گفتگوی زیر درد دل های پدری است از جنس مهر و غم و اندوه، او که سالها فرزندش را از هر گونه گزند و ناملایمات روزگار در امان نگه داشته بود تا اینکه دست روزگار غدار، او همکلاسی هایش را بدور از چشمان پدر و دامان پر مهر مادر در لابلای نیمکت های فلزی مدرسه شین آباد قربانی دود و آتش و خاکستر کرد.
سید محمدامین شادکام، یکی از اولیاء دانش آموزان حادثه دیده در واقعه تلخ و فراموش نشدنی آتش سوزی مدرسه شین آباد پیرانشهر که 8 سال قبل اتفاق افتاد، در گفتگوی اختصاصی خود با خبرنگار کردپرس گفت: همه چیز را می توان تحمل کرد الا نگاه تحقیر آمیز برخی از مردم را!
وی در خصوص آخرین وضعیت درمانی دختران شین آبادی گفت: شیوع ویروس کرونا که حدود یکسال است گریبانگیر جامعه شده است متأسفانه عملیات درمانی آنها را متوقف کرده است و این در حالیست که بر اساس وضعیت جسمانی این دختران نیاز به درمان آنها نمی بایست متوقف شود و این از کوتاهی مسئولان مربوطه است چرا که مسئولان در این دوران سخت کرونایی هیچ اقدامی برای اختصاص محلی مناسب و ویژه برای ادامه درمان این دانش آموزان در نظر نگرفته اند.
وی ادامه داد: در دیدار اخیر با نماینده شهرستان که روز پنجشنبه ( 13 آذرماه) انجام شد 3 موضوع اساسی را بعنوان مطالبات بحق این دانش آموزان مطرح کردیم از جمله اعطای سهمیه پذیرش کنکور برای سال آینده مخصوصاً سهیمه پذیرش در دانشگاه فرهنگیان، تحت پوشش قرار گرقتن خدمات درمانی بیمه طلایی دانش آموزان و ملاقات با وزیر آموزش و پرورش و بهداشت و درمان کشور بود که احساس می کنم در مقایسه با این زخم عمیقی که به واسطه کم کاری مسئولان و در نتیجه بی توجهی به ساختار گرمایشی مدارس آموزشی در شین آباد بر زندگی ما و دخترانمان برای همیشه حک شده است، و به این زودی ها ترمیم نخواهد شد کمترین لطفی است از طرف مسئولان ذیربط که انتظار داشتیم قبل از این برآورده می شدند.
شادکام در ادامه سخنان خود اظهار داشت: نماینده شهرستان پیرانشهر و سردشت در این جلسه و در پاسخ به درخواست های ما قول دادند که نسبت به پیگیری مطالبات ما از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکند که ما هم امیدواریم در حداقل زمان ممکن شاهد تحقق این مطالبات باشیم.
این اولیاء دانش آموز شین آبادی با بغضی که در گلو داشت، اضافه کرد: نمی دانیم با چه زبانی اظهار کنیم که دختران دبستان مدرسه انقلاب اسلامی سال 91 که 10 ساله بودند خواسته ها و آرزوهایشان پس از رسیدن به سن 18 سالگی فرق کرده است و باید بر اساس نیازهای سن و سالشان به خواسته هایشان توجه کرد.
وی تشریح کرد: متأسفانه در این مدت 8 سال مشکلات ما و بویژه این دانش آموزان تنها مربوط به مسائل درمانی و آموزشی و حمایت ویژه مسئولان نبوده است بلکه ما با آفتی بدتر از این کم کاری ها و بدقولی های مسئولان مواجه هستیم و آن، این است که گاهاً با نگاه های تحقیر آمیز برخی از اطرافیانمان روبرو می شویم که داغ سنگین آن روزهای سخت و تلخ و فراموش نشدنی آذرماه سال 91 هر روز و هر لحظه برایمان تازه تر می کند چرا که همه چیز را می توان تحمل کرد الا نگاه تحقیر آمیز برخی از مردم را که انگار خود این دانش آموزان مقصر سرنوشت خویشند.
سید محمدامین شادکام، در ادامه سخنان خود که همراه با بغض و ناراحتی بود چنین می گوید: دخترم "سیما" که اکنون به سن 18 سالگی رسیده است چندین بار در مراسمات عروسی و دور همی های فامیلی با نگاه های تحقیر آمیز اطرافیان خود مواجه شده است تا جائیکه روحیه خود را از دست داده است بویژه در روزهای اخیر که خواهر کوچکترش قصد ازدواج کردن دارد او بیشتر از هر زمانی ناراحت و غمگین از سرنوشت خود و روزهای نامعلوم آینده خویش است.
وی در ادامه این گفتگو در پاسخ به این سوال که آیا وعده های قبلی مسئولان در خصوص روند درمان این دانش آموزان محقق شده است یا خیر؟ بیان داشت: بی انصافی است اگر بگوئیم که دولت و مسئولان هیچ اقدامی انجام نداده اند لذا روند درمانی این دختران طبق روال چند سال اخیر انجام شده است اما بطور کاملاً عادی و نه بصورت ویژه و مخصوص که مورد انتظار بود چرا که از ابتدا قرار بود روند درمانی این دانش آموزان با بهره گیری از بهترین امکانات و تجهیزات پزشکی صورت گیرد ولی متأسفانه این امر تا کنون محقق نشده است.
شادکام می گوید: برای نمونه اگر انجام "تیشو اکسپندر" که برای ترمیم پوست در بیماران سوختگی مورد استفاده قرار می گیرد از کیفیت عالی و مناسبی برخوردار بود در روند بهبود وضعیت صورت دخترم تفاوت اساسی ایجاد می کرد و شاید دیگر به انجام عمل های جراحی دیگری نیاز نبود ولی متأسفانه عدم کیفیت امکانات مورد استفاده در روند درمانی این دختران بارها باعث انجام عمل های پزشکی دیگری بر روی صورت آنها شده است که انجام این عمل ها هم خود نوعی بار روحی و روانی و مشکلات مربوط به گشادی عروق قلبی را بهمراه داشته است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن انتقاد شدید از مسئولان آموزش و پرورش شهرستان پیرانشهر توضیح داد: با توجه به شیوع ویروس کرونا در یکسال اخیر این دانش آموزان تمام وقت در منازل خود حضور داشته اند و در این مدت مسئولان آموزش و پروش شهرستان بجز یکبار که آنهم بصورت تلفنی حتی یک دفعه هم سراغی از وضعیت آموزشی آنها نگرفته اند و این امر ادعای کم لطفی و بی اهمیتی این مجموعه نسبت به این دانش آموزان را نشان می دهد و این دردیست که ما را در طی این چند سال همواره آزار داده است.
کم رنگ شدن حادثه مدرسه شین آباد نزد مسئولان
پدر سیما شادکام در ادامه این گفتگو از کم رنگ شدن موضوع حادثه شین آباد در نزد برخی از مسئولان بویژه مسئولین شهرستانی انتقاد و ادعا کرد: عدم پیگیری مشکلات این دانش آموزان بویژه در حوزه آموزش در یکسال اخیر نشان از کم رنگ شدن موضوع حادثه آتش سوزی مدرسه شین آباد دارد و تقریباً ادامه آموزش و تحصیل این دختران برای مسئولان آموزش و پرورش همانند سایر دانش آموزان دیگر کاملاً عادی به نظر می رسد در حالیکه کمترین کاری که مسئولان آموزش و پرورش شهرستان پیرانشهر می توانستند در این بحران کرونا که آموزش بصورت مجازی پیش می رود انجام دهند، خرید یک دستگاه تبلت یا گوشی برای استفاده از برنامه آموزشی "شاد" بود که متأسفانه حتی حاضر نشدند از محل بودجه اختصاصی دانش آموزان برای این موضوع اقدام کنند تا جائیکه بنده خودم مجبور به خرید گوشی 7 میلیون تومانی آنهم بصورت قرضی برای دخترم شدم.
وی در خاتمه سخنان خود با اشار به شرایط سخت زندگی این دانش آموزان در روزهای سخت کرونایی اعلام کرد: در این روزهای سخت و نفس گیر که ویروس کرونا در همه جا جولان می دهد والدین این دانش آموزان نقش معلم، مشاور، پزشک، روانپزشک و ...را برای آنها ایفا میکنند تا خدای نکرده درد و غم و ناراحتی بیشتر، جسم نحیف و قلب داغدار آنها را بیش از این آزار ندهد.
حرف های سرشار از غم و اندوه چند ساله پدر سیما، که هر دم داغ این پدر جگر سوخته را تازه تر می کرد تمامی نداشت و با هر نفسش هزاران حرف و حدیث غمناکی را از روزهای سخت و فراموش نشدنی سالهای اخیر به یاد می آورد او از یک طرف کوله باری از غم و ناراحتی و گلایه از بی مسئولیتی برخی از مسئولان در قبال این حادثه فراموش نشدنی را بهمراه خود داشت، از طرفی هم دل نگران آینده نامبهم و هزارن سؤال بی پاسخ و پر از اما و اگرهای سرنوشت دخترش "سیما" و 25 همکلاسی دیگرش بود که در سالهای آتی صاحب سرنوشت چه خوابی را برایشان تعبیر خواهد کرد.
داستان این دختران خزان دیده شین آبادی که قصه های 8 ساله­ ی آنها، محرومیت بسیاری از مناطق کشورمان را به رخ می نشاند سالهاست که با فرارسیدن فصل هزار رنگ پائیز رنگ تمام صفحات دلهای مردمانی می شود که قلم بدست برای حزن و اندوه نشسته برچهره چنین فرشتگان معصومی شاعری از جنس غم و احساس می شوند تا غمنامه ای به اندازه ی غم های تاریخ برای تسلی دل دخترکان شین آبادی بسرایند تا شاید آینده گان ما نه از باب پست و مقام و مسئولیت بلکه از باب ترحم و نوع دوستی و احساس و رحم و مهربانی بنای هر چه بخاری و خشت فرسوده دیوارهای مدارس آموزشی را برکنند و بجای آن خشت خشت طلا و مردانگی و انسانیت جایگزین کنند تا فرزندان این دیار در سال های نه چندان دور در سایه آرامش روحی و روانی برای توسعه و پیشرفت و آبادانی بیشتر این مملکت تصیمیم بگیرند.
نشستن پای درد دل اولیاء و دختران حادثه دیده پانزدهم آذرماه 91 شین آباد پیرانشهر و گوش سپردن به حرف های آنها هرگز رنگ کهنی به خود نخواهد گرفت و در نهایت مرور خاطرات 8 سال گذشته و نوع نگاه مسئولان به حادثه شین آباد، بیشتر این شعر را در ذهنمان زمزمه می کند:
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست/غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل/ بکلافی بفروشیم و خریداری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست/ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست
به جز از بخت تو و دیده من، در غم تو/شب در این شهر به بالین سر بیداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر/ که در این شهر طبیب دل بیماری نیست
گفتگو : عثمان حسن زاده
نظر شما