«بیشعوری» مهریه شد/ زندگی به شرط تفهیم عشق

سرویس کردستان- صد جلد کتاب «بیشعوری» زنگ زندگی مشترک زوج جوانی را به صدا درآورده که قرار است با تفهیم عشق کنار یکدیگر بمانند و از مرز نابودی ناآگاهی با درک بالایی بگذرند.

به گزارش خبرنگار کردپرس، دو جلد کتاب که به صورتی ویژه تزئین شده اند در سفره عقد کنار آینه و شمعدان و شاخه نبات ها چشمک می زند و نگاه خیره بسیاری را به خود گرفته است. اینجا قرار است معبد عشق دو جوان بنا شود و پیوند زندگی رقم بخورد.

مهریه ای متفاوت

تالار کوچک است و مهمان ها هم گویا فقط اقوام نزدیک هستند که دعوت شده اند با این وجود اما فضا بسیار دلنشین است. نگاه همه از یک طرف به عروس و داماد است و از طرف دیگر به سفره عقدی زیبا اما جالب و متفاوت.

سفره عقدی که با ایده ای خلاقانه طراحی شده و کنار مخلفات همیشگی اش نکته های خواندنی از کتاب های مختلف در برگه های رنگی کوچک نوشته شده است و درست در انعکاس این نوشته ها با نور در سفره آینه ای عقد، نوشته «من می خوانم، زیرا آن به من نشان می دهد راه را» درشت تر از مابقی نوشته ها با شیوه ای خاص خودنمایی می کند. همه این ها کافی است تا پی به متفاوت بودن این مراسم و این ازدواج ببری.

حال و هوای مراسم با ورود عاقد برای خواندن خطبه عقد جدی می شود و یک لحظه سکوت و بعد انگاره ای عجیب اما جالب.

مهریه معلوم برای عروس جوان «صد جلد کتاب با عنوان بیشعوری» معین می شود و این همان حس تعجبی است که چشمان گرد شده حاضران را به خود گرفته بود.

«زهره بختیاری» و «محمد کاظمی» زوج جوانی هستند که با ایده ای جدید و جذاب زندگی مشترک خود را آغاز کرده اند و به گفته خودشان پایه های زندگی جدیدشان را با فرهنگ بنا نهاده اند.

شناخت خصوصیات درونی

شاید این ایده در ابتدا به معنای ترویج فرهنگ کتابخوانی باشد اما آنچه این زوج جوان را به این کار واداشته فراتر از کتاب و کتابخوانی است.

«زهره» از تلنگر این ایده به ذهن خود و آغاز این کار منحصر به فرد می گوید و معتقد است این کار زندگی اش را متحول می سازد. «عاشق کتاب و مطالعه هستم و در واقع کتاب دوستی همیشگی با من است و هر جا که باشم همراهی ام می کند به همین خاطر دوست داشتم این همراهی را تکمیل کنم و همیشگی اش سازم.»

او که 26 سال دارد، درک و شناخت در زندگی را بسیار مهم می داند و معتقد است اولویت نخست در هر زندگی باید درک از یکدیگر باشد و رمز رسیدن به خوشبختی همین است.

«زهره» خواستگاران زیادی را با این ایده سنجیده و به قول خودش تجربه ها به دست آورده است. «هر خواستگاری که می آمد از اجرای ایده ام در زندگی که می گفتم با حالت تعجب نگاهم می کردند و حتی بعضی ها هم با تمسخر می خندیدند که البته هیچکدام نتوانستند نظر من را تغییر داده و از ایده ام منصرفم کنند.»

گویا باور این قضیه که یک کتاب بتواند رابطه ها را محکم تر کند برای بسیاری سخت بود و همین مانع تکامل فکری «زهره» و خواستگارانش می شد.

«زهره» گرچه برای پرداختن به خلاقیت فکری اش با مخالفت شدید خانواده مواجه می شود اما او مصمم تر از همیشه با تمام توان در برابر سنگ اندازی ها می ایستد و به نتیجه دلخواهش می رسد. «شاید خیلی ها من را دیوانه خطاب کنند اما مطمئنم بعدها با من یکصدا خواهند شد و همراهم می شوند و این برای من بسیار مهم و با ارزش است.»

ایده او خواندن کتاب و کتابخوانی نیست بلکه شناخت خصوصیات درونی خود توسط کتاب است. «من کتاب می خوانم اما هر کتابی را قابل خواندن نمی دانم. تصمیم من از اینجا شروع شد که با خواندن یک کتاب منحصر به فرد خودم را بهتر شناختم و ذهنیت ام را بیشتر جاروکشی کردم. در واقع توانستم تا حدودی نسخه ای اثربخش برای افکارم پیدا کنم و همین طور شد که در ذهنم تلنگری برای ایجاد این تغییر درونی به صدا درآمد و اجرای آن را اولویت زندگی ام قرار دادم.»

درک صحیح از زندگی

«زهره» از منطقی رفتار کردن «محمد» می گوید. اینکه نحوه برخورد او با درخواستش به دور از هرگونه تمسخر و حتی احساسات بود. «وقتی محمد به خواستگاری ام آمد، اولش شوکه شد اما بعد از مدتی علت این کار را پرسید و وقتی در مورد قصدم توضیح دادم بسیار هم خوشحال شد و مرا برای ادامه این روند در زندگی هم تشویق کرد.»

هرچند بسیاری می خواستند «محمد» را از پذیرش این شرط و این ازدواج به دلایلی همانند اینکه «کدام آدم عاقلی این کار را می کند. شاید این دختر نقشه ای دارد. کتاب خواسته شده گران نیست! نایاب نیست.» و از این دست حرف ها، منصرف کنند اما مرد جوان چنین ایده ای را یک کار فرهنگی بزرگ می دانست. کاری که اگر گسترش یابد نه تنها فرهنگ کتاب و کتاب خوانی که درک درست از زندگی هم رشد خواهد کرد.

«زهره» کتاب «بیشعوری» را برای این انتخاب کرده که فهم آن برای هر انسانی در زندگی نیاز است. او می گوید همه ما گاهی اوقات به مرز نابودی فهم رسیده ایم و چه خوب است به جای گذر از این مرز با درک بهتری بازگردیم و اشتباهات خود را جبران کنیم.

«محمد» کتاب را نخوانده و می خواهد بعد از عروسی آن را مطالعه کند. «خب قبلاً اسم این کتاب رو شنیده بودم ولی فرصت نداشتم مطالعه کنم. حالا که مهریه همسرم هست حتماً می خونم و خوشحالم که این ایده «زهره» یه کتاب خوب رو هم به آشنایان و دوستانم معرفی کرد.»

رهایی از ناآگاهی

حرف این مرد جوان را با نگاهی به اطراف به خوبی می توان حس کرد. بعضی از دعوت شدگان یادداشت های داخل سفره عقد را در آورده و می خوانند و یا دوجلد کتاب تزیینی را نگاهی از سر شوق کرده و به دیگران نشان می دهند.

عاقد که منتظر بله عروس و داماد است چشم به سفره عقد متفاوت دوخته و با تعجب اطرافش را نگاه می کند. صدای بله گفتن زوج جوان که شنیده می شود جیغ و هورای میهمانان هم به گوش فلک می رسد.

اینجا بزم نور و شور و شادی است آن هم با کتابی که چشمک می زند به زندگی و راه تازه ای را پیش روی «زهره و محمد» می گذارد. زندگی این دو جوان به شرط تفهیم عشق آغاز شده و مرز نابودی برای آنان مفهمومی نخواهد داشت. این آغاز متفاوتی از یک زندگی است... برشی کوتاه که در آن کتاب حرف اول را می زند./

* گزارش: زیبا امیدی فر

کد خبر 89870

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha