مدتی بود امتحانات نهایی خرداد کلاس پنجم ابتدایی را در شهر مهران با موفقیت کامل به پایان رسانده بودم. صبح روزی بهاری (۱۳۵۹/۳/۸) به همراه دو برادر بزرگتر از خودم برای چیدن بامیه از مزرعهٔ شخصی صیفیجات در حاشیهٔ روستای ملخطاوی (بهین و بهروزان) واقع در زمین های کشاورزی منطقهٔ "امّار"، رفته بودیم. ساعت به ده نرسیده بود که دود غلیظ به همراه انفجارهای شدید و آتش خیر کننده در دامنه های قلاویزان، کار ما را نیمه تمام گذاشت. سراسیمه خود را به خانه رساندیم.
جنگ آغاز شده بود. عراقی ها در دامن شهرم آتش گلوله های خمسه خمسه می ریختند! و این سرآغاز آوارگی ما بود و جنگی که دو برابر جنگ جهانی اول و یک و نیم برابر جنگ جهانی دوم به درازا کشید و عنوان یکی از طولانی ترین جنگ های تاریخ بشر به خود گرفت!
برای ما جنگ شهرها از همان تاریخ، آغاز شده بود. اما در عمر هشت سالهٔ جنگ و بنابر تقویم رسمی، جنگ پنج مرحله ای شهرها تاریخ تولد دیگری دارد؛ اسفند ۱۳۶۳ و پس از عملیات خیبر!
زمستان ۱۳۶۵ که گویندهٔ رادیو فارسی عراق (رادیو کومار!!) هشدار دهنده را معذور می دانست و بیانیهٔ نظامی فرماندهی ارتش عراق را مبنی بر حملهٔ هوایی و موشکی به شهرهای ایران، و به منظور تخلیهٔ آنها از سکنه و تخریب روحیهٔ شهروندان با حرارت رعبآوری قرائت می کرد، ما برای چندمین بار مجبور به ترک منازل در شهر ایلام و چادر نشینی در دل کوه ها و حاشیهٔ جاده ها و نزدیک پل ها شدیم. آن سال من کلاس چهارم علوم تجربی بودم. سرما، گرسنگی، صف های طویل نان و نفت و آرد و...، به رغم این همه مشقت و مرارت، خرداد ماه آن سال تحصیلی با معدل کل ۱۶/۱۰ قبول شدم.
اما ۲۳ بهمن ۶۵ برای هر ایلامی و برای هر ایرانی و شاید بتوان گفت برای هر آنکس نام انسان بر او می توان گذاشت، روزی سرشار از تألم و تأثر و رنج است.
قصهٔ " راکت و توپ " برای ما ایلامی ها در گسترهٔ استانی آن، روایت خونرنگ مظلومیت تاریخی ماست. امروزه از هر نوجوان و جوانی از رابطه و نسبت " راکت و توپ " پرسش شود، از ورزش تنیس و بدمینتون و بازیای که بر محور دو ابزار ورزشی " راکت " و " توپ " و بر اساس قاعدهای خاص شکل می گیرد، خواهند گفت که حاصلش نشاط است و سرزندگی و زندگی! کهنه سربازان نظامی، میدان این دو واژه را تا صحنهٔ نبرد و ادوات و آلات جنگی، گسترده و " راکت " و " توپ " را در نزاع های نظامی، دو ابزار استراتژیک تسلیحاتی با کاربردهای مشخص تعریف خواهند نمود. اما برای ما ایلامی ها " راکت " و " توپ " تلفیقی از دو ابزار نظامی و ورزشی اند!
تیم فوتبال منتخب جوانان ایلام و چوار در ساعت ۱۶ عصر روز ۲۳ بهمن ۱۳۶۵ در زمین ورزشی بخش چوار با سوت شهید حمیدرضا رضایتی مسابقهای را آغاز کردند که در دقیقهٔ ۵۵ آن " راکت نظامی " به جنگ بی قاعده با " توپ ورزشی " آمد و هواپیماهای عراقی با شلیک چندین راکت به سمت زمین ورزشی، جنایتی بی بدیل می آفرینند! زمین فوتبال رنگ خون و مسابقه بوی باروت به خود می گیرد و حاصل این نبرد نابرابر ۱۵ گل پرپر شدهٔ افتاده در زمین فوتبال چوار می شود!
ورزش جهان باید برای همیشه این روز را برای بزرگداشت شهدای آن و محکومیت تاریخی چنین جنایتی، در تقویم خویش ثبت و درج نماید.
اکنون ۳۲ سال از روایت تلخ " راکت و توپ " میگذرد، اما من به این باور رسیده ام که " توپ " بر " راکت " غلبه می یابد و " توپ " از نوع فوتبال، والیبال، بسکتبال، هندبال، ... و یا تنیس اش، ملت ها را به هم پیوند خواهد داد و دیپلماسی ورزش در جهان بر ماشه و شاسیهایی که بمب و راکت شلیک می کنند، فاخرانه فائق خواهد آمد.
متواضعانه قیام می کنیم و به ارواح بلند قهرمانان شهید وطن، خاصتاً شهدای ۲۳ بهمن ۶۵ چوار درود برخاسته از ژرفای جان می فرستیم و بر آن مظلومان غلتان در خون صلوات و حمد و توحید میخوانیم.
*فعال فرهنگی ایلامی
نظر شما