نفس برگزاری همایش های علمی و ادبی و فرهنگی و احیاء و زنده نگه داشتن یاد دانشمندان و علمای دوران ساز و معرفیشان به نسل جوان و تحول خواه از سوی مسؤولان ذی ربط و دلسوزان و نخبگان حوزه دانش و فرهنگ ضرورتی است غیر قابل انکار. اما این همایش حاشیه هایی هم داشت. ابتدا عدم همراهی جمعی از نخبگان و از جمله خانواده خود ماموستا هه ژار، چالشی بود. گله مندی افرادی هم از فرستندگان مقالات که مقالاتشان رد شده بود و بازتاب انتقادشان از حاشیه های همایش در فضای مجازی بود. این دو مشکل را می شد براحتی و بوقت حل کرد. به نظر می رسد بهتر بود پیشتر با خانواده استاد هه ژار هماهنگی بیشتری انجام می شد و بوقت در جریان قرار می گرفتند تا دلخوری این عزیزان پیش نمی آمد هرچند شخصیتی تابناک و ماندگار چون هه ژار متعلق به کل جامعه است و در انحصار خانواده نمی ماند. در پایان همایش از طرف کمیته داوران اعلام شد که کمیته برای داوری مقالات، نام نویسنده را پاک کرده و ارزیابی و داوری مقالات بدون توجه به نام نویسنده بوده که درستش هم این است. اما این نقد را می توان وارد دانست که با توجه به ترکیب داوران و تخصص و گرایش و رویکردشان، مقالاتی که کمی رنگ و بوی تحلیلهای سنتی را داشتند امتیاز کافی را نمی آوردند. شاید بهتر بود که ترکیب کمیته داوران متنوع تر می بود. بویژه آنکه آثار مامۆستا هه ژار ، نوعا در حوزه آثار کلاسیک می گنجند اگرچه مخالف تحلیل و خوانشهای نو از آثار کلاسیک نیستم ولی متوازن عمل کردن و در توجه به سلایق گوناگون بهتر است ارائه بحثها با زبان فنی شاید در مکانهای محدودتر دانشگاهی و مجلات تخصصی مناسبتر باشد تا طرحشان در یک همایش با حضور مدعوان عمومی و حضاری چه بسا غالبا عادی و متوسط. این نکته هم قابل ذکر است که نسبت به همایش مامۆستا هێمن که دوسال قبل برگزار شد و انتقادات فراوانی در باره کم و کیف مقالات مطرح گشت در این همایش تا حدی وضع بهتر بود.
در همایش، غث و سمین، بحثهایی مطرح شد که فعلا در مقام ارزیابی آنها نیستم اما می خواهم به نکته مهم تری اشاره کنم که شهری چون مهاباد که دارای فرهیختگان زیادی است در بین همه مناطق کردنشین جایگاهی والا را داراست. این شهر دارای شش دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی است و صدها نفر استاد در سطح دکترا در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی آن مشغول به کارند. جای این دانشگاهها در برگزاری این همایش، که برای بزرگداشت و تحلیل و بررسی آثار یکی از بزرگترین شاعران و مترجمان و دانشمندان یعنی هه ژار مکریانی بود خالی بود. هه ژاری که با ترجمه مجموعه عظیم طب سینایی، خدمت بسیار بزرگی کرد و کارهایش او را به چهره و سرمایه ای ملی و منطقه ای تبدیل کرد. چرا نباید دانشگاههای مهاباد و دیگر شهرهای کردنشین که دارای معاونتهای فرهنگی و پژوهشی هستند و بودجه هم دارند در برپایی این گونه برنامه ها خود را کنار بکشند و هیچ سهم و مشارکتی نداشته باشند؟ چرا دانشگاههای ما امروزه صرفا تبدیل به جای پیدا کردن پول برای عده ای محدود شده و فقط صادرکننده مدرک شده اند و هیچ تأثیر فرهنگی مثبتی در جامعه ندارند؟ در حالی که میداندار بودن در اینگونه برنامه ها و ایجاد نشاط علمی و فرهنگی در اجتماع از وظایف ذاتی دانشگاههاست. مشارکت دانشگاهها در این برنامه ها چه بسا به انسجام و غنی تر شدن برنامه ها منجر می شود و خود دانشگاه نیز از آن منتفع می گردد. بنده سخت معتقد است که فاصله دانشگاه با جامعه باید کم و کمتر شود و در راه حل یافتن برای چالشهای فرهنگی و اجتماعی شهر و استان و کشور باید ورود پیدا کنیم تا از وضعیت مرداب گونه ای که امروزه متأسفانه در محیط های آموزشی ایجاد شده به درآییم و به قول معروف (علم نافع) تولید کنیم. این امر، امر بدیع و تازه ای نیست در همه جای دنیا چنین است و اگر مجری خوبی برای اجرای بخشنامه های دانشگاهی باشیم محیط پرنشاطی ایجاد کنیم و اتفاق مهمی در جامعه رخ می دهد بویژه آنکه در کردستان می توانیم هم از ظرفیت ملی بهره بگیریم هم از ظرفیت منطقه ای خودمان.
نظر شما