به گزارش خبرگزاری کردپرس، نورمراد رضایی در این یادداشت مینویسد:
چند دهه از جنگ می گذرد و روایت هنر از رویدادهای دفاع مقدس هنوز ادامه دارد. برای مردمی که با گوشت و پوستشان جنگ را لمس کرده اند روایت سر راست، مستند و آنگونه است که اتفاق افتاده. خاصیت هنر در روایت حوادث تاریخی این است که زاویه نگاه را تغییر دهد، حادثه را بازگو کند با زبانی که ماندگاریش بیشتر و تاثیرش فراتر از روایت های سر راست باشد.
اصغر خلیلی در دقیقه ۵۵ با ارنجی نو، کرنر را از زیر درخت بلوط به زمین فوتبال چوار ارسال کرد. روایتی هنری از حادثه تلخ بمباران زمین فوتبال چوار در اوایل دهه شصت، آنجا که تعداد زیادی از بازیکنان، داور و تماشاگران به شهادت رسیدند.
خلیلی این تجربه موفق را نه با هنرمندان بزرگ و حرفه ای، بلکه با جوانان و نوجوانی تازه کار و بی تجربه انجام داد و نتیجه درخشان بود.
روایت نمایشی و عملکردهای درست در درام، متر و معیار خاص خودش را دارد و کسی که پا بر صحنه می گذارد میبایست به علم و تجربه اش مسلح باشد تا ترتیب رویدادها، روابط علی معلولی، کنش، کشش، ریتم، شخصیت پردازی و دیالوگ ها منطقی و در خور شأن نام بزرگ تئاتر یا نمایش باشد.
ریتم و زمان نمایش مطلوب و دلخواه مخاطب خاص و عام بود. بازی ها با وجود کسانی که تجربه زیادی در اجرا ندارند، روان و شایسته صورت پذیرفته و این شیوه پرداخت حاصل تجربه و دانایی کارگردانی است که میداند هر روایتی را از چه زاویه ای به مخاطب عرضه کند تا نتیجه درست حاصل شود.
بدهبستانهای حسی بازیگران طراحی شایسته ای داشت. چیدمانی درست تا چیزی از نمایش بیرون نزند. در "کرنر زیر درختان بلوط" اصغر خلیلی هنرمندانه موضوع را از قاب صحنه بیرون می کشد و آن را از ذهن تماشاگر آغاز میکند و این یعنی همان هدفی که هر کارگردان کاربلدی آنرا دنبال می کند.
جنگ پدیدهای است با تأثیر بسیار زیاد روی جامعه و افراد. پرداختن به وجه انسانی این جریان غیر متعارف در آثار هنری امروز بیش از گذشته احساس می شود ، اینکه جنگ چه تأثیری روی زندگی آدمهای دوران جنگ گذاشته و بالعکس، آدمهای امروز چه برداشتی از آن واقعه خواهند داشت.
"کرنر زیر درختان بلوط" هم به همین موضوع بصورت ویژه توجه دارد. مشترکات انسانی بین گروهی از شخصیت های نمایش که قربانی حادثه اند و در طرف دیگر شخصیتی که عامل و بوجود آورنده این حادثه است. مشترکاتی درونی و حسی که اگر در طول تاریخ به آنها توجه میشد شاید هیچ جنگ و درگیری صورت نمیگرفت.
پرداخت به این بخش یعنی روایت درونی و حسی آدمها در قبل و بعد از هر حادثه ای موشکافانه و اصیل است، کاری که اصغر خلیلی در این نمایش به آن جریان بخشیده است. در واقع ما در این نمایش برای پنجاه دقیقه از نگاه سیاسی صرف و شعارهای معمولی با جنگ فاصله خواهیم گرفت و بیش از پیش نگاهمان به بخش انسانی این رخداد گره می خورد. چون می دانیم که جنگ بیش از هر چیزی وجدان آدمها را به درد می آورد.
تعهد هنری تئاتر زنده نگهداشتن یادهاست، خاطره کسانی که زندگی را فدای سرزمینشان کردند تا نسل های آینده تاریخ داشته باشند، روایت قهرمانها از مهمترین وظایف هنر تئاتر است.
یک اثر نمایشی با قوسی دراماتیک شکل می گیرد که اولین نقطه آن اتفاق محرک است و بعد حرکت، کنش، اوج و فرجام تا کششی منطقی ایجاد شود و مخاطب با شخصیت ها و روایت ارتباطی درونی پیدا کند و آن را بپذیرد. مستند و رو راست برای تماشاگر روایت کردن و شعار دادن کیفیت درام را کاهش میدهد. روایتگری اصغر خلیلی در «کرنر زیر درختان بلوط»، قصه زندگی است، آدمهایی که برای زندگی اشتیاقی فراتر از مردن دارند، در جنگند اما از آن بیزارند، بازی می کنند اما به باخت فکر نمی کنند و شهید می شوند بی آنکه کسی را کشته باشند، ساده و کودکانه حرف می زنند اما در عمق بیانشان فلسفه مهرورزی و آواز زندگی است.
کنش در نمایش کرنر زیر درختان بلوط بیرونی نیست، درونی است. اینجاست که متوجه می شویم تکنیک نویسنده برای دراماتیزه کردن یک روایت با زوایه ای نو خوب جواب داده است. به ندرت جایی از کار را می توان پیدا کرد که از نظر منطق روایت لنگ بزند. منطق و باورپذیری چیز مهمی است حتی اگر زاویه نگاه ما فراتر از واقعیت باشد، مهم این است که مخاطب ما آن را باور کند و بپذیرد و حسن نمایش اصغر خلیلی بیش از هر نکته دیگری در همین است. یعنی شعار نمیدهد بلکه با شعورش روایت می کند.
بی تفاوتی به آدمهای یک طرف جنگ و عدم پرداختن به آنها بعد از سه چهار دهه به ضد خودش تبدیل شده. تماشاگر را متوجه زوایای پنهان رویدادهای جنگ نمیکند. باید بپذیریم که مخاطب می خواهد بداند و ببیند کسانی که حتی جنایت مرتکب شده اند هم می توانند احساس داشته باشند تا با همین سلاح عظیم در آنها انفجار پشیمانی بوجود بیاید. آنچه در روایت شخصیت عامل حادثه زمین فوتبال چوار در نمایش "کرنر زیر درختان بلوط" با بازی آقای عزتالله آقایی می بینیم نکته ای است که حائز اهمیت است. مخاطب با وجود تنفری که در خود به شخصیت مورد نظر پنهان کرده است به او اجازه می دهد حرف بزند، به او اجازه میدهد پشیمان باشد و بگوید که گاهی آدمها بی آنکه بخواهند وسیله قرار می گیرند تا ویرانی به بار بیاورند.
«کرنر زیر درختان بلوط» میتوانست با هزینه ای بالاتر از آنچه بود و بازیگرانی شاخص تر از آنچه دیدیم اجرای باکیفیتتری باشد اما من معتقدم صاحب اثر تعمدا راهی را انتخاب کرده است که از هر کسی بر نمی آید؛ یعنی میدان را برای کسانی باز کرد که در آینده از آنها بیشتر خواهیم دید و خواهیم شنید. مهم جایگاهی است که اصغر خلیلی به کسانی بخشید که بزرگترین اتفاق هنری یعنی جشنواره فجر را تجربه کردند؛ آنهم با جوایزی که ماندگار خواهد بود.
*کارشناس ارشد ادبیات نمایشی و دانشجوی رشته پژوهش هنر
نظر شما