موضع گیری های سیاسی بارزانی در خصوص همه پرسی واکنش های دولت های منطقه و عراق را به دنبال داشت. برخی از مردم کردستان عراق معتقدند اگر چنانچه تهدیدات منطقه ای و دولتی عراق عملی گردد تبعات سنگینی متوجه آینده اقلیم خواهد گردید. همچنبن فقدان برنامه ای مدون مسیر همه پرسی را نامشخص مزید آشفتگی های سیاسی اقلیم گردیده است از طرف دیگر، مخالفت های منطقه ای و جهانی رفراندوم به مراتب بیشتر از موافقان داخلی آن بود. مخالفانی که از قدرت بازدارندگی کافی برای برهم زدن وضعیت موجود برخوردار می باشند هم اینک برخی از این فشارها توانسته تاثیرات اجتماعی خود را در اقلیم داشته باشد و یقینا در صورت وقوع هر گونه رویدادی مردم اقلیم متضررین اصلی آن می باشند.
دولت عراق با پشتیبانی های منقطه ای و اهرم فشارهای داخلی در صدد بازگرداندن اقلیم به شرایط قبل از همه پرسی می باشد که در آن صورت فشار بر این منطقه مضاعف خواهد گردید که پذیرش مسئولیت آن بسیار دشوار می باشد برخی شخصیت های سیاسی اقلیم کردستان معتقدند این اقدام می توانست در شرایط بهتری به وقوع بپیوندد مقتضیات و شرایط زمانی کردها در آن لحاظ نگردیده بود و این اقدام عجولانه سرنوشت اقلیم را تهدید می کند که عمدتا آنرا یک " په له " ( عجله) ی سیاسی میدانند که برگزارکنندگان رفراندوم بدان توجهی نکردند.
قبل از 25 سپتامبر 2017 از سوی برخی کشورها و مجامع جهانی به متولیان رفراندوم به عنوان راهکار جایگزین پیشنهاداتی ارائه گردید و به نظر می رسید این پیشنهادات ضمانت های الزام آوری را برای عراق به دنبال خواهد داشت. اقلیم کردستان که تنها چند بند قابل مناقشه در قانون اساسی عراق را به عنوان اسناد بالا دستی خود در اختیار دارد که هر آن توسط برخی جریانات داخلی عراق می تواند بدان خدشه وارد شود و احتمالا با اصلاحات قانون اساسی عراق که اجتناب ناپذیر است برخی محدودیت های ساختاری در آینده به وجود بیاورد بنابراین پیشنهاد جایگزین برگزاری همه پرسی توسط برخی قدرت های جهانی و منطقه ای حکم چک امضا شده ای برای اقلیم را داشت که به نظر بسیاری از دلسوزان و صاحبنظران داخلی کردستان این ضمانت بین المللی و منطقه ای ضمانت اجرایی قانون اساسی عراق در خصوص حقوق کردها را در عراق می توانست به دنبال داشته باشد که با پافشاری بارزانی بر اجرای رفراندوم بخشی از این حمایت های جهانی و منطقه ای از اقلیم ضعیف و یا سلب گردید که این یک "هه له" ( اشتباه) سیاسی برای دولتمردان اقلیم به حساب می اید در جایی که می توانست با تمکین به این پیشنهاد جایگزین، وزن و جایگاه دیپلماسی تعاملی اقلیم را افزایش دهد چونکه سال ها است نظام سیاسی عراق بر این منوال بوده و این دوسال هم به آن اضافه می شد، منتها با داشتن ضمانتی که ازاعتبار نسبی برخوردار میباشد
از ابتدای طرح موضوع همه پرسی در اقلیم کردستان عراق، محور اصلی آن مسعود بارزانی بود ادبیات تحکمی ایشان حاکی از تضمینی استوار در ورای اجرایی شدن این همه پرسی بود هرچند که تاریخ سیاسی کردها از این تضمین های بی سرانجام و ناکامی های تکراری زیاد به خود دیده و در این راه آسیب های زیادی هم متحمل شده اند. تاریخ سیاسی خاورمیانه نشان می دهد در مقاطعی که کارت کُرد در منطقه به مراتب کارآمد تر از شرایط کنونی بود بر اثر اشتباهات محاسباتی برخی رهبران به راحتی پس از مدتی قربانی تعاملات سیاسی شدند و با معادلات سیاسی حذف شدند. حال متکی شدن به برخی قدرت هایی که سابقه خوبی در تعهدات خود ندارند چه تضمینی برای پایبندی به تعهدات خود در قبال کردها که در عمق استراتژیک آنها قرار ندارند خواهند داشت. عمده شهروندان کردستان عراق می دانند که اصرار بارزانی بر برگزاری رفراندوم با وجود این همه مخالفت های جهانی و منطقه ای فراتر از اراده یک شخص بود. تغییر رویکرد بارزانی پس از همه پرسی تردیدهای عقبه سیاسی رفراندوم را تشدید می بخشد با این وضعیت تهدیدات منطقه ای و نا اقبالی های بین المللی، آینده مبهمی را برای اقلیم کردستان رقم می زند. صاحب نظران سیاسی و علاقه مندان به سرنوشت کردستان با محاسبه هزینه و فایده، همه پرسی را یک " تله سیاسی" برای کردستان می دانند تله ای که می تواند منشاء خارجی داشته باشد و آن هم در حوزه روابط کشورها و بازیگران منطقه ای قابل طرح می باشد که اقلیم و دست آوردهای سیاسی کردها را هدف قرار داده است و خوانشی دیگر معتقدند متولیان اصلی رفراندوم با استفاده از خلاء شخصیت تاثیر گذار در عرصه سیاسی کردستان تلاش در به همراه نمودن بدنه برخی احزاب کردستان در این اقدام سیاسی نمودند و حال با آشکار شدن برخی اهداف و اغراض حزبی از رفراندوم معلوم شد که تله ای برای احزاب رقیب بوده تا شریک این ناکامی سیاسی باشند که نمی تواند از تسویه های تاریخی به دور باشد خصوصا زمانی که بغداد با پشتیبانی های منطقه ای و اراده داخلی تصمیم به حذف مسئولین کرد وابسته به یک حزب خاص از بغداد نموده است این شائبه قوت می گیرد.
شاید برخی از شخصیت ها و جریانات سیاسی این اقدام قطع رابطه با بغداد را به فال نیک بگیرند. ولی در معادلات سیاسی امروز مشارکت در ساختارهای قدرت به مراتب از قهر و پشت کردن ارزشمند تر به حساب می آید کردها سالیان درازی برای رسیدن به شرایط فعلی تلاش های زیادی نمودند در حالی که فضای بوجود آمده در عراق جدید می توانست مفتاح بزرگی برای حل اساسی موضوع کرد درعراق باشد تا کشورهای منطقه نسبت به آن حس خوبی داشته باشند تا تعامل ملی به سمبل خوبی برای شهروندان کرد منطقه در راستای مشارکت سیاسی در ساختار قدرت کشور مطبوع خود باشند این همان راهبرد اصولیست که بزرگان کرد همچون مرحوم جلال طالبانی آنرا پس از سالیان دراز در عراق پایه گذاری نموده بود و ثابت کرد که کردها در توانستند مایه ثبات و آرامش باشند برخلاف آنچه که بارزانی در تبلیغات همه پرسی، جدایی کردها از عراق را مایه ثبات و آرامش منطقه و پایان تنش های قبلی می دانست در حالی که اولین دست آورد این همه پرسی از همان ابتدا بازگشتی تاسف بر انگیز به گذشته ای نگران کننده را بدنبال داشته است.
محدود نمودن کردها از وضعیت موجود آنان در عراق نمی تواند بدون اغراضی صورت گرفته باشد که می تواند توسط دشمنان توسعه و پیشرفت کردستان و یا حسادت ها و رقابت های حزبی باشد که آن هم سهوا با اتکا به مولفه های قدرت و ثروت صورت گرفته باشد و یا با طراحی های هدفمند داخلی و یا خارجی صورت گرفته باشد که کار را پیچیده تر می کند.حال سوالی که از طراحان نظریه همه پرسی وجود دارد این است با علم به اشرافیت کامل به ساختارهای حقوقی روابط بین الملل و فرآینده های شکل گیری دولت ها و همچنین آشنایی با سیاست های کشورهای منطقه ای داشتید با کدامین ادله های حقوقی و عرفی اراده نموده اید که کشوری محصور در خشکی را بنیان بگذارید که سرنوشت آن محتوم به رنج و حرمان خواهد بود؟ اگر اقدامی سهوی بوده باشد عراقی ها آن را دامی برای فروپاشی دست آوردهای سه دهه خود می دانند و اگر عامدانه باشد یک بار دیگر باید ندای تکراری " نقطه سر خط " از معلم تاریخ شنید و قضاوت ناکامی آن را به تاریخ جنبش های کردی محول کرد.
نظر شما