به گزارش خبرنگار کردپرس، میان این همه آشوب و دلهره و استرس، جایی هست که کمی کنار بکشی و با بادبزن آرامش روز را سپری کنی. جایی میان انبوهی از دانایی و فرهنگ و ادب. جایی که تو را به خلسه فکری با کتاب دعوت می کند.
نرسیده به چهار راه بوعلی در کوچه ای نشانی کافه ای را داده اند. کافه ای متفاوت که می گویند منوی آن با طعم دلپذیر کتاب است. به ورودی کافه که می رسی به سفارش تازه ای بر می خوری... چه بخوریم و چه بخوانیم و این همان منوی کافه است که با ورود به سالن اصلی کافه در دستانت قرار می گیرد.
محیطی سیاه و سفید با نورافشانی خاص، تابلوهایی از پرتره های شاعران و نویسندگان و فرهیختگان جهان در جای جای کافه خودنمایی می کنند. گویی هرکدام سخنی را در این مکان ادبی از خود به جای گذاشته اند.
قسمت هایی از دیوارها با طراحی گرافیکی محیطی عجین شده اند و هر کدام بیان گر مفهوم خاصی از دنیای امروز است.
در گذر از راهروی کافه گل های آویزان شده را می بینی که به دور کتاب هایی در هوا مانده پیچیده اند و به نوعی محافظ کتاب ها هم هستند و در واقع نوعی خطوط معرفی یک کتاب و یک اثر فرهنگی را نشان می دهند.
قفسه ای دو طرفه از کتاب درست در مرکز راهروی ورودی و در کنار پیشخوان کافه چنان جذبت می کند که دوست داری تمام وقت را کنار پیامبری باشی و با دیوانه یکی شوی و برای هشت بهشت سهراب فالی از حافظ بگیری و گوش به صدای پای آب بدهی.
کمی جلوتر که بروی دوست داری کنار پنجره ای روبه حیات خلوت بنشینی و فنجانی از کتاب را جرعه جرعه بنوشی و درگیر ماجرای من پیش از تو و پس از تو شوی و فلسفه کوری ژوزه ساراماگو را بدانی آن هم در غرفه ادبی کافه میان انبوهی از هیجان های عشق و زندگی.
میان تشعشع فرهنگی انباشته شده در این کافه جای خالی سلوچ را به مسئول کافه می سپاری تا برایت از ماجرایی ادبی بگوید و ایده راه اندازی کافه را بسراید. «هادی ضیایی» که خود فعال فرهنگی و ادبی است از کمبود فضایی مناسب برای رسیدن به آرامش در شهرستان گفت. از اینکه چنین مکان هایی برای دور همی دوستانه و معرفی اصول فرهنگی به یکدیگر لازم است.
بر این اساس و باتوجه به همین احساس نیاز، او به همراه دوستانش تصمیم می گیرد کافه کتابی را راه اندازی کند و در واقع یک تیر با دو نشان بزند. «این احساس نیاز در واقع برای تبدیل رؤیاهای هنرمندان و جوانان به واقعیت بود. جوانان و هنرمندانی که برای تبادل نظر نیازمند یک مکان خصوصی و هنری هستند».
«ضیایی» معرفی کتاب های مفید در کنار تماشای فیلم های مناسب با نقد آن ها، اجرای شب شعر و موسیقی زنده، اجرای تئاتر کافه ای، برگزاری دوره های حقوق شهروندی و دعوت از فرهیختگان بومی و معرفی آثار بومی و ... را از جمله برنامه های قابل اجرا در این کافه دانست.
او از دغدغه فرهنگی و کمبود امکانات مناسب برای این مسئله در منطقه می گوید. «منوی این کافه به چه بخوریم و چه بخوانیم نوشته شده است و می خواهیم به نوعی فرهنگ کتاب خوانی و مطالعه را شکل داده و مردم را با کتاب آشتی دهیم».
به گفته این فعال فرهنگی چنین کافه هایی می تواند به پرورش ذهن های خلاق برای جامعه و رشد فکر و اندیشه شهروندان در کنار ترویج مطالعه گروهی و همفکری با یکدیگر منجر شود.
«هادی ضیایی» مهم ترین مؤلفه برای موفقیت را دوری از مادیات و نگاه مالی به مسایل می داند. «این کافه یک طرح نوین در شهرستان است و نباید تنها با جنبه مالی به آن نگاه کرد و در واقع این یک وظیفه بود برای کمک به فرهنگ و نشاط منطقه».
او معتقد است که برای برای شروع کار جدید شجاعت باید داشت و در کنار این شجاعت علاقه و ماهر بودن هم شرط است.
فضای دلنشین کافه چراغ دانستن را خاموش نمی کند و آن طور که «ضیایی» می گوید اگر مسئولان بتوانند برنامه های فرهنگی خود را در این مکان برگزار کنند نوعی کمک به ادامه کار و تقویت انگیزه می باشد.
گرچه به شورای شهر پیشنهاد داده اند تا کمیسیون فرهنگی خود را در کافه داشته باشند اما هنوز پاسخی در این خصوص داده نشده است و از طرفی هم همکاری سازمان های مردم نهاد و اجرای برنامه های مرتبط در این کافه می تواند مؤثر واقع شود.
«ضیایی» این کافه را یکی از مجموعه های حقوق شهروندی می داند و به گفته او مردم نیاز دارند که گاهی اوقات خارج از منزل و در مکانی مختص به خودشان حضور داشته باشند و از هیاهوی درونی خود جدا شده و به عالم دیگری وارد شوند.
این کافه با هزینه 35 میلیون تومانی 3 نفر از فعالان فرهنگی شهرستان راه اندازی شده و هر آنچه می تواند در تقویت فرهنگ جامعه و ایجاد روحیه نشاط میان افراد مؤثر باشد را در خود ذخیره دارد.
حرف ها را نشانه می گیری به سمت قلعه حیوانات و ناخواسته میان حجمی از گرافیک ریخته شده به دیوارهای کافه حرکت می کنی تا در بزم سمفونی مردگان، تنهایی پرهیاهو را رها کنی تا در کافه کتاب قدم های دانش ات را محکم تر برداری.
کد خبرنگار: 10211
نظر شما