به گزارش خبرنگار کردپرس، محاسن سفیدش سنی بالای ۶۰ سال را تداعی میکند. اما اطرافیانش میگویند جوان است. تعبیر آنان از جوان بودن را این طور میتوانم جمعبندی کنم که شاید نزدیک به ۵۰ سال سن داشته باشد. اما بر خلاف حاجی بازاریها با کتوشلوار آراسته، لباس مندرسی به تن دارد. کل داراییاش نه به خروارها جنس در انبار پشتی مغازه و نه گاوصندوقهای گرانقیمت با رمزهای پیچیده میرسد بلکه چند بسته پاکت پول به دست گرفته و در ابتدای پاساژ طلافروشان قروه ایستاده است.
به یاد دارد که زمانی کارگری کرده اما حوصله بازگویی آنها را ندارد. میگوید:«خرج زن و بچه باید بدهم. روزی ۱۰ هزار تومان درآمد دارم.»
نه اسمش را میگوید و نه بر خلاف مدیران علاقهمند عکس و فیلم است. داد میزند پاکت پول ۱۰ تا هزار تومان.
پاکتهای پول در دستهای لرزانش به ارتعاش آمده. سهم او از پولهای سرخ و آبی تنها پاکت خالی است که باید به فروش برسد و لقمه نانی شود.
شغل اجباری
سنبلهای عید در گوشه گوشه خیابانها و معابر قروه خودنمایی میکند. مرد پاکت فروش وقتی از خرید من ناامید شده به گوشه دیگر بازار میرود تا وقتش را با کسی که مشتری نیست تلف نکند.
روبرو زنی با بساط گیاهان دارویی و سنبلهای طلایی نشسته است. از اینکه از سنبلهایش عکسی بگیرم استقبال میکند. چندان پای راه رفتن ندارد. گوشه دنجی نشسته و گیاهان دارویی خود را در بستهبندیهای کوچک به فروش میرساند. هر بسته دو هزار تومان، تخفیف هم ندارد.
سنبلها را میدهد هزار تومان و معتقد است از همه ارزانتر میفروشد. اما مشتریان بازار قروه تا همین سنبلها را از چند جا قیمت نکردهاند، حاضر به خرید نمیشوند.
کمی آن طرف تر سفرههای رنگارنگ دور دستان پسرک نوجوانی آبشار شده است. جمعاً ۱۰ سفره در بساط ندارد هر کدام پنج هزار تومان. دارایی بساط او به اندازه یک پنجم یک کفش چرمی برای زمستان نیست.
نامش «مجید» است. سنش 18 سال. نگاهم میکند و با خنده ریزی متفکرانه میگوید:«نزدیک عید آدم باید پول داشته باشد. نمیشود مرتب جلوی پدر و مادر دست دراز کنی و پول بخواهی. میخواهم امسال آجیل عیدمان را خودم بخرم.»
در بساط دیگری لباسهای ارزان تولیدیها چیده شده است. نه در رنگ و طرح و نه در کیفیت با لباسهای بوتیکهای مجتمعهای تجاری برابری ندارد. اما همینها مشتری دارد و برای خرید ارزانتر چانهزنی به راه است.
فروشنده که خود را «محمدرضا» معرفی میکند از اینکه بیکار بنشیند کنج خانه به ستوه آمده است. لیسانس مدیریت دارد اما علاقهای ندارد حتی به آن فکر کند.«اشتباه کردم درس خواندم هیچ کاری با تحصیلم نمیتوانم پیدا کنم.»
در حالی که صحبت میکند لباسهایی که مشتریها از هر سو کشیده و از ترتیب خارج کردهاند را دوباره در ردیف میچیند و ادامه میدهد:«عید برای خیلیها بهانه و فرصتی است که کمی درآمدزایی کنند وگرنه ماههاست که رونقی در بازار نیست و درآمدها صرف خورد و خوراک جزئی میشود.»
هر چند هیچ مطالعه جامعی در این خصوص صورت نگرفته اما به نظر میرسد سن دستفروشی در قروه کاهش یافته و بیشتر جوانترها وارد این حوزه شدهاند. این در حالی است که بسیاری از دستفروشان طرف صحبت خبرنگار کردپرس نه علاقهای به این شغل دارند و نه از درآمد آن راضی هستند.
مزیتی که نیست
هر چند مدت زمان زیادی از آخرین برف سنگین سپری نشده و هنوز سطح معابر پوشیده از برف است، اما زمین جان گرفته و نوای بهار لمس میشود.
دستفروشان فرصتی برای فروش اجناس خود ندارند. همه ساله از اواسط بهمن ماه بساط دستفروشیهای عید برپا میشود اما گاهی اوقات به دلیل بارشهای برف دستفروشان مجال ایستادن در خیابانها را ندارند.
از سویی هفته اول اسفندماه رو به آغاز است و تنها چند هفته باقی است تا هر چه خریدهاند را با تفاوت قیمت اندکی به فروش برسانند و درآمدی کسب کنند.
در این میان دستفروشی در قروه به دلیل معضل بیکاری رو به افزایش بوده و برنامههای ساماندهی هم به تغییر مکان دستفروشان محدود مانده است.
با وجود اینکه دستفروشان سهمی از هیچ یک از مزایای یک شغل را ندارند اما روند رو به رشد آن موجب شده دستگاههای اجرایی ناخواسته دستفروشی را به عنوان شغل قبول کرده و برای آن تدبیر کنند. تدبیری که سالهاست در نشستها و روی کاغذ و تنها به حرف، خوش می نشیند. ساماندهی بی اساس
در آستانه تعطیلات نوروزی مجموعه مدیریت شهری قروه همه ساله بازارچه نوروزی برای ساماندهی دستفروشان تدارک میبیند و این ساماندهی را برای کاهش بار ترافیک هسته مرکزی شهر به ویژه اطراف بازار ضروری میداند.
راهاندازی بازارچه نوروزی هر چند اقدام مطلوبی از سوی شهرداری است اما به تعبیر دستفروشان تأثیر محسوسی در درآمد آنان ندارد.
به گفته یکی از دست فروشان، مردم به بازار مراجعه میکنند و در مسیر از بساط ما چیزی میخرند؛ اینکه در فاصله دور از بازار بساط کنیم چندان درآمد ما افزایش نخواهد داشت.
«مصطفی محمدی» معتقد است ترافیک در آستانه عید امری طبیعی بوده و لازم است شهرداری هر دستفروشی که علاقهمند به استقرار در بازارچه نوروزی نیست را به اجبار به این محل منتقل نکند.
آنچه در میان مشکل دستفروشی و راهکارهای آن همچنان بدون راهحل باقی مانده، گرایش به دستفروشی است. در واقع عید نوروز تنها بهانهای است تا دستفروشان کمی از رونق بازار، درآمد به خانه ببرند.
سنبلهای طلایی در دستان چروکخورده به رنگ خورشید درآمده است. سفرههای عید بوی بهاری روشن را به مشام رهگذران میرساند. شمعهای عید و هفتسینهای پلاستیکی، بچههای کوچک را میخندانند و دستفروشان در آرزوی یک شغل واقعی با همه دغدغهها از بهار و روزهای روشن آینده میگویند./
نظر شما