برای پیروز و چشم هایش!/صلاح الدین خدیو

سرویس آذربایجان غربی- پیروز فرزند ایران و فیروز درگذشت. در این ایام که زندگی ایرانیان با انواع تراژدی عجین شده، پیروز نماد امید شده بود. نماد که سهل است، خود امید بود.

گویی این زندگی کوتاه، جلوەای از اساطیر اندوهناک یونانی است. جایی که امید و تراژدی عین همند.

پیروز با مرگ زودهنگام و "آنتیگونه وار" وجدان های خفته را بیدار و گناهانمان را دوباره پیش چشم آورد.

گناه ویرانی محیط زیست، تخریب بنیان های اخلاق و اجتماع و ته کشیدن تاب آوری ها در تمام ابعاد آن؛ هر آنچه شایستەی کرامت ذاتی انسان است. با پیروز، تکەای از حیات وحش به نوعی زیست سیاست تبدیل شد.

گرچه امر زیستی، دیری است زیر کنترل قدرت است. اما تجربەی پیروز آن را زیر ذرەبین برد و همرسانی کرد. دست آخر این مرگ بود که بر زندگی چیره شد.

شاید بزرگترین گناه، کشتن امید و اعتماد است. جامعەی بی ایندو، مانند جسم بی روح است. امید کورمان به بقای پیروز، بازتابی از این یاس بزرگ بود و ما هنوز امیدواریم! اما نه به امیدی از جنس نومیدی و نه چشم براه معجزەایم!

زندەایم به امید! امید عملی! ایمان به عاملیت انسان و تغییر اجتماعی و تحولی جامعه محور!

کد خبر 43366

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha