" درباره عراق، کردها و به خصوص شمال عراق، بحث زیادی شد. آنها به شدت نگران کشور مستقل کرد در شمال عراق اند. ما ظاهرا با آنها هم نظریم، ولی مثل آنها نگران نیستیم."
سطور فوق بخشی از یادداشت 5 آبان 1373 هاشمی رفسنجانی درباره ملاقات با سلیمان دمیرل رییس جمهور وقت ترکیه است که گوشه ای از " کرد هراسی " تاریخی ترکها را نمایش می دهد. ظاهرا حساسیت امروز مقامات ترکیه در قبال تحولات سوربه از این هم شدیدتر است، به گونه ای که غیر از آنکارا تقریبا تمامی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای حاضر در بحران به انضمام خود دولت سوریه با خودمختاری کردها بعنوان بخشی از راه حل سیاسی موافقند. به عبارت بهتر آمریکا، روسیه، ایران و سوریه با ملاحظات متفاوت و از چشم اندازهای گوناگون دستکم روی نوعی خودمختاری برای کردهای سوریه اتفاق نظر دارند.
بحران سوریه از دید قدرتهای فرامنطقه ای و منطقه ای در سالهای اخیر به ترتیب اهمیت سه دستور کار قابل ذکر داشته است: مقابله با داعش، سرنوشت بشار اسد و مساله کردها.
حضور داعش متغیری بود که از طرفی سپر بلای بشار اسد شد و سرنگونی وی را از دستور کار غربیها خارج کرد و از جانب دیگر فرصتی طلایی برای کردها فراهم آورد تا از رهگذر مقابله با آن به متحدان قابل اتکای غرب تبدیل و از این امر برای پیشبرد پروژه ناسیونالیستی خود استفاده کنند.
اکنون از این سه دستور کار اصلی، درحالیکه مساله داعش عملا تمام شده، بشار اسد و کردها به قدرتمندترین نیروهای عرصه سیاسی تبدیل شده اند. به نظر می رسد که برایند بحران هم به گونه ای است که هم بقای بشار اسد در کوتاه مدت و هم خودمختاری کردها با وجود داشتن مخالفانی در میان بازیگران اصلی بحران، به امری مقبول تبدیل شده باشد. هر چند به دلایل مختلف می توان گفت که خودمختاری کردها، مخالفان کمتری از بقای بشار اسد بر اریکه قدرت دارد.
گردهمایی هفته گذشته روسای جمهور ایران و ترکیه و روسیه در سوچی که تلاش شد به عنوان دورهمی فاتحان نبرد سوریه قلمداد شود، شباهت اندکی با کنفرانس یالتا در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم داشت. غیر از اختلاف نظر بین روسیه و ترکیه بر سر کردها، آمریکا به عنوان اصلی ترین حامی کردهای سوریه که اکنون بر سی درصد خاک این کشور حاکم هستند، حضور نداشت. بلافاصله پس از این اجلاس عربستان مخالفان تضعیف شده بشار اسد را در ریاض گرد آورد و تلاش کرد آنها را برای حضور در اجلاس ژنو متحد نماید.
از یک نظر سوریه پس از داعش شبیه کشوری شکست خورده است که قدرتهای درگیر جنگ در گوشه و کنار آن دارای پایگاه نظامی و حوزه نفوذ می باشند. این کشور احتمالا تا چند سال به مناطق تحت نفوذ ایران و روسیه و آمریکا و ترکیه تقسیم می شود. تصمیم آمریکا برای خارج نکردن نیروهایش پس از شکست داعش در درجه اول خبری خوب برای کردهاست. امری که موجب می شود ایران و روسیه و سوریه نگرانیهای ترکیه را نادیده گرفته و برای خارج کردن کردها از مدار واشنگتن با آنها وارد بده بستان شوند. سیاست آمریکا در سوریه در شش سال گذشته بدلیل مواجهه با چالشهایی از قبیل بی برنامگی و تعلل و فقدان چشم انداز استراتژیک، اختلاف نظر با ترکیه، ورود قدرتمندانه روسیه به عرصه و حضور موثر ایران روی زمین به مقدار زیادی فرسوده شده، از این رو خروج کامل و ناگهانی آن از صحنه تبعاتی چون خروج اوباما از عراق در سال 2011 خواهد داشت. درسی که آمریکا از این تجربه گرفت باعث احتراز از تکرار آن خواهد شد. روشن است که پای آمریکا روی زمین سوریه دستکم تا آینده ای قابل پیش بینی نیروهای سوریه دمکراتیک خواهند بود که کردها ستون فقرات آنها را تشکیل می دهند. با این وصف تبدیل خودمختاری بالفعل کردها در سوریه آینده به چارچوبی حقوقی و رسمی آسان تر از ماهیت حکومت آن قابل پیش بینی است.
حتی حمله احتمالی ترکیه به کانتون هم عفرین نمی تواند تغییر چندانی در این واقعیت ایجاد نماید.
نظر شما