احزاب سیاسی کرد که در چند سال اخیر از لحاظ سیاسی نقشی تعیین کننده در سطح کشوری داشته اند، در حال حاضر حتی در ابعاد محلی تأثیر بسیار محدودی می توانند داشته باشند. حزب دموکراتیک خلق ها (HDP) در ترکیه، حزب دموکرات کردستان (KDP یا پارتی) در عراق و حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) در سوریه می توانند نمونه های این موضوع باشند. HDP با 13 درصد رأیی که در انتخابات ژوئن 2015 در ترکیه کسب کرده بود این پتانسیل را از خود نشان داده بود که می تواند به تنهایی به اپوزیسیون اصلی در ترکیه تبدیل شود. این درحالی بود که احزاب سیاسی ترکیه در گذشته با وحشت از حدنصاب انتخابات یا مانند 1991 به وسیله ائتلاف با احزاب سیاسی دیگر یا مانند سال 2001 با استراتژی نمایندگان مستقل در حوزه های انتخاباتی مختلف وارد پارلمان می شدند. پارتی به رهبری مسعود بارزانی، در گذشته هم منطقه کردستان را هدایت می کرد و هم در ساختار دولت مرکزی عراق می توانست تعیین کننده باشد. یکی از مهم ترین فاکتورهای تأثیر گذار در رسیدن نوری المالکی به نخست وزیری به جای ابراهیم جعفری در سال 2006 میلادی و همچنین نخست وزیر نشدن المالکی در سال 2014، علی رغم پیروزی وی در انتخابات، مسعود بارزانی بود. تا سال 2018 میلادی وزارت خارجه عراق و وزارت مالیه این کشور، امانت هوشیار زبباری از اعضای معروف پارتی بود. PYD در بحبوحه جنگ داخلی در سوریه، که حاکمیت دولت مرکزی این کشور به شدت متزلزل شده بود، توانست مدیریت های محلی را تحت عنوان «کانتون ها» تأسیس کند و در این مناطق نیروهای مسلحی به نام [یگان های مدافع خلق] YPG تأسیس کرد. PYD با این کار از یک طرف به کردهای سوری یک نظم حاکمیتی دولتی ارائه کرد و از طرف دیگر به یکی از مهم ترین فاکتورهای سوریه و جامعه بین المللی تبدیل شد. دمشق دست کم برای رعایت بی طرفی در سوریه، به PYD کمک کرد. طرف های بین المللی نیز برای این که این حزب را به سمت خود بکشند وعده های بی شمار حمایتی به آن دادند، و این اهمیت PYD را آشکار کرد. به عنوان مثال، احمد داوود اوغلو، نخست وزیر وقت ترکیه درباره PYD گفته بود: «تا زمانی که به همراه مخالفان معتدل حرکت می کنند از هر گونه پیروزی آنان حمایت می کنیم.» حتی نخست وزیر ترکیه تأکید کرده بود که به شرط مبارزه با دولت مرکزی سوریه هر پیروزی PYD را به رسمیت خواهند شناخت. آمریکا نیز برای مشروعیت بخشیدن به حضور غیرقانونی خود در سوریه، حتی به قیمت برهم خوردن روابطش با ترکیه، روابط خود را با PYD مستحکم کرد. اما PYD به جای کسب حمایت ترکیه به شرط مبارزه با دولت مرکزی سوریه، کسب حمایت آمریکا به شرط مبارزه با [دولت اسلامی عراق و شام] داعش را ترجیح داد. وقتی به نقشه سال 2016 سوریه نگاه می کنیم، می بینیم که PYD با این انتخاب خود کاری کرد که کانتون هایی را که در سه استان سوریه تأسیس کرده بود، اکنون به اندازه ای تنزل پیدا کرده است که دیگر حتی قابل بحث هم نخواهد بود. زیرا در گذشته تحت ضمانت های آمریکا امکان ایجاد یک دولت دوفاکتو یا دست کم یک فدراسیون در امتداد مرزهای ترکیه تا دریای مدیترانه به وجود آمده بود.
آیا می توان گفت مسبب پیروزی ها احزاب و مسبب شکست ها دشمنان هستند؟
اما HDP که در سال 2013 میلادی در طول دوران مذاکرات صلح حتی پیشنهاد ائتلاف نیز به آن ارائه شده بود، اکنون به عنوان یک گروه تروریستی با آن برخورد می شود. در مسئله کردها که این حزب موجودیت خود را مدیون آن است، دیگر مخاطب قرار نمی گیرد. رهبرانش در زندان به سر می برند. این حزب حتی در برابر این احتمال که ممکن است برای شهرداری هایی که در انتخابات محلی به دست خواهد گرفت بار دیگر سرپرست تعیین شود، هیچ تدبیری نمی تواند ارائه دهد. بارزانی بعد از رفراندوم ناموفق استقلال کردستان عراق، نه تنها در بغداد بلکه در اربیل نیز نفوذ خود را از دست داده است. PYD نیز که آمریکا آن را رها کرده است، اکنون در برابر تهدیدات ترکیه تلاش می کند تحت حمایت دولت مرکزی سوریه قرار گیرد. ریاض درار رئیس مشترک مجلس دموکراتیک سوریه این تلاش ها را این گونه توصیف می کند: «ارتش سوریه سمبل کشور است. همکاری با ارتش به منظور حمایت از مرزهای کشور یک اقدام ملی است. ولی دولت مرکزی خواهان روابط شراکتی نیست و به جای همکاری خواستار تسلیم شدن ما است. ما به سوریه اعلام کرده ایم که نیروهای ارتش دموکراتیک بعد از حل و فصل بحران بخشی از ارتش سوریه خواهند بود. پروژه فدرالیسم ناگزیر است، ولی امروز آن را از ادبیات خود خارج می کنیم و جای آن پروژه ای که با تمام سوریه مرتبط باشد، یعنی پروژه مرکزگرایی دموکراتیک را جایگزین می کنیم.»
بسیار خوب، سؤال اینجا است این احزاب که تا چند سال پیش، نه تنها در سطح کشوری بلکه در سطح بین المللی نیز به عنوان جریان های مهم به حساب می آمدند، چرا اکنون با مشکلات حیات سیاسی و موجودیت روبه رو شده اند؟ تمامی مخالفت های به وجود آمده در افکار عمومی علیه این احزاب کرد و این تغییرات دراماتیک با تز دشمنی با کردها که در نزد افکار عمومی کرد به راحتی جای می گیرد توجیه می شود، دقیقاً همان گونه که HDP، PYD و پارتی چند سال پیش دستاوردهای خود را را با تز پیروزی این احزاب معرفی می کردند. به کسانی که دستاوردهای احزاب کرد را به عنوان پیروزی این احزاب و شکست های آنان را به عنوان تز دشمنی با کردها معرفی می کنند چیزی غیر از «دشمنان خیرخواه کردها» نمی توان گفت. برای کسانی که به این موضوع باور دارند که آینده سیاسی را انتخاب ها رقم می زنند و کسانی موفق خواهند شد که به جای دشمن پنداری با انتخاب های از پیش تعیین شده حرکت کنند. انتخاب های سیاسی این احزاب در چند سال اخیر مفید خواهد بود:
انتخاب های سیاسی HDP: اقتدار سیاسی ترکیه در سال 2013 میلادی در دوران مذاکرات صلح به HDP پیشنهاد ائتلاف و همکاری داد. اساس این مشارکت بر این اصل تکیه کرده بود که در صورت پیروزی رجب طیب اردوغان، نخست وزیر وقت ترکیه در انتخابات ریاست جمهوری مذاکره پیرامون «خودمختاری دموکراتیک» توسط HDP در اولویت قرار می گرفت. در برابر این پیشنهاد HDP دو انتخاب می توانست داشته باشد:
- یک ائتلاف شبیه ائتلاف کنونی حزب عدالت و توسعه – حزب حرکت ملی ترکیه میان آک پارتی و HDP به وجود می آمد. در قالب سیستم ریاست جمهوری امروزه در ترکیه HDP می توانست ضمانت های لازم برای تأسیس خودمختاری دموکراتیک را کسب کند.
- این پیشنهاد با گفتن این که «تو را رئیس جمهور نخواهیم کرد» رد شود و HDP در صدد تبدیل شدن به حزب اصلی اپوزیسیون ترکیه بر آید.
هر دوی این انتخاب ها برای HDP هم فرصت ها و هم تهدیداتی به همراه داشت. HDP پیشنهاد آک پارتی را برای ائتلاف رد کرد. ترجیح داد تا با بیان این که «تو را رئیس جمهور نخواهیم کرد» با کسب نظر تمام مخالفان اقتدار سیاسی نقش اپوزیسیون را در دست بگیرد. HDP به عنوان یک حزب ترکیه ای که رهبری کردها را برعهده می گرفت، برای اولین بار به تنهایی وارد پارلمان ترکیه شد. مانند انتخاب قبلی، این انتخاب نیز که یک حزب ترکیه ای با رهبری کردها باشند، هم یک تهدید بود و هم یک فرصت. ولی HDP در درون خود یک ائتلاف بود و در این ائتلاف [حزب کارگران کردستان] PKK روند مذاکرات را نه به عنوان پیشنهاد ائتلاف توسط آک پارتی به HDP بلکه به عنوان یک دستاورد برای مبارزه مسلحانه خود می دانست. PKK تأکید می کرد که روند مذاکرات صلح را آک پارتی آغاز نکرده است، بلکه عبدالله اوجالان بود که این روند را شروع کرد و بعد از این هرکسی هم که بیاید مجبور خواهد شد وارد روند مذاکرات صلح شود. PKK لغو تدابیر امنیتی در طول دوران مذاکرات صلح توسط ترکیه را به عنوان ضعف دولت ترکیه قلمداد کرد و با این تصور که می تواند از این ضعف در راستای دستاوردهای بزرگتری برای خود استفاده کند، اقدام به حفر خندق در شهرها کرده و در پی ایجاد خودمختاری برآمد. این اقدام که از سوی هر دولت حاکمی به عنوان دلیلی برای جنگ قلمداد می شود، یک انتخاب با فرصت ها و تهدیدات خاص خود بود. اگر این اقدام، مانند آنچه در سوریه روی داد، به اعلام مناطق نجات یافته منتهی می شد، به احتمال زیاد آوازهای «گریلا در حال تأسیس کردستان است» سر داده می شد. ولی در این میان HDP یا به دلیل نادیده گرفتن قدرت دولت ترکیه و یا به دلیل بیش از اندازه قدرتمند تصور کردن PKK نتوانست نتایجی را که امروزه به بار آمده است پیش بینی کند.
انتخاب های سیاسی پارتی: بارزانی به عنوان رهبر پارتی که اربیل را اداره می کرد و در بغداد نیز تأثیر فراوانی داشت، تلاش کرد تا تهدیدی را که داعش علیه اقلیم کردستان عراق به وجود اورده بود، به یک فرصت تبدیل کند. بارزانی نیروهای پیشمرگ را به منظور مبارزه با داعش به مناطقی اعزام کرد که ارتش عراق آن را تخلیه کرده بود. وی با تکیه بر ماده 140 قانون اساسی عراق، ابتدا تمام مناطق کرکوک را به عنوان یک منطقه حساس، به اقلیم کردستان الحاق کرد. این درحالی بود که هم مناطق مورد مناقشه و هم مسئله استقلال مسئله ای بود که موضوعی مستقیم و ضمنی برای عراق، کشورهای منطقه و آمریکا به حساب می آمد. زیرا این مسائل به اندازه ای پیچیده بودند که طرف ها در مقابل عمل انجام شده مسعود بارزانی قرار نمی گرفتند و مانند تمام مسائلی که طرف های زیادی در آن درگیر بوده و مورد مناقشه است، نتایج این موضوع نیز بسیار سنگین می بود. از طرف دیگر، تنها مخالفان استقلال شمال عراق، ترکیه، ایران، عراق و آمریکا نبودند. رقبای سیاسی و دیگر احزاب اقلیم کردستان عراق نیز این خواسته را به عنوان یک حرکت سیاسی از سوی مسعود بارزانی قلمداد می کردند که دوران ریاستش بر اقلیم کردستان به پایان رسیده بود، و با آن مخالفت می کردند. بارزانی تصمیمی گرفت که هم فرصت های بسیار بزرگ و هم ریسک های بسیار بزرگی را به همراه داشت. ولی این تصمیم یک جانبه با واکنش های همه جانبه روبه رو شد. نتایج آن به اندازه ای بزرگ بود که خسارت های وارد شده هم به اقلیم کردستان و هم به مسعود بارزانی قابل جبران نخواهد بود.
انتخاب های سیاسی PYD: مناطقی که PYD در دوران جنگ داخلی در آن اعلام خودمختاری کرده بود شامل سه استان با اکثریت جمعیت کردنشین بود. برای این که در جنگ نه طرف دولت مرکزی باشند و نه طرف مخالفان دولت مرکزی، و برای ادامه حیات باید هم یک نظم شهروندی به وجود می آورند و هم یک نیروی مسلح تشکیل می دادند. اگرچه تمام طرف ها به کانتون سازی و تشکیل نیروی مسلح PYD با دیده شک و تردید نگاه می کردند ولی هیچ کس PYD را به عنوان یک تهدید و یا یک متحد مهم نمی دانست. ولی شکست گروه هایی که قدرت های بین المللی روی آنان سرمایه گذاری کرده بودند و ایجاد فضایی در سوریه که آینده این کشور را دولت مرکزی و گروه های مخالف تعیین می کرد، باعث شد تا قدرت های بین المللی به دنبال یک متحد دیگر برای خود باشند. اصرار ترکیه و آمریکا بر عدم به رسمیت شناختن حاکمیت دولت مرکزی سوریه و حضور گروه های تروریستی در این کشور باعث شد تا گروه هایی که در خصوص دولت مرکزی سوریه مانند ترکیه و آمریکا فکر می کردند مطرح شوند. در این چارچوب ترکیه با ارتش آزاد سوریه و آمریکا با YPG در تلاش برای تعیین سرنوشت سوریه برآمدند.
انتخاب های PYD:
- به عنوان یک صاحب خانه در آینده سوریه رفتار کرده و مانند یکی از اعضای خانه برای دستیابی به جایگاهی بهتر در خانه تلاش کند.
- ایجاد یک بخش مستقل در درون خانه تنها با حمایت آمریکا را انتخاب کند. تلاش کند تا بخش مجزا به اندازه کافی بزرگ باشد و در برابر تهدیدات صاحب خانه و یا همسایه ها برای تخریب این بخش مستقل تنها به حمایت آمریکا اکتفا کند.
هر دو انتخاب هم فرصت ها و هم تهدیداتی را به همراه داشت. PYD با انتخاب گزینه دوم کنترل شرق فرات را به دست گرفت. اتصال عفرین به این منطقه و حتی رؤیای دستیابی به دریای مدیترانه را در سر پروراند. اگر PYD پیش بینی می کرد که روسیه به خاطر برهم خوردن روابط آمریکا – ترکیه، اجازه خواهد داد عملیات های سپر فرات و شاخه زیتون ارتش ترکیه در شمال سوریه انجام شود و آمریکا در نهایت با این استدلال که ماندن در سوریه دیگر سودی ندارد، تصمیم به خروج از سوریه می گیرد، به احتمال زیاد گزینه اول را ترجیح می داد.
نتیجه گیری
گفتن این موضوع که HDP در ترکیه، پارتی در عراق و PYD در سوریه قربانی شرایط به وجود آمده هستند تنها بخشی از حقیقت خواهد بود، زیرا این احزاب این نتایج را که آنان را در موقعیت سخت قرار داده است، با انتخاب های خود رقم زده اند. معرفی دستاوردها به عنوان پیروزی حزب و شکست ها به عنوان دشمنی دیگران، اگرچه یک تفکر پوپولیستی است ولی به هیچ عنوان درست نیست. از طرف دیگر، نتایج ماندگار، حتی اگر کوچک هم باشد، به پیش بینی های واقع بینانه، احتیاط در انتخاب ها و صبر در عمل وابسته است. اگر این گونه رفتار شود، حتی اگر موفقیت هم به دست نیاید باعث شرمندگی تصمیم گیرنده نخواهد شد. این گونه تصمیمات چه دستاوردی داشته باشند و چه شکست را تجربه کنند، باز هم می توان با سربلندی از آنان دفاع کرد. افکار عمومی کرد اگر می توانند این تصمیم های احزاب را که نتایج تراژیک به بار آورده است، نادیده گرفته و به روی خود نیاورند، برای این احزاب جای نگرانی وجود ندارد.
منبع: خبرگزاری YDH
ترجمه: خبرگزاری کردپرس - سرویس ترکیه
نظر شما