به گزارش خبرگزاری کردپرس، جمشید حرمی از پژوهشگران واهالی فرهنگ شهرستان دره شهر یکی از این فرهنگ های اصیل به نام «همال داری » را مود نقد و کنکاش خویش قرار داده است که متن این یادداشت در پی می آید:
واژه ی هٌمال و آمیزه دیگر آن یعنی هٌمال داری در یک جامعه کاملا سنتی شکل گرفته است .در جامعه ای که به قول امروزی هیچ ساختارو زیر بنای فرهنگی مثل مدرسه و سواد آموزی در آن وجود نداشته است،در چنین اجتماعی مردم خواسته اند تا فرزندان خود را به کار و تلاش بیشترترغیب کنند.
در فردی بی سواد امّا به عنوان پدر یا مادر و شاید بزرگترفامیل درصدد برآمده است تا فرزند یا کسی از دودمان خویش را به کوشش بیشتر وادار کند.برای این مهّم روش های گوناگونی وجود داشته است. یکی از این راه ها بحث رقابت فردی با دیگری است که هم قواره اوست و همدیگر را بهدرستی میشناختند که به آن هٌمال می گفتند.
«هٌمال داری » یعنی داشتن هٌمال .هٌمال داری یعنی پافشاری بر این که شما هم باید مثل او وهمانند اوباشی.بیهمال یعنی بی مانند که در این صورت یک تحسین انگاشته می شود بلکه سرزنشی بود که اندرزگو میخواهد شخص مورد نصیحت، خود را همانند فلانی کند.
در اینجا سعی بر ایجاد چشم وهم چشمی بوده است.هنگامیکه پدر به فرزندش میگفت : «چی کٌریل همالت» یعنی مثل پسرهای همتایت.در اینجا دلواپسی یک بزرگتر برای سرنوشت آینده فرد کوچکتر و به ویژه یک جوان به درستی نمایان است .در این جمله هر چند با سرکوفت امّا از فرزند یا بستگان کوچکترش خواسته است که اگر زندگی بهتر می خواهد باید همانند،همتا و هم قرین خود کوشش کند.
از این روی معنی همال داری به معنای تلاش برای برابری نزدیکترشده است.امروز هم این واژه به طورکامل منسوخ نشده است اما کاربرد گسترده ای هم ندارد، چون شیرازه رقابت فردی بویژه در استان های زاگرس نشین از هم گسسته نشده است.هنوز همسایه ها همدیگر را رصد می کنند.
هم اکنون اقوام به دنبال اخبار و رویدادهای خانوادگی همدیگر به جهت کم وکیف زندگی شخصی آنان هستند و لفظ هٌمال هم تااندازهای از ورق های تاریخی به صفحات اجتماعی در حال گذر منتقل شده است.هنوز مردم ضرب المثل « کوچ هٌمال رو» را بر زبان جاری می کنند.در اینجا" رو" از راندن و حرکت دادن می آید.
در قدیم مردم عشایر کوچ می کردند و گاهی نیاز بود تا به هر روشی چهارپایان را ناگزیر به حرکت کنند.کسی که کاری به چهارپایان خودش نداشت و در عوض کوچ دیگری را به جلو هدایت می کرد به کوچ همال رو مشهور می شد.کم کم این مثل به کارهای مشابه دیگر تعمیم داده شد و شخصی که رقیب خود را پشتیبانی میکرد به کوچ هٌمال رو خوانده می شد.
جمله ی "فیرکه کٌر همالت" بدترین کنایه از سوی خانواده به پسربچّه ها بود. گاهی کلمه ی هٌمال با کلمه هٌمپا با هم می آمد وهمال و همپا می شد.شاید همپا به معنی هم اندازه بود و دراین صورت همال و همپا یک معنی داشتند ولی در جاهای دیگری به جای همپا لفظ هٌمری می آمد و همال و همری می شد که "ری" همان راه است و اصطلاح همری نیز همان همراه است،. با این تفاوت که در آنجا به پا و در اینجا به راه تشبیه شده اند.همیشه و همه وقت همال داری با گوشه زدن همراه نبوده است گاهی با نصیحت هم ادا شده است.
در بین مردم شهرستان دره شهر آنجا که می گفتند «بیل همال باشتووی»(بگذار همال داشته باشی) اگر امروزه بخواهی واژه ای معادل همال پیدا کنی ،شاید کلمه ی همسال نزدیکترین آن باشد و با این وجود همسالان امروز همان همالان دیروز خواهند بود.
امروزه در مراکز فرهنگی و بویژه آموزش و پرورش به گروه همسالان توجه زیادی شده است.گروه همسالان تاثیر فراوانی بر همدیگر دارند و شاید تاثیر این گروه بر همدیگر در حد تاثیرپدر و مادر بر فرزندانشان باشد و این تاثیر روز به روز هم گسترش پیدا می کند.
البتّه مراکز آموزشی و پرورشی در تلاشند تا رقابت گروهی جایگزین رقابت فردی شود و برای جلوگیری از برخی مشکلات به رقابت فردی کمتر دامن زده می شود امّا در جامعه سنتی گذشته بحث بر سر رقابت فردی بوده است وهمال و همال داری ریشه در رقابت فردی داشته است.
گاهی فکر می کنی که ریشه ی این واژه در کجاست و از کجا وارد ادبیات ایلی و عشیره ای شده است؟آنگاه با کمی درنگ در می یابی که زاگرس مهد بسیاری از فرهنگهای ایران زمین و فرهنگنامهی زبان پهلوی و زبان های باستانی ایران است.دهخدا همال را قرین،همتا،شریک و انباز معنا می کند.در دیگر واژهنامهها مثل و مانند و همسر هم مضاعف می شود.
در متون ادبی ما این واژه جایگاه ویژهای دارد و سخنسرایانی مانند: فردوسی، نظامی، ناصرخسرو، سنایی، فرخی سیستانی،
رودکی، خاقانی، اقبال لاهوری، انوری، خواجوی کرمانی، محتشم کاشانی آن را به کار برده اند.ابوالقاسم فردوسی بیش از 51 بار این واژه را در سرودههایش بکاربرده است.
اماهمال درادبیات تاریخی به معنایی است که در بالا گفته شد ولی درپهنه ی زاگرس این واژه به سوی رقابت با همتا گسیل یافته است و برای چشم هم چشمی هم الگویی در همجواری خود معرفی می کند و تا جایی که می گویند:بِرا همال بِرا است که یعنی برادر رقیب برادر است.
و در پایان هم آوردن شعری از استاد بزرگ سخنسرایان پارسی گو فردوسی بزرگ و سنایی غزنوی را حسن ختام این مقوله قرار می دهیم که می گوید:
دگر گنج سام و نریمان و زال
گشایم به پیش تو ای بی همال
سنایی هم می فرماید:
ناز همالان مکش زان که به هر انجمن
از همه در علم و فضل افضلی و اوحدی.
نظر شما