استان کردستان و به طور عام مناطق کردستانی دارای چنین شرایطی هستند. وجود نا آرامی های دهه های 60 و 70 نه تنها آهنگ توسعه را در این مناطق کُند کرد، بلکه آن را از گردونه رقابت توسعه دیگر مناطق کشور نیز بازداشته است تا جایی که در بعضی شاخص ها حتی آن را از دور رقابت آهنگین توسعه متوازن کشوری خارج نمود. با پیدایش گفتمان های رایج درعرصه سیاسی کشور برخی مناطق بختیار بودند و برخی بی بخت. کردستان از معدود مناطقی بود که نه در غربت گفتمانی دلش شاد شد و نه روی خوشی در داخل خود داشت . در همین فضا،دوران گفتمان سازندگی در برخی مناطق کشور که مدنظر دولت وقت بود آهنگ تندتری به خود گرفت متاسفانه کوک این آهنگ در کردستان خوب نواخته نشد و دچار نوعی قشری گری مدیریت گردید و نماینده سازندگی در کردستان بفکر تنیدن پیله های مدیریت باندی و پرورش طفیلی های کوته اندیش افتادند که موجب انباشت عقده هایی در بین قشر نخبگی و برخی لایه های دیگر اجتماعی شد.
دوران گذار از گفتمان سازندگی به گفتمان اصلاحات نیز در مناطق کردستان با دیگر نقاط کشور متفاوت بود. در حالی که گفتمان اصلاحات آن روی سکه سازندگی در کشور بود و آنچه پس از مدتی مشخص گردید اصلاحات زائده سازندگی بود و از درون آن روئید، اما متاسفانه این گفتمان متصل در کردستان؛ به گفتمان تقابلی روی آورد و مولود و مولد تقریبا در مقابل هم ایستادند. در حقیقت کردستان نه از زخارف سازندگی بهره ای برد و نه از تعارفات اصلاحات طرفی بست.
گفتمان اصلاحات با عقده گشایی های سیاسی شروع شد و پس از یک دوره هشت ساله بدون تغییری در ساحت توسعه استان و دیگر مناطق کردستان به پایان رسید. در این دوره با تلفیق مدیریت احساسی با طعم اصلاحات وارد عرصه گردیدند که حاصل آن آسیب زدن به برخی نخبگان منطقه و کوچاندن و هل دادن آنان به دامان بیگانگان بود و بعضی را هم روانه زندان نمودند و رئیس دولتی، در استان نیز، پس از یک دوره درجایگاه ملی در درون دولت، خود گذرش به اوین افتاد و بدین سان پرونده گفتمان اصلاحات به خواب هشت ساله فرو رفت.
گفتمان اصولگرایی هم در کردستان سرگذشت خوبی نداشت انجامش با فضایی احساسی و فرجامش با بازگشت مدیریت دوران سازندگی به عرصه سیاسی همراه بود. تنابنده پیله های باندی در کردستان، با بازگشت مقتدرانه ای همراه بود. این مدیر باند پرور سایه خود را همانند بختگی بر روی کردستان تحمیل نمود و با بکارگیری نیروهای وابسته به طیف خود مداح پروری را سرعت بخشید به طوری که همانند ملاکان قدیم بازار مباشری و کدخدائی را جایگزین مدیریت اداری استان نموده بود و بدین سان گفتمان پوپولیستی فردی را جایگزین گفتمان اصولگرایی دراستان نمود این دوران یکی از تراژیک ترین دوران معاصر کردستان بوده است. چون کسی که خود را امیر کبیر کردستان می نامید اینک دومین جایگاه مدیریت اجرایی کشور را دراختیار داشت و می توانست جهشی به توسعه مناطق غرب کشور بدهد، متاسفانه مدهوش و مبهوت مداحه سرایان گردید. در این دوره که می توان آن را دوره نخوت استان نامید نه اینکه یک حرکت توسعه ای صورت نگرفت بلکه آنچه را هم که از گذشته شروع شده بود به محاق برد تنها در سنت غلط مداح پروری و شخصیت محوری اهتمام جدی داشت.
کما اینکه خود نیز با یک ترفند مداحی به قدرت رسیده بود که گرفتار توهم خود شد و سرنوشتش به اوین ختم گردید. اگرچه افول و خواری احدی نباید مورد خوشحالی کسی گردد اما جفای در حق توسعه کردستان عاقبتی بهتر از این نخواهد داشت. این شوالیه سیاسی کردستان در آستانه تغییر دولت با هدف بازسازی بقایای خود در سودای احیای باند دوران سازندگی و نومدیران دولت دهم بوده و بهمین خاطر از بی اطلاعی بعضی جریانات سیاسی سوء استفاده کرده و با استفاده از بعضی دست پروده های خود قصد پیله گذاری را در دولت آینده دارد. گویا: « نکو رو تاب مستوری ندارد/ ببندی در ز روزن سر برآرد.!»
طلوع دولت تدبیر با پایکوبی و رقص اصلاحات طلبان بنفشه خواه در کردستان همراه بود. اصلاحیون ردای بنفش را تمام قد بر قامت خود دوختند و آنان که خود را رهیده از بند باند شبه اصولگرایی کردستان می دیدند، با تمام توان به احیاء و بازسازی خود پرداختند و جارچی گونه همه آبدارچی های اصلاحات را فراخوان داده و استان را هشت سال در قبضه و جولان خود قرار دادند و با اتصال مستقیم به دربار بنفشیان خود را از هرگونه پاسخگویی به مردم و حتی دستگاه های نظارتی مصون نمودند دراین دوره کردستان جولانگاه کامل اصلاح طلبان بنفشه خواه بود شب هنگام کارگر بخش خصوصی را استخدام کرده و روز بعد آن را به عالیترین مدیر اقتصادی استان گماردند. کارمند دانشگاه را با مدرک کارشناسی ارشد با توصیه حزبی به شرط تبدیل وضعیت به هیات علمی بکارگیری کردند. مدیران ارشد که از ترس آزمون به دانشگاه های تاناکورای کشورهای منطقه پناه بردند در سایه ارتباط با معاونین رئیس جمهوری به داخل منتقل و با پایان نامه های تشریفاتی به دکتری رسیدند و صدها بزه مدیریتی و اقتصادی که ذکرآنها برای نویسنده و مخاطب ملال آور می باشد مرتکب شدند. عملا مدیریت استان را به دستور مستقیم مقامات ارشد نهاد ریاست جمهوری در قبضه خود گرفته و استان را از چرخه توسعه به ورطه نکبت کشانیدند. بدین سان می توان گفت دولت هشت ساله تدبیر بدون کم و کاستی چه بسا گسترده تر، استمرار همان دولت اصلاحات در استان بوده است با این وجودهیچ بهانه و استدلالی مبنی بر برائت این دولت از گفتمان اصلاحات پذیرفته نمی باشد. بنابراین کاتالیزورهای سیاسی در این سه دوره گفتمانی گذشته کشور اجازه ندادند که مناطق کُردی طعم گفتمان های کشوری را بلاواسطه بچشند و آنچه که بیشتر نصیب کُرد و کردستان گردید همانا شبه گفتمان هایی بود که قبل از ورود به کردستان توسط جریاناتی فریزشده به جامعه تشنه خدمت تحمیل گردید. این شیوه رفتاری بیشتر نشخوار گفتمانی بود که به نام گفتمان ظاهر گردیدند.به همین خاطر سهم کردستان ازسه دهه چرخش گفتمانی حضور برخی چهره های تکراری در قاب های مختلف بوده است امید می رود با ورود دولت جدید هوای و فضای کردستان تغییر یابد و سهم خود از توسعه ملی را به نحو شایسته دریافت نماید.
نظر شما