امروز هشتم تیر ماه سال ۹۸ است، چه ۳۲ سال از آن روز تلخ گذشته باشد و چه تنها یک روز، تفاوت آشکاری در حال و روز آشفته مردم سردشت هویدا نیست. سی ودو سال قبل سردشتی ها مشغول دفن و خاکسپاری عزیزانشان بودند و امروز با یادآوری آن روزها و دیدن سیما و وضعیت توسعه نیافته شهرشان، همان اشک ها روانه شده و همان داغ ها مجددا سرباز میکنند!
قصدی بر سیاه نمایی ندارم اما واقعیت این است که سردشت ۳۲ سال پس از بمباران شمیایی درمقایسه با توسعه و پیشرفت شهرهای همجوارش، حرفی برای گفتن ندارد و عنوان اولین شهر قربانی سلاح های شیمیایی که میتوانست آن را در سطح جهانی به عنوان شهر صلح و آشتی معرفی کند دستاوردی جز عقب ماندگی در رده های آخر شاخص های توسعه یافتگی نداشته است.
مردم سردشت از سال ها قبل چشم انتظار ۷ تیر ماه مینشستند تا ببینند مسئولان مرکز نشین و پایتخت نشین چه تحفه یا وعده هایی را برای شان خواهند آورد. اما با گذشت سال ها همانطور که کاکعزیز یکی از شهروندان سردشتی، روز گذشته در مراسم بزرگداشت شهدای بمباران برایم میگفت " ۳۰ سال است که مسئولین از افعال خواهد شد و باید بشود برای مان سخن میگویند" مشخص نیست گره کور مشکلات و معضلات سردشت قرار است کِی و به دست چه کسانی باز شود.
برآیند سخنان معاون حقوقی وزارت امورخارجه و معاون فرهنگی بنیاد شهید وامور ایثارگران در مراسم گرامیداشت شهدای بمباران ۷ تیر سردشت حکایت از این داشت که دو خواسته اصلی مردم سردشت یعنی شناساندن مظلومیت این شهر در سطح جهانی از سوی وزارت امور خارجه و فراهم آوردن امکانات درمانی کافی برای مصدومین شیمیایی به طور کامل جامه عمل پوشانده شده است!!
چرا که معاون حقوقی وزارت امورخارجه با ارائه ده ها خاطره و حکایت از تلاش وزارت خانه مطبوعش دراین راستا سخن گفت و معاون بنیاد شهید مراجعه سالانه ۳۳ هزار مورد به کلینیک درمانی بنیاد شهید در سردشت را مطرح کرد و تاکید کرد که این سازمان در حد توانش در خدمت مصدومین بوده و تمام ۱۳ مرحله کمیسیون های پزشکی برای دریافت درصدهای جانبازی با رعایت اصول حرفه ای در این شهر تشکیل شده است!
شنیدن این توجیه ها با واقعیت های کف خیابان های سردشت تفاوت های آشکار و زنندهای دارد، از یک سو تامین داروهای مورد نیاز مصدومین که با توجه به تحریم های آمریکا و نوسانات ارزی نایاب و بسیار گران شده و تحمل ثانیه ها را برای صدها جانباز شیمیایی سخت و جانکاه کرده است و از سوی دیگر نبود برنامه های نشاط آفرین، فضاهای تفریحی مناسب، کلینیک های مشاوره رایگان و... این شهرستان را به رکورد دار میزان خودکشی در استان تبدیل کرده است.
حوزه اشتغال نیز در این شهرستان همچنان یک پایش میلنگد و با وجود مرز زمینی سردشت با کشور عراق، شهروندانش در مقایسه با پیرانشهر و بانه کمترین بهرهای از این موقعیت طلایی نسیب شان نشده و آمار بالای بیکاری، نبود شغل ثابت و وجود شغل های کاذب و غیرانسانی چون کولبری و قاچاق بلای جان خسته شان شده است.
به تمام این رنج های گفته شده و ناگفته، باید دغدغه عمومی مردم این شهرستان یعنی تفکیک حوزه انتخابیه سردشت از پیرانشهر را نیز اضافه کرد تا به حواشی انتصابات مدیریتی این شهرستان که به زعم تحلیلگران و عموم مردم تماما با علایق و سلایق آقای نماینده صورت میپذیرد خاتمه داده شود و نماینده ای بومی و مستقل برای پیگیری هزاران خواسته این شهرستان غریب در مرکز مستقر شود.
سخن آخر اینکه سردشت با شرایط ویژه خود و مظلومیتی که در دوران جنگ و پسا جنگ بر آن رفته است نیازمند تخصیص اعتباراتی فرا استانی و ملی است تا نخست جاده های مرگش به طور کامل سروسامان گرفته و در مرحله بعد با سرمایه گذاری در حوزه کشاورزی آن خصوصا صنایع تبدیلی و کنسانتره و همچنین ایجاد زیرساخت های لازم برای راهاندازی گردشگری صلح و سلامت با توجه به موقعیت ویژه آن، سیمای جنگ زده این شهرستان به گل سرسبد دشت های آذربایجان غربی تبدیل شود.
نظر شما