یلدای پیشین شوری در میان خیرین و فعالان اجتماعی برپا شده بود. همه به فکر یلدای چادرنشینان زلزله بودند، اما هرچه تلاش می کردند گویی قطره ای در میان دریا بود. گروه خبری ما با جمعی از خیرین راهی محلهی احمدآباد سرپل ذهاب شد. همه جا سوت و کور بود. همه در چادرهایشان زانوی غم به بغل داشتند و حتی یلدا را فراموش کرده بودند. فقط این محله نبود که در سکوت این شب را سپری می کرد. محلهی فولادی، زعفران، پل سنگی و...
در برخی کوچه ها آتشی برافروخته شده بود و جمعی به دورش گرد آمده بودند. در فولادی مردی سازی پرسوز می زد و نوجوانی ترانه ای غمگین می خواند. ظرفی پرتقال، میوهی یلدایشان بود.
اما عجیب آنکه در لنز دوربین عکاسان برخی خبرگزاری ها، یلدا سفره ای رنگین در چادرهای زلزله زدگان داشت!
امید داشتیم که امسال یلدا را مفصل جشن بگیریم. با خیالی آسوده از آنکه هم استانی هایمان در خانه هایشان آرام گرفته اند. اما اینچنین که نشد هیچ، دلمان دردمند آنانی است که امسال به خاطر تورم و گرانی، دستشان خالی و سفره شان بی رنگ شده از جای خالی خوراکی های یلدا!
امسال شوری مانند سال گذشته برای تدارک یلدا در مناطق زلزله زده ندیدیم. کاش امسال هم خیرین، چراغ یلدا را برای زلزله زدگان می افروختند و منسجم تر از سال قبل نمی گذاشتند خانه ای بی یلدا بماند و چشمانی حسرت زده بر در بخشکد.
به یاد بزرگتر های فامیل بودن، سرکشی به آنان که در خانهی سالمندان فراموش شده اند، یادی از کودکان بی سرپرست و... همیشه در فرهنگ ما جای داشته. کاش زلزله زدگان هم تا زمانی که به زندگی عادی برگردند فراموش نشوند.
بد نیست بگویم، چند روز پیش خبری خوش شنیدیم. به جشن عروسی ساده ای دعوت شدیم. مردی که یکی از کودکانش را به همراه همسرش در زلزله از دست داده بود، به همت خیرخواهان در آستانهی یلدا دوباره تشکیل زندگی داد. هر چه بشود گرچه سخت، اما زندگی ادامه دارد...
نظر شما