فارغ از مسئله تعلیق پروازهای بین المللی به کردستان عراق، کنترل پست های مرزی بین المللی کردستان عراق، امکان قطع صادرات نفت کردها از سوی ترکیه، پرسش مهمتری که کردها باید در این برحه از بحران دیپلماتیک با آن روبرو شوند این است که چگونه دولت منطقه ای کردستان و کردهای عراق در ارزیابی خود از رویکرد واشنگتن دچار اشتباه شده اند.
پیش از برگزاری همه پرسی، دولت ترامپ بارها به کردهای عراقی هشدار داد که در صورت برگزاری همه پرسی استقلال از حمایت دولت امریکا برخوردار نخواهند بود. کاخ سفید، وزارت امور خارجه و وزارت دفاع هر یک بیانیه های جداگانه ای صادر کردند و از کردهای عراق خواستند تا همه پرسی را به تعویق اندازد یا آن را برگزار نکنند. سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا نیز به صورت غیر علنی، از رای دهندگان کرد عراقی ابراز ناامیدی کرد. با این وجود، رهبران کرد بارها به کردها و روزنامه نگاران کرد گفته اند که بیانیه های صادره علیه همه پرسی طبیعی بوده اما در پشت صحنه، آنها حمایت ایالات متحده را کسب کرده اند. این امر در بهترین حالت یک رویکرد بسیار خوشبینانه و در بدترین حالت یک دروغ آشکار بود. چنین تضادی چگونه ممکن بود؟ در حالی که کردها میلیون ها دلار برای لابی کردن هزینه کردند، رهبری و نمایندگان کرد چگونه در مورد سیاست ایالات متحده دچار اشتباه شده اند؟
مقامات اربیل نباید فقط دولت ترامپ را سرزنش کنند. علی رغم تمامی اختلاف های حزبی موجود در واشنگتن، این تردید نیز وجود دارد که دولت کلینتون رفتار متفاوتی در این باره نمی داشت. برای درک شکست ارزیابی کردها از سیاست ایالات متحده، لازم است کردها در مورد شیوه نزدیک شدنشان به ایالات متحده و دیپلماسی ای که انجام می دهند، بیشتر فکر کنند.
سه دلیل اصلی برای خوانش اشتباه حکومت اقلیم کردستان در مورد واشنگتن وجود دارد:
دلیل اول، فرهنگ سیاسی حکومت اقلیم کردستان است. غالبا رهبران کرد و نمایندگان آن احتمال داشتن انگیزه صادقانه در پس اختلافات را رد می کنند. در واکنشی متقابل آنها بد طینتی را به مخالفان نسبت داده و افراد دارای دیدگاه های انتقادی را نوکر بیگانگان می خوانند. علاوه بر این، رهبران کرد به طور گسترده و در رفتاری نادرست انتقاد چهره های سیاسی خود را با انتقاد از کردستان عراق اشتباه می گیرند. اما کردستان بارزانی نیست و بارزانی نیز کردستان نیست. مقامات کرد نباید در دامی بیافتند که طرفین آنها به طور کامل با آنها موافقند و بعد کاملا به دشمن آنها تبدیل شوند، چنین شرایطی سزاوار بحث و بررسی نیست. فهرست های سیاه، همانند همان فهرست هایی که در اختیار مقامات کرد اربیل قرار دارند، دفاتر نمایندگی آنها در خارج (و مورد تایید دیپلمات های کرد)، و دانشگاه های خصوصی و عمومی در سراسر اقلیم نشان دهنده عدم اعتماد و نشان دهنده عدم وجود حرفه ای گری است. چنین فهرست های سیاهی در میان دیکتاتوری ها متداول است نه دموکراسی ها. و این لیست ها هیچ وقت نمایانگر واقعی کسانی نیست که از آنها پیروی می کنند؛ یعنی کسانی که ممکن است با رهبران کرد مخالفت کنند اما در عین حال حاضر به مذاکره باشند.
دلیل دوم به کسانی مربوط می شود که دولت اقلیم کردستان به آنها اعتماد دارد. بسیاری از مشاوران اصلی حکومت اقلیم کردستان یا مستقیما از سوی حکومت اقلیم کردستان پول دریافت می کنند و یا با اقلیم، احزاب سیاسی مهم آن و یا سیاستمداران بانفوذ آن تجارت می کنند. کسانی که در کردستان عراق دارای منافع مادی هستند، چه اگاهانه یا نااگاهانه به مقامات کرد چیزی هایی را می گویند که آنها دوست دارند بشنوند تا صرفا بتوانند دسترسی خود به این مقامات را حفظ کنند. دیگران با حمله به کسانی که اقلیم کردستان از آنها متنفر است خود را در نزد مقامات اقلیم عزیز می کنند. برخی از مراکز فکری آمریکایی، به ویژه آنهایی که از سوی حکومت اقلیم کردستان درخواست کمک کرده یا کمک دریافت کرده اند، حتی تا جایی پیش رفته اند که به نمایندگان کرد اجازه می دهند تا فهرست کسانی که به مصاحبه های مطبوعاتی مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان دعوت می شوند را دستکاری کنند تا در حضور بارزانی سوالات چالش برانگیز مطرح نشود. حکومت اقلیم کردستان همچنین تلاش کرد تا ترکیب گروه های مختلف مطالعاتی را دستکاری کند تا نتیجه همه پرسی را از پیش تعیین کند. چنین اقدامی ممکن است به حکومت اقلیم کردستان این امکان را بدهد که هر از چند گاهی مورد تحسین رسانه ها قرار گیرد اما در دراز مدت منافع آنها را به خطر می اندازد چرا که چنین تحسین هایی باعث می شود آنها خود را راضی کنند که تحسین کردن های گاه و بیگاه نشانه رضایت عمومی از آنهاست.
دلیل سوم کهنه اندیشی و تقسیم بندی کردن ها است. کارشناسانی که از اربیل دیدار می کنند اما به بغداد سفر نمی کنند و یا بالعکس، هیچ راهی برای متعادل کردن دیدگاه ها خود یا واقعیت هایی ندارند تا ببیند که هر کدام از طرفین در مورد طرف دیگر چه دیدگاهی دارد. هنگامی که کردها بر این باور هستند که موفقیت های آنها در رویارویی با دولت اسلامی و یا میزبانی از کسانی که به وسیله این جنگ آواره شده اند، ضمانتی برای حمایت از آنهاست فراموش می کنند که ارتش عراق و شبه نظامیان شیعه نیز موفقیت های مشابهی را به دست آورده اند. نیروهای وفادار به بغداد و اربیل در برابر ظهور دولت اسلامی شکست خوردند اما هر دوی آنها به طرز تحسین برانگیزی با هم همکاری کردند و با هزینه فراوان در نهایت این گروه را شکست دادند. همان روایت های موازی در مورد پناهندگان وجود دارد. در واقع بسیاری از کسانی که مجبور به فرار از داعش شده اند می گویند که در نجف و کربلا بهتر از اربیل و سلیمانی با آنها رفتار می شود. ممکن است بتوان رویکرد رسمی ایالات متحده را تحت تاثیر قرار داد اما برای انجام این کار لازم است ابتدا (اربیل) از درخواست های خود از ایالات متحده مبنی بر ترک بغداد و یا سخنان جادویی مبنی بر اینکه استقلال کردستان چگونه همه مشکلات منطقه را حل خواهد کرد دست بردارد. در واقع با زبانی ساده می توان گفت که بدنام کردن بغداد و یورش های نسبتا نژادپرستانه علیه شیعیان، باعث پیش بردن مسئله کردها نخواهد شد.
ممکن است کردها روزی به آرزوهای ملی گرایانه خود دست پیدا کنند و همچنین رویاهای کسانی که به استقلال رای دادند محقق شود. اما اگر آنها انتظار حمایت از ایالات متحده را دارند، بایستی به جای نادیده گرفتن و بدنام کردن استدلال های مخالف، باید با آنها وارد تعامل شوند. باید استدلال های حکومت اقلیم کردستان آنچنان مستدل و محکم باشد تا بر دیدگاه های مستقل و شکاک غلبه کند و نه اینکه صرفا نظر کسانی که منافعشان در استقلال کردستان است را جلب کند. به زبان ساده باید گفت که حکومت اقلیم کردستان و اکثر حامیان سرسخت آن در واشنگتن شکست خوردند؛ چرا که آنها خود را در یک حباب «خود- تقویت کننده» به دام انداختند. اینکه آیا آنها می توانند خود را از داخل آن حباب نجات دهند پرسشی است که آینده پاسخ آن را خواهد داد.
منبع: امریکن اینترپرایز
ترجمه: خبرگزاری کردپرس-سرویس جهان
کد خبرنگار: 40101
نظر شما