخر و هزل و هجو به کار برده میشوند.
مسئولین اگر بیتفاوت از کنار مشکلات و مصیبتهای مردم بگذرند، شاید اینقدر باعث خشم و ناراحتی مردم نمیشوند. آنها با به زبان آوردن همچنین جملات و کلماتی ثابت کردهاند که هیچ درکی از رنج مردم ندارند و گویای خودخواهی عمیق آنان است.
بدین دلیل است که راهکارها و سخنان غیرکارشناسی به زبان میآوردند، راهکارهایی که نهتنها دردی از مردم دوا نمیکند بلکه از این رو که ریشه رنج دیگران را به رسمیت نمیشناسند بر زخم آنان نیز نمک میپاشند.
هاینریش بل، نویسنده آلمانی جایی میگوید: بعد از هیتلر همه آلمان درک میکردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است. اما یک چیز نابود شده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را میفهمیدیم و آن خیانت هیتلر به کلمات بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوضی شده بودند، اشغال شده بودند. کلماتی مانند: آزادی، آگاهی، پیشرفت، عدالت و... .
اینک که جامعه در شرایط سخت و دشواری گرفتار آمده و راهحلی برای کمکردن مشکلات مردم ارائه نمیشود، پیشنهاد میشود مسئولین محترم سکوت اختیار کرده و نمک بر زخم مردم نپاشند.
نظر شما