450 سال در دل دشت، تنها، صبورانه و سخاوتمندانه به مسافران و روندگان، سبزی، سایه و هوای پاک هدیه داده بود. در برابر برف و تندباد و سرما و آفات تاب آورد تا وجودش را وقف آدم ها کند. پاداش بزرگ منشی و مهر او سلاخی بود. فعالان محیط زیست، مسیر جاده "خرم آباد - الشتر" را تغییر دادند تا درخت باشکوه "ویر دار" حفظ شود. اما گروهی بی خرد به خاطر چند کیلو زغال تنه زنی و تکه پاره اش کردند.
البته نامهربانی بشر با محیط زیست فقط به لرستان محدود نمی شود. در همین کرمانشاه چه بلاهایی که ما بر سر پوشش گیاهی زاگرس و جنگل های بلوط نیاورده ایم! زمین های کشاورزی را هم به ویلا تبدیل و منابع آبی بی رمق استان را نابود کرده ایم. به مقوله جنگل خواری و کوه خواری در جای جای ایران نمی پردازم.
به کجا می رویم؟ چرا به کوه و درخت و هوا و خاک و آب و گونه های جانوری رحم نمی کنیم. چرا هر چرنده و پرنده و جانداری را از دم تیغ می گذرانیم؟ چرا آثار تاریخی، تپه های باستانی و نمادهای فرهنگی را زخمی می کنیم؟ این است فرهنگ و تمدنی که به آفرینش و پایبندی به آموزه های آن فخر می فروشیم؟! آیا نیاکان ما این گونه با محیط زیست تعامل داشتند؟
عادت کرده ایم که تمام تقصیرها را گردن دولت بیندازیم تا از بار نقش، سهم و مسئولیت خود در زیست جمعی شانه خالی کنیم. منکر کوتاهی دولت در بروز و گسترش بحران های موجود نیستم؛ ولی کدام دولت قادر است برای هر درخت و کوه و رودخانه و نماد و جانوری نگهبانی بگمارد؟ بیدار شویم.از ماست که بر ماست.
*معلم نمونه کشوری
نظر شما