به گزارش کردپرس، "حسن زیرک" در 1آذر 1300در محلهٔ قلعهٔ سردار شهر بوکان به دنیا آمد و بدین ترتیب50 سال زندگی پر از درد وسختی اش آغاز شد.
شعری که سروده زنده یاد دکتر محمد صدیق مفتی زاده است و بر مزار حسن زیرک در دامن "ناله شکینه" حک شده است، در 6مصراع به زیبایی تمام زندگی پنجاه ساله حسن زیرک را به تصویر می کشد.
زیرهک زۆرت کرد خزمهتی هونهر
ژینتله پێناو هونهر برده سهر
باوه کوو لهژین نه حهسایهوه
پهژارهت زۆر دی، زۆر چهوسایهوه
رۆژگارت ساتی بهبێ غهم نهبوو
بهڵام له هونهر، هیچت کهم نهبوو
داستان زندگی حسن زیرک، داستان موسیقی و آوارگی و نداری است که "میدیا زندی" همسرزیرک در کتاب چریکه کردستان این داستان را به صورت زیر روایت می کند:
زیرک بعد از آنکه در یک حادثه تصادف ماشین در سقز سبب مرگ جوانی 18 ساله می شود و به حبس ابد محکوم می شود، مادرش، همسر زیرک به نام "محبوبه" را به همسری برادرش در می آورد.
این کار، دل لطیف حسن را شدیداً آزرده می کند و داستان آوارگی های او شروع می شود.
زیرک به عراق میرود و در مسافرخانۀ فندق شمال، به شاگردی میپردازد. روزی هنگام نظافت، درحالی که مشغول زمزمۀ یکی از ترانههایش بوده، مسافری به نام جلال طالبانی (رهبر وقت اتحادی، میهنی کردستان)، که در آنجا اقامت داشته، باشنیدن صدای حسن زیرک، او را به رادیو بغداد برده و زیرک در آنجا مشغول به کار میشود.
در سال 1958 میلادی، برابر با 1337 خورشیدی،زیرک به ایران برمیگردد. هنگام اقامت، در مراغه، با دکتر زندی پدر همسر آینده اش میدیا آشنا می شود و این آشنایی سبب می شود که حسن در رادیو کردی که در در تیر ماه همان سال در تهران تأسیس شده بود، شروع به کار کند و با "میدیا زندی"همکار شود و بعد از مدتی علی رغم تفاوت سنی با وی ازدواج می کند.
نتیجه ازدواج زیرک با خانم میدیا دو کودک به نامهای مهتاب (آرزو) و ساکار (مهناز) است.
زیرک زیباترین و دلنشینترین ترانۀ خود به نام «لالایی، آرزو»، را سال ها پیش برای دخترمان آرزو(مهتاب) اجرا کرد. ترانۀ: «کیژولۀ نازدار، مههتاب مهزهدار» (دختر نازنین، مهتاب بامزه) را نیز برای آرزو خوانده است و سپس «نازدار و نازداری بابی»: (نازنین، ای نازنین پدر) را برای ساکار(مهناز) اجرا کرد. پس از این دو بچه، حسن دیگر بچهدار نشد.
روزگار باز ناملایمتی پیشه کرد و هنگامی که دژبان رادیو تهران به دستور دکتر شیخ عابد سراجالدینی، رئیس وقت برنامۀ کردی رادیو تهران به زیرک اجازه ورود نداد ،وی با دلی شکسته، بار و بند خود را به سوی بغداد پیچید.
هنگامی که به بغداد رسید، در آنجا نیز به او بی مهری می شود. زیرک را گرفتند و روانۀ زندان کردند. در آنجا او را به پنکه بسته و شکنجه می دهند.
پس از رهایی از آنجا، به ناچار به تهران برگشت. در تهران نیز ساواک او را گرفت و زیر شکنجه قرار داد. جریان شکنجه اش در ساواک را خودش در نواری صوتی ضبط کرده، که صدای او هنوز به یادگار مانده است.
در سالهای 41 تا 43 زیرک در کرمانشاه اقامت می کند. وی برای خود انجمنی از موسیقدانان را تشکیل داده می دهد.
در آن روزها زندگی کارمندی زیرک، به سرازیری می افتد و دولت به او حقوق نمی دهد چرا که رییس برنامۀ کردی شکرالله بابان، گفته بود: ما نزدیک به 1500 ترانه با صدای حسن زیرک داریم، دیگر احتیاجی به خود او نیست!
در همین روزگار، استاد علی مردان و حسن جزراوی و محمد عارف جزراوی، سه تن از اساتید برجستۀ موسیقی کرد عراق، به ایران می ایند و از حسن زیرک و همسرش میدیا زند دعوت می کنند به رادیو بغداد بروند.
دولت وقت، فوری دل زیرک را به دست می آورد و به او حقوق ماهیانه و حقوق های گذشته اش را پرداخت می کند تا وقتی که مهمانان عراقی از ایران رفتند. پس از رفتن آنان دولت وقت، بلافاصله به طور کلی زیرک را از اداره اخراج کرد.
ناملایمتهای روزگار سبب می شود زیرک به همراه همسر دیگرش رابعه خانم که پس از میدیا خانم با او ازداواج کرده بود در سر راه مریوان ، قهوه خانه ای کوچک باز کرده بود و در آنجا با دلی پر از درد و غم ، زندگی را می گذارند.
در سال 1350 زیرک مریض می شود ومسئولان از هرگونه همکاری و انتقال وی به بیمارستان تهران خود داری می کنند.
در بیمارستان بوکان دکترها متوجه سرطان او می شوند و از زنده ماندن این هنرمند کرد قطع امید می کنند تا اینکه در چهارم تیرماه 1351خورشید فروزان موسقی کردی رو به خاموش ابدی نهاد.
نظر شما