به گزارش کُردپرس، منازعه سوریه، یک بحران در دل بحران است. درست است که احتمالاً پس از پایان خلافت اسلامی عراق و شام (داعش) توسط کُردها در شرق سوریه، شاهد نوعی ثبات نظامی باشیم، اما از لحاظ سیاسی هنوز فاکتورهای ثبات مشاهده نمیشود آن هم روشن است چرا که چندین بازیگر منطقهای و جهانی در این مناقشه هشت ساله نقش ایفا میکنند. بی تردید باید بپذیریم تا زمانی که طرفین حاضر در بحران سوریه سهمشان از کیک "نفوذ" در سوریه مشخص نشود، ثبات سیاسی بدین راحتی به این کشور جنگزده بازنمیگردد.
«ولید چولی» سیاستمدار کُرد سوری در گفتوگو با کُردپرس، میگوید: آمریکا از سوریه خارج نمیشود و هنوز مأموریتش به پایان نرسیده است.
اما اگر از لحاظ منطق راهبردی هم محاسبه شود، آمریکا از زمین سوریه خارج نمیشود، دستکم تا میان مدت شمال و شرق سوریه را به عنوان خط جداکننده دیوار شرق و غرب در منطقه غرب آسیا حفظ خواهد کرد. دو موضوع اساسی در این دکترین آمریکا وجود دارد؛ ابتدا حضور روسیه و سپس نفوذ ایران در سوریه و تهدید متحد استراتژیک آمریکا، یعنی اسرائیل از سوی ایران، حماس و حزب الله. هم اکنون اسرائیل در مقابل سه ضلع مثلث گروههای وابسته به ایران در سوریه، حماس و حزبالله قرار گرفته است و همین موضوع یعنی امنیت اسرائیل بیشتر از گذشته مورد تهدید قرار میگیرد و این لابی صهیونیسم در امریکا را برآن میدارد که دولتهای آمریکا را به ماندن در سوریه و عراق مجاب کنند. اداره آمریکا از هفت سال پیش و با ورود روسیه و ایران به تحولات میدانی سوریه، این خطر را احساس کرد و برای جبران این کمبود، تصمیم سختی گرفت که عبارت بود از حمایت از گروههای کُردی که جنگ ۴۰ سالهای با ترکیه متحد آمریکا در ناتو دارند. آمریکا برای ماندگاری در خاکسوریه ناچار است بهدنبال مشروعیتسازی باشد و این امر تنها به وسیله برگ کُردی محقق میشود. آمریکا برای این مشروعسازی به دنبال دو اقدام است: ابتدا اصرار بر لامرکزی بودن قدرت در سوریه توسط کُردهای مورد حمایتش و سوق دادن آنها برای مذاکره با دولت مرکزی و دوم، مشارکت دادن کُردها در مذاکرات سیاسی برای تدوین قانون اساسی جدید سوریه. در واقع نشستهای ژنو بدون کُردها دستاورد چندانی نداشته و آمریکا این مطلب را خوب میداند که پروسه سیاسی سوریه به وسیله کُردها تعیین تکلیف میشود. در واقع ماندگاری آمریکا در سوریه لزوماً به معنی حضور فیزیکی و سختافزاری نیست بلکه نرمافزارهای حضور آمریکا در شمال و شرق فرات و ایجاد پایگاه دائمی و راهبردی نفوذ ایالات متحده در غرب آسیا در اولویت کاخ سفید و پنتاگون قرار میگیرد.
«محمد اتوش» تحلیلگر عرب سوری، چنان که در گفتوگو با کُردپرس می گوید، معتقد است: ستاره اقبال کُردهای سوری رقم خورده است و این بیشتر از هر چیزی خوشایند حزب کارگران کُردستان (PKK) است. در واقع دکترین سیاسی و نظامی امروز کُردها در سوریه از کوههای قندیل و امرالی (زندانی که عبدالله اوجالان رهبر PKK در آن زندانی است) مفصلبندی شده و امروز در قالب خودمدیریتی دموکراتیک پیاده شده است. کُردها به هر صورتی قصد دارند از دستاوردهایشان دفاع کنند.
در واقع کُردها بسیار عملگرایانه با آمریکا و دولت مرکزی معامله میکنند. پس از آنکه ترامپ اعلام کرد که از سوریه خارج میشود، کُردها سعی کردند به روسیه و دولت سوریه نزدیک شوند. در واقع کُردها قصد داشتند آستانه تحملپذیری آمریکایی ها را محک بزنند و به آنها بگویند که خروج شما یعنی به هدر رفتن میلیاردها دلار هزینه نظامی در سوریه و برنده شدن روسیه و ایران در این کشور. تاکتیک کُردها درست از آب درامد و واشنگتن را مجاب کرد در سوریه بماند. اما کُردها در این میان با دو مسئله اصلی روبرو هستند؛ ابتدا آینده اعراب با کُردها در شمال و شرق سوریه با سردمداری کُردها و بعد توافق سخت و فشرده با دولت مرکزی. اساساً دولت سوریه اعتقاد چندانی به خواسته لامرکزیت قدرت ندارد و این نقطه تفاوت و چالش طرفین است. در سوی دیگر میدان، تمام جریانهای اپوزسیون ضد بشار اسد رئیس جمهور سوریه، متفقالقول مخالف کُردها و خواسته خودمختاری آنها هستند که اکثراً جریانها و گروههای عرب سوری هستند. در واقع کُردها دو خاکریز پیش رو دارند؛ یکی دولت مرکزی و دیگری گروههای اپوزسیون. اولی را در مذاکره دو طرفه باید اقناع کنند و دومی را تنها از طریق فشارهای خارجی از سوی آمریکا و دول همپیمان و روسیه بر سر قانون اساسی آینده سوریه میتوانند مرتفع کنند. البته همه اینها مستلزم آغاز پروسه سیاسی در سوریه با حضور همه گروهها از جمله کُردها خواهد بود. اگر واقعبینانه به ماجرا نگاه شود بدونحضور کُردها که ۲۸ درصد از خاک سوریه را در اختیار دارند، پروسه سیاسی موفق نشده و ثبات مستقر نمیگردد.
در سوی دیگر، در واقع مبحث اصلی سیاست خارجی ترکیه، مسئله کُردی و از بینبردن موقعیت کُردی در شمال سوریه و تشکیل یک موقعیت نزدیک به خود در این منطقه است. واضح است اگر آمریکا اجازه ورود ترکیه به سوریه را بدهد شاهد جنگ گستردهای در این منطقه خواهیم بود و اگر کُردها نتوانند دولت مرکزی سوریه را به مرزها بیاورند شاهد تهاجمات سنگین ترکیه در این مناطق خواهیم بود.
«پرور میدی» تحلیلگر سوری در گفتگو با کُردپرس میگوید: در واقع ترکیه در موضوع کُردی آنجا مشکل گرایی یا مشکل یابی می کند که جریان وابسته به PKK حضور داشته باشد وگرنه با دیگر جریان کُردی در عراق و سوریه که زاویه عقیدتی و سیاسی با PKK دارند، قرابت سیاسی دارد.
باید گفت مادامی که ترکیه PKK و جریان های سیاسی-چریکی اقماری آن را در سوریه و عراق و ترکیه دشمن بپندارد، موضوع منازعه با کُردها در سوریه پایان نمی یابد مگر آنکه در دراز مدت صلح یا نوعی مذاکره برای پایان دادن به مخاصمات به وجود آید. هر چند در این میان آمریکا این حساسیت های ترکیه را درک می کند و همچون عضوی از ناتو نمی خواهد ترکیه را در مقابل خود قرار دهد تا هر چه بیشتر به روسیه نزدیک نشود ، اما قضیه حضور میان مدت و بلند مدت برای آمریکا تبدیل به یک راهبرد شده و احتمالاً سعی خواهد کرد که از خشم ترک ها نسبت به یگان های مدافع خلق (YPG) بکاهد و راهی برای ترک منازعه پیدا کند؛ امری که به نظر نمی رسد به این سادگی قابل حل باشد. در واقع آمریکا در حال ساکت کردن ترکیه با طرحهایی از قبیل منطقه امن در حدود مرزی سوریه و ترکیه است. در همین هفته بود که «جیمز جفری» فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه در سفری به منطقه اعلام کرد که ترکیه و YPG در منطقه امن شرکت داده نمیشوند. در واقع شرکت هر کدام از این دو نیرو در این منطقه امن منجر به ایجاد جنگ جدیدی در این نواحی میشود و آمریکا اصلاً دوست ندارد دو متحد اصلیش در منطقه وارد نبرد شوند. گویا آمریکا میخواهد از نیروهای که نزدیک به یک سال است آنها را آموزش می دهد به عنوان نیروهای مرزبانی استفاده کند، هرچند اساس اکثر این نیروها کُرد و عرب هستند و خود میتواند محل مناقشه باشند.
در سوی دیگر موضوع ادلب باید برخی عوامل و فاکتورهای سیاسی و امنیتی ترکیه را مدنظر قرار دهیم، زیرا بدون در نظر گرفتن این فاکتورها نمیتوان به استراتژی کلان ترکیه در شمال سوریه پی برد. ترکیه در چارچوب یک برنامه راهبردی به دنبال الحاق بخشهایی از خاک سوریه به خاک خود است. آنها میخواهند همان سناریوی استان «اسکندرون» را دوباره تکرار کنند. دولت ترکیه در سال 1939 برخلاف عرف و قواعد بینالمللی، استان «ختای» یا اسکندرون را به خاک خود ملحق و آن را از سوریه جدا کرد. البته ترکیه در دوره کنونی به آسانی نمیتواند سناریوی اسکندرون را دوباره پیاده کند. امروز بازیگران مختلفی از جمله بازیگران بینالمللی، در خاک سوریه حضور دارند، همچنین در دولت مرکزی سوریه ارادهای قوی برای بازپسگیری مناطق تحت کنترل ارتش ترکیه و همچنین ادلب وجود دارد. این دو مساله کار دولت ترکیه را به شدت سخت خواهد کرد اما به طور کلی ادلب پاشنه آشیل موضوع حل بحران شمال سوریه است. براساس این برداشت و دیدگاه میتوانیم بگوییم ارتش ترکیه علاوه بر بخشهایی از استان حلب، برای کنترل کامل استان ادلب نیز تلاش میکند. ترکیه در حال حاضر درصدد است با کارت ادلب روند الحاق و تعیین تکلیف «جرابلس»، «الباب» و «عفرین» را تسریع کند. یعنی در حال حاضر ترکیه قصد دارد با طولانی کردن مذاکرات درباره بحران ادلب و پاکسازی گروههای مخالف و بیرون راندن آنان از این منطقه، ادلب را به دولت مرکزی سوریه و روسیه واگذار کند و در ازای آن مناطق عفرین، باب و جرابلس را به خاک خود ملحق کند. یعنی ترکیه به دنبال ایجاد یک نوع بازی با کارت ادلب برای الحاق سه شهر بزرگ و استراتژیک استان حلب است، اگرچه ترکیه در این راستا با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. بر اساس اصول حقوق بینالملل، ترکیه یک کشور متجاوز محسوب میشود و باید خاک سوریه را ترک کند، همچنین موضوع الحاق، شاید دور جدیدی از تنش ها را میان دولت مرکزی سوریه با ترکیه ایجاد کند.
استراتژی دولت ترکیه در شمال سوریه بر اساس مقابله با خواستههای ارضی کردها طرحریزی شده است. یعنی آنکارا در تلاش است مانع از پیوستگی ارضی کردهای سوریه و همچنین مانع از رسیدن آنان به آبهای آزاد در دریای مدیترانه شود. این برنامه کلان و استراتژیک ترکیه است. کنترل جرابلس، باب و عفرین به طور عملی رؤیای کردها برای پیوستگی ارضی و رسیدن به آبهای آزاد را غیرممکن کرد. از سال 2015 ترکیه برای ایجاد این منطقه حائل تلاش کرده و بعدها با شروع عملیات سپر فرات در سال 2016 به طور عملی و میدانی تحقق این استراتژی را در دستور کار قرار داده است. به همین دلیل استراتژی ترکیه را باید بر اساس این متغیر تحلیل کرد نه بازی برای کنترل ادلب.
من فکر میکنم با وجود منطقه وسیعی که در اختیار کُردهای سوری قرار دارد اما نزدیکی دولت مرکزی و کُردها بسیار راحت تر از نزدیکی دولت و اپوزسیون باشد. کُردها و دولت مرکزی سوریه در هشت سال گذشته در بسیاری از مواقع همکاریهایی با یکدیگر علیه گروههای تندرو انجام دادهاند و به نظر میرسد نقطه مشترک بین طرفین عینیتر باشد و اگر دولت مرکزی در خصوص اعطای برخی امتیازات سیاسی با کُردها به توافق برسد، پروسه سیاسی سوریه تعیین تکلیف شده است. راه دمشق در مذاکره با کُردها به ختم به خیر کردن موضوع سوریه ختم میشود. اگر دو طرف به توافق برسند هم از لحاظ نظامی و هم از نظر سیاسی قادر خواهند بود مسئله ادلب، عفرین و شمال سوریه را حل و فصل کنند.
نظر شما