این مسئلە را باید در دو سطح مورد بررسی قرار داد:
١. نگاهی کە نسبت بە زن در جامعە مردسالار وجود دارد و زن را بە عنوان بخشی از آبرو و حیثیت مرد، طایفە، قبیلە و ... میداند و
٢. نگاهی ایدئولوژیک کە برای جان انسان نسبت بە امور دیگر، اولویت و تقدم قایل نیست.
- در نگاە و سطح اول، قوانین و قواعد مردسالارانە، بیش از هر چیز تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعی را دربرگرفتە است و زندگی بر مدار منافع و منویات مرد شکل میگیرد. مهمترین اصل پذیرفتە شدۀ مردسالاری این است کە سازمان اجتماعی بەگونەای سامان یابد کە زن - بە عنوان رقیب اصلی مرد - امکان تغییر موازنە قدرت را در جامعە و نهادهای موجود در آن نداشتە باشد.
یکی از راەهای تحقق این اصل آن است کە حضور مستقل زن در جامعە - بەشیوەهای مختلف محدود شود تا آنجا کە اگر از قواعد تخطی کند یا منافع و حدود اختیارات مرد را نادیدە بگیرد، جانش گرفتە شود.
- یکی از تغییراتی کە در دنیای مدرن روی داد این بود کە "جان بر عقیدە" تقدم یافت. در جامعەای کە جان بیارزش است بە بهانەهای مختلف آن را قربانی میکنند: گاهی بە نام دین، گاە بە نام وطن و در مواردی بە نام نامی "ناموس" این کار را انجام میدهند. در جوامع سنتی، باورهای مردسالارانە کە بسیار قوی هستند، بە طور آشکار و پنهان در بسیاری از نهادها ( دین و خانوادە ) و باورها و حتی ساختارهای زبانی، معماری و ... ریشە دواندە و مرتباً خود را بازسازی میکنند.
این باورها از چنان قدرتی برخوردارند کە جان در مقابل آنها بسیار "ناقابل" است و اولویت و تقدم ارزشی آن برای بخش عمدەای از جامعە - بەویژە مردان و خداوندان قدرت و حتی تعداد فراوانی از زنان جای تردید نیست. بەهمین دلیل، تحت عنوان مفهومی بە نام ناموس و باورهای برخاستە از آن، زنان را بە مسلخ میبرند و بدینوسیلە آبروی خود را میخرند.
نظر شما