به گزارش خبرگزاری کردپرس، به بهانهی خانهدار شدن احزاب ایلام و انتخاب شورای مرکزی 9 نفرهاش، بر آن شدیم تا به قلم اساتید و صاحبنظران علم سیاست در استان ایلام، کمی این مقوله را باز کرده و آسیبشناسی کنیم. دکتر فرامرز میرزازاده، استاد اندیشه سیاسی، مدیرگروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد ایلام و دانشیار است. او از تحزب موجود در ایران با عنوان «نردبان انحصار» یاد میکند و با نگاهی تاریخی به مسألهی شکافهای قومیتی به عنوان موانع تحزب در ایران و ایلام میپردازد. دکتر فرامرز میرزازاده در مقالهای که در اختیار کردپرس قرار داده مینویسد:
حزب و تحزب جزء آن میوهی زندگی بشریت محسوب میشود که بومی جوامع غرب است و برای کاشت و غرس آن در جای دیگر، میبایستی لازمهی محیطی غرب و امکانات ساختاری محیط جدید سنجیده، تطبیق یا تغییرات مورد نیاز لحاظ گردد. این امر لااقل در جامعهی ما نه تنها جدی گرفته نشده، بلکه نادیده گرفته شده و میشود. در این نوشتار تلاش میکنم این ساختار نهادی موجود در غرب و ایران را واکاوی نمایم.
قبل از ذکر این نهادها بر خود لازم میبینم برخی مفاهیم را توضیح دهم؛ منظورم از غرب، کشور یا مجموع چند کشور خاص نیست، بلکه محیط جغرافیایی با شرایط فرهنگی است که دارای تاریخ فکری و سیاسی پیوستهای است و امروزه پایهی تمدنی و تکنولوژیکی غرب محسوب میشود. منظورم از ساختار نهادی، ساختار ذهنی- عینی شکل گرفته در غرب یا جامعهی ایرانی است که تبدیل به «مخیله»ی این جوامع شده و شاکلهی ماسَبَق، داشتهی امروزین و اساس هویت آیندهشان را تعریف و تمییز میکند.
در ادامه ابتدا فرآیند نهادینه شدن حزب در غرب را بازگو میکنم، سپس چالشهای تحزب در ایران را ذکر میکنم.
1- نهال تحزب در غرب از دو ساختار نهادی ذهنی و عینی تغذیه کرده و امروزه به درختی تناور و پرثمر تبدیل شده است:
الف) ساختار ذهنی نهادینه شدهای که با گسست از جمعگرایی دینمدارِ کلیسامحور شروع شده، با فردگرایی خویشتنجوی اومانیسم آب داده شد و در خداپنداری انسان نمود یافت؛ انسان، بهماهو انسان، در آرزوی رهایی از همهی قیود، در پی رفاه شخصی و سود فردی است. اما این ساختار ذهنی مطلوب تبعات منفی، از جمله تعدی و تجاوز به حریم و آرزوهای دیگران و در نتیجه هرجومرج، را در پی داشت و زندگی اجتماعی و پیشرفت جمعی را مختل میکرد – علیالخصوص که زندگی و پیشرفت جمعی در حوزه سیاست رقم میخورد و عامل قدرت رخ مینمود. پس گریزگاهی لازم بود.
ب) ساختار عینی بر آشفتگی و اختلال مذکور بار شده و گسستها و فاصلهها را دو چندان میکرد. شکافهای اجتماعی اولین، عینیترین و ملموسترین این ساختارها بود: شکافهای اقتصادی (به زبان سیاسی؛ طبقاتی)، دینی و اعتقادی، قومی و قبیلهای، نژادی و زبانی، شهری و روستایی، و جنسیتی و اخیراً زیستمحیطی. این شکافها پایگاه و سنگبنای تقسیمبندی و در نتیجه شکلگیری احزاب در غرب هستند. طبیعی است که با گذر زمان با پیشرفت علمی و تکنولوژیکی و تغییر شیوهی زندگی، این شکافها رنگ ببازند یا لااقل به حاشیه رانده شوند؛ گسترش شهرنشینی بر شکاف شهری – روستایی، رفاه اقتصادی بر شکاف طبقاتی، عرفیشدن زندگی بر شکاف دینی – سکولار و جهانیشدن بر شکاف قبیلهای – نژادی سایه افکنده و هر دو طیف را به هم نزدیک کرده است. بنا بر این، در احزاب امروزی شکافهای مذکور برجسته نیستند. شکاف جنسی و جنسیتی تا به حال خفته بوده است ولی هر آن احتمال سر باز شدنش وجود دارد. اما احزاب مبتنی بر آرمانهای محیطزیستی در حال گسترش و سرایت، نه تنها به بقیه احزاب بلکه به کل جامعهی بشری است. من تصور میکنم چنین حزب یا احزابی در آینده فراگیرتر خواهد شد زیرا محصول فرآیند فردگرایی و برآیند تلفیق با جمعگرایی در غرب هست.
2- بدین ترتیب، نهال تحزب در غرب با فردگرایی، خویشتنخواهی، تنش و شکاف کاشته شد اما چون زندگی بهصورت فردی و آشفتگی غیرممکن، در نتیجه زندگی با توجه به جمع لازم، است ابتدا رو به افرادی آوردند که دارای یکسری اشتراکات طبقاتی، زبانی، قومی، زیستی و جنسی هستند. درست است که احزاب با این شکافها نهادینه شدند اما مجبور شدند برای تکامل در جوار دیگران و با لحاظ خواستهی جمع و جامعه به حیات خود ادامه دهند. از اینروی است که احزاب پیروز در غرب در پی حذف رقبای خود نیستند؛ پذیرفتهاند رفتوآمدهای سیاسی دائمی است و بر حزبی ماندگار نمیشود. پس در عین کسب مناصب سیاسی، رانتهای اقتصادی و اجتماعی، بایستی کارکردهای ملی (بخوانید جمعی) را به نحو احسن انجام داد تا ماندگاری بیشتری داشته باشند. نتیجهی نهایی این روند، پیشرفت و تحولی است که ما را دست به دهان مات و مبهوت نگه میدارد!
3- زمانی که ما به نهادهای مدنی غرب، از جمله حزب، نگاه میکنیم میوهای را میطلبیم و میچینیم که از زمینه و فرآیند تکامل آن آگاهی نداریم؛ فقط مطلوب و کارآمد بودنشان را میستاییم، نهادهای عینی همچون پارلمان، حزب و انتخابات را میبینیم و میدانیم ولی نهادهای ذهنی یا مخیله نهفته در ورای را نمیبینیم. سران و مدعیان حزب و تحزب بر اهمیت آن واقفاند اما متأسفانه از محتوا و زمینهی شکلگیری آن مغفولاند. در نتیجه نمیدانند چرا این همه حرف از تحزب میزنند اما در عمل شکل نمیگیرد و در خوشبینانهترین شکل، تبدیل به تشکل، جبهه یا جناح میشود. دلیل اصلی این است که این چالشهای نهادی را تا به حال در نظر نگرفتهاند:
الف) ایران یک جامعهی دینمدار است. ادیان و بهخصوص اسلام جمعگراست؛ جمع مقدم بر فرد است. بنابراین خواست افراد، تنشهای فردگرایانه و شکافهای اجتماعی معنایی نداشته و ندارد. علامه طباطبایی آموزهها و احکام فردمبنای اسلام را جمعگرایانه و با اهداف جمعی تفسیر میکند. آیتالله موسویاردبیلی معتقد است حزبی به غیر از حزبالله (منظور در قرآن) معنایی ندارد. دکتر شریعتی شیعه را حزبِ تمام میداند. همه این اعاظم بر تقدم وحدت بر انفراد و شکاف در اسلام گویا هستند. هر کسی که در ایران به دنبال تأسیس یا حتی تعریف حزب است بایستی این چالش نهادی دینی را لحاظ کند.
ب) ممکن است این ایراد مطرح شود که مگر ذکر نشد که غرب مدرن از خواست فردی و شکاف اجتماعی شروع، و به جمع و جامعهی امروزی ختم شد؟ در جواب باید گفت جمعگرایی کنونی غرب حاصل یک تجربه زیستی چندین قرنی است که از انفراد به انسجام منتهی شده است. اما در ایران اسلامی، انفراد اساساً منفی و ناپذیرفتنی است. این گفته دلیل بر تضاد اسلام با انفراد یا حتی حزب نیست چرا که اساساً اسلام انسان را موجودی خودخواه و خویشتنجو میداند و چون معتقد است انسان با این خصوصیتش ره به نابودی خواهد برد، وحدت و جمع را توصیه میکند. مصداق بارز نادیده گرفتن توصیههای قرآنی در حوزهی سیاست و بهخصوص تحزب ایران، استفاده و استناد به آموزههای جمعگرایانه، وحدتمحور و مصلحتاندیشانه در مرامنامههای جناحی و شعارهای انتخاباتی، و اقدام انفرادی و انحصاری پس از کسب قدرت است. به نظر میرسد دلیل تضاد و تناقض در کارکرد احزاب ایران و غرب این است که اسلام از سر رأفت و لطف راهحل را ارائه داده تا مسلمانان زودتر به نتیجه و هدف برسند. اما چون درک درستی از اسلام نداریم صرفاً صوری و شعاری بدان مینگریم. این در حالی است که غرب از طریق تجربه زیسته از اساس تفرد و شکاف اجتماعی به فواید مصالح جمعی رسیده و بنا بر این، مقید به آن است.
ج) ساختاری نهادی دیگر «مخیله» ایرانی است. به گفتهی محمد آرکون، مخیله هر جامعه و جماعتی از امور اندیشیده و نااندیشیدهای شکل میگیرد که سابقهای به اندازهی کل تاریخ آن جامعه دارد. متناسب با بحث تحزب فقط به یکی از استوانههای مخیله ایرانی اشاره میکنم: قبیلهگرایی.
هر وقت تاریخ ایران را تورّق میکنیم نام اقوام و قبایل را برای بازتعریف تاریخ پیش روی داریم؛ اقوامی که برای سلطه بر بخشی یا کل ایران با اقوام دیگر درگیر جنگ و نزاع هستند. از بین شکافهای اشاره شده در غرب، شکاف قومی از بدو تاریخ ایران وجود داشته و همچنان لاینحل باقی مانده است. چه سرهایی که از تن جدا نشده و چه چشمهایی که از کاسه در نیامدهاند تا این شکاف را پر کنند. اما نه تنها این شکاف پر نشد که – بنابر یک اصل ایلی – قبیلهای که معتقد است خون را باید با خون شست – همچنان بر وسعت آن افزوده میشود. تنها تحول ممکن در قبیله و قومگرایی ایرانی این است که برای اینکه بهظاهر نشان دهیم متمدن شدهایم به جای قبیلهگرایی، جناحبندی و تشکلگرایی راه انداختهایم.
د) ساختار نهادی دیگر که تحزب در ایران را به چالش اساسی کشانده است نوع حکمرانی در ایران بوده است. طبق نظر دکتر داود فیرحی سه نوع حکمرانی وجود دارد:
1) حکمرانی موجی. این نوع از حکمرانی زمانی ظهور پیدا میکند که یک جامعه فاقد نظام حزبی بوده و یا احزاب به صورت غیرصحیح عمل میکنند. در چنین وضعیتی، مکانیزم انتخابات وجود دارد اما حزب غایب است؛
2) حکمرانی سازمانی/تکحزبی (نظام حزب-دولت). در این نوع از حکمرانی تنها یک حزب وجود دارد و در برخی مواقع افراد عوض میشوند؛
3) حکمرانی شخصی/محفلی. حکمرانی در گذر زمان از شخصمحوری به محفلمحوری تغییر میکنند. این محافل چون شناخته شده نیستند؛ مسئولیتپذیر هم نیستند.
جامعهی ایرانی اساساً با گونهی اول همخوانی دارد؛ در دورهی پهلوی مدت کوتاهی نوع دوم رخ نمود؛ و نوع سوم به صورت متناوب هم در دورهی پهلوی دوم و هم جمهوری اسلامی ایران وجود داشته و دارد.
در خصوص تحزب و گرایشهای حزبی در ایلام؛ خود حدیث مفصل خوان از این مجمل.
4) در نهایت، جمعگراییِ ظاهرگونه و فردگرایی نهفته در مخیلهی ایرانی، احزاب را به محفل خصوصی، نردبان انحصار و اختلاس، میدان منازعه و مبارزه، و آئینهی خطاهای تکراری مبدل کرده است. تا زمانی که ساختار ذهنی و فردگرایی خودخواهانه با ساختار عینی و جمعگرای اسلامی به صورت منطقی درنیامیزد، حزب درایران به معنای واقعی محلی از اعراب نخواهد داشت.
این یادداشت بیانگر نظر نویسنده آن است و انتشار آن در خبرگزاری کردپرس به معنی تایید محتوای آن نیست
نظر شما