سقمونیاهای شکَر آلود / حبیب الله مستوفی
 

سرویس کرمانشاه _ استاد حبیب الله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان به مناسبت فرارسیدن یکم اردیبهشت ماه روز بزرگداشت سعدی شیرازی، مطلبی پیرامون دیدگاه‌های این شاعر فرزانه و بزرگ به نگارش درآورده است که در ادامه می‌خوانید:  

خبرگزاری کردپرس _ سقمونیا گیاهی است پیچنده باریشهٔ درشتِ بد بو و تلخ که خاصیت دارویی دارد، سقمونیای شکر آلود (شیرین) ترکیبی متناقض نماست مثل حنظل شیرین یا عسل تلخ و … اما مصلح بن عبدالله (سعدی شیرازی) قریب ۸۰۰ سال پیش اعلام می کند که در داروخانهٔ من (حاصل علم و تجربه) از این ترکیبات فراوان است؛

نصیحت داروی تلخ است و باید
که با جُلاب در حَلقَت چکانند
چنین سقمونیای شکرآلود
ز داروخانهٔ سعدی ستانند

هدف این نوشته معرفی سعدی و جایگاه والای او نیست زیرا بسیاری از بزرگان نام آور، بسیار دربارهٔ او گفته و نوشته اند که نگارنده در مقالهٔ دیگری «درنگی در دارو خانهٔ حکیم خندان …» به نظرات آنان اشاره کرده است، فرزانگانی چون؛ عبدالرحمن جامی، محمد علی فروغی، ملک الشعرای بهار، دکتر ضیاء موحد، ارنست رنان فرانسوی و رینولد نیکلسون انگلیسی.

اما در این نوبت چنانکه از عنوان نوشته پیداست هدفم اشاره به چند نکته از اشارات تلخِ شیرین! این حکیم خندان (تعبیر نیکلسون برای سعدی ) بدون شرح و تبیین است. این نکات چرا تلخند؟ زیرا بعد از گذشت هشت قرن هنوز هم در جامعه و جانِ  جهان امروز جاری و تأثیر گذارند، و شیرینند چون با زیباترین بیان از سوی سعدی طرح می شوند.

۱- دفاع از بیان حقایق بدون واهمه

چو حرفم برآید درست از قلم
مرا از همه حرف گیران چه غم؟
اگر محتسب گردد آن را غم است
که سنگِ ترازوی بارَش کن است

۲- برتری منتقدان بر تحسین کنندگان

به نزد من آن کس نکوه خواه توست
که گوید فلان خار در راهِ توست
به گمراه گفتن نکو می روی
جفایی تمام است و جَوری قوی
هرآن کس که عیبش نگویند پیش
هنر داند از جاهلی عیب خویش

۳- نکوهش غرور ناشی از جاه و مقام

«یکی مظلمه پیش حجاج یوسف برد،جوابش نگفت و التفاتش نکرد. مرد بخندید و به خنده می رفت و می گفت: این از خدای متکبر تر است، به حجاج رسانیدند، بخواندش که این چرا گفتی؟ گفت: خدا با موسی سخن گفت و تو را از دل نمی آید که با خَلق خدای سخن گویی»

۴- پرهیز از کسب روزی از طریق دین

زیان می کند مرد تفسیردان
که علم و ادب می فروشد به نان
کجا عقل یا شرع فتوی دهد
که اهل خرد دین به دنیا دهد؟

۵- اعتراض تند بر تظاهر و ریا در دین

گنهکار اندیشناک از خدای
به از پارسای عبادت نمای
جمیع پارسایان گو بدانند
که سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خمر و زَمر و نای و ناقوس
نمی ترسم ،که از زُهد ریایی

۶- جایگاه رفیع اخلاق در دین

«مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب. عامی متعبد پیادهٔ رفته است و عالِم متهاون سوار خفته، عاصی که دست بردارد، به از عابد که در سَر دارد »

سرهنگ لطیف خویِ دل دار
بهتر ز فقیه مردم آزار

۷- اهمیت پرهیز از ستم بر مردم

«یکی از ملوک بی‌انصاف پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل‌تر است گفت تو را خواب نیم‌روز تا در آن یک‌نَفَس خلق را نیازاری.»

ظالمی را خفته دیدم نیم‌روز
گفتم این فتنه است خوابش برده بِه
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن‌چنان بد زندگانی مرده به

۸- تازیانهٔ تیز بر بازاریانِ فرصت طلب

«دزدان دو گروهند؛ چندی به تیر و کمان در صحراها، چندی به کیل و ترازو در بازارها»

شنیدم که دزدی درآمد ز دشت
به دروازهٔ سیستان برگذشت
بدزدید بقال از او نیم دانگ
برآورد دزد سیه کار بانگ:
خدایا تو شبرو به آتش مسوز
که ره می‌زند سیستانی به روز

۹-  نیاز حاکمان به عالمان و روشنفکران

«پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاج ترند که خردمندان به قربت پادشاهان» سعدی در اعتراض به ظهیرالدین فاریابی (۵۵۰–۵۹۸ ه‍.ق) که در وصف قزل ارسلان (از امرای آتابکان آذربایجان) گفته بود؛ 

نُه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای

تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد

خطاب به سعدبن ابوبکر و در وصفش می گوید؛

چه حاجت که نه کرسی آسمان

 نهی زیر پای قزل ارسلان

 مگو پای عزت بر افلاک نه

بگو روی اخلاص بر خاک نه

هم از بخت فرخنده فرجام توست

که تاریخ سعدی در ایام توست

و کلام آخر از زبان سعدی؛

چو فرهاد از جهان بیرون به تلخی می رود سعدی

ولیکن شورِ شیرینش بماند تا جهان باشد

کد خبر 2769515

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha