به گزارش خبرگزاری کردپرس، سدههاي زيادي است كه خانواده مهمترين، تاثيرگذارترين و بانفوذترين نهاد اجتماعي محسوب ميشود. ميتوان گفت از آغاز زندگي بشر تاكنون، هيچ نهادي به اندازه خانواده بر هويت و شخصيت آدمي تاثيرگذار نبوده است. انسان، سادهترين مهارتهاي اجتماعي را در خانواده ميآموزد و پايههاي اصلي عادات، باورها، عواطف و نظرات او، در خانواده شكل ميگيرد. اين تاثيرگذاري نه تنها در مراحل آغازين زندگي، بلكه تا لحظات پاياني آن نيز خود را نشان ميدهد و فرد در ادوار زندگي پيوسته، منش، كيفيت زندگي، اعتقادات و باورهايش را بازتوليد كرده و در موقعيتها و شرايط خاص آن را نشان ميدهد. بر اين اساس خانواده از خردسالي يا كهنسالي، بهطور مستمر و مداوم، تاثيرات انكارناپذير خود را در همه عناصر زندگي فرد در جامعه عيان ميسازد.
هر چند امروز از سيطره بلامنازع خانواده بر همه شؤون زندگي فرد كاسته شده است، اما همچنان يكهتازي خود را در عرصه جامعهپذيري و اجتماعي شدن افراد حفظ كرده است. براي خانواده كاركردهاي مثبت زيادي برشمردهاند كه همين كاركردهاي اصلي است كه راز تداوم خانواده در طول تاريخ بوده است. كاركردهاي زيستي و توليد مثل، آموزشي و تربيتي، اقتصادي- اجتماعي، فرهنگي و سياسي، توليد و پرورش عاطفه، محبت و صميميت، حمايت و پشتيباني هميشگي از اعضاء و غيره، سبب شده كه همچنان قديميترين و با سابقهترين نهاد اجتماعي به حساب آيد.
اعضاي خانواده در هر عصري، نگرش و برداشت خاصي از اين كاركردها داشته و به شيوهاي خاص به وظايف و تكاليف خود، متناسب با آن عصر مينگرند. پدر و مادر نيز با توجه به عناصر و عوامل مختلف، وظايف خود را در برابر فرزندان انجام ميدهند. نوع نگاه والدين به وظايف و تكاليف نقش خود و چگونگي انجام آنها، تاثير بسيار زيادي بر آينده فرزندان بر جاي ميگذارد؛ همين تفاوت در چگونگي جامعهپذيري فرزندان، سبب شكلگيري نسلهاي مختلف شده است. رفتارها و سبك زندگي هر نسل هم برخاسته از شرايط زندگي در همان عصري است كه در آن زندگي كرده و تجربه اندوختهاند. اگر نسل امروز، نسلي سختكوش، پركار، وطندوست و خيرخواه باشند، معلول شرايطي است كه در آن، جامعهپذير شده و پرورش يافتهاند.
امروزه و در جامعه جديد، خانواده نيز، بسان ساير نهادها، دستخوش تغيير گشته است. اين تغييرات در ابعاد، ساختار، تكاليف و حقوق اعضا رخ داده است. به نظر ميرسد در اين دوران جديد، بسياري از والدين از وظايف خود در قبال فرزندان، تعابيري متفاوت با دوران كودكي خود دارند. اين تفاوت در برداشت، در همه كاركردهاي خانواده خود را نمايان ساخته است. توليدمثل، آموزش و تربيت، حمايت و پشتيباني و ساير كاركردهاي خانواده، عرصههايي است كه والدين نسبت به گذشته، برداشتهاي خاصي از آن دارند به نحوي كه تعبير آنها از اين كاركردها، گاه به ضد خود تبديل ميشود. به عنوان نمونه يكي از تكاليف نقش والدين، حمايت و پشتيباني از فرزندان است. نوع نگاه والدين به اين وظيفه با اعصار گذشته كاملا متفاوت شده است. امروزه و در جامعه ايران، بسياري از والدين حمايت و پشتيباني را در رفع تمامي نيازهاي فرزندان، از آغاز زندگي تا لحظه مرگ ميپندارند و بر اين باورند كه والدين وظيفه دارند تا تمام نيازهاي او را رفع كنند.
از طرف ديگر پرورش روحيه استقلالطلبي در فرزندان از وظايف والدين است. پدر و مادر وظيفه دارند فرزندان را در تمامي ابعاد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي مستقل بار آورند.
بايد دانست، استقلال، نقطه مقابل وابستگي است. و بين استقلال كاذب و استقلال واقعي تفاوت زيادي وجود دارد. توجه بيش از حد، نظارت تمام و كمال و حمايت و پشتيباني تمام عيار، ممكن است به نقطه مقابل استقلال (وابستگي) ختم شود. آنچه امروزه در كشورمان، شاهد آن هستيم، برخي والدين، استقلال فرزندان را در انجام فعاليتهاي روزمره شخصي، در برخورداري از وسايل الكترونيكي، در سبك پوشش، آرايش و انجام تفريحات دانسته و از استقلال مالي، فكري، انجام تصميمات مهم و پرورش روحيه كار و تلاش و تحمل مشقت در فرزندان، غفلت ورزيدهاند.
اينك، به مرور، شاهد سر برآوردن نسلي وابسته و اصطلاح «ماماني» در جامعه ايراني هستيم. نسلي كه در برخي از ابعاد، داراي آزاديها و استقلال فراوان و در برخي وجوه مهم ديگر همانند استقلال مالي و فكري كاملا به والدين متكي بوده و تمامي نيازهاي آنها، حتي پس از ازدواج و تشكيل خانواده نيز توسط پدر و مادر رفع ميشود. نسلي كه استقلال كاذب آنها بر استقلال واقعيشان غلبه كرده و از والدين خود، توقعات و انتظاراتي حتي خارج از حدود تكاليف آنها داشته و در صورت برآورده نشدن انتظارات، كانون خانواده خود و پدريشان را با مشكلات متعدد روبرو ميسازند. نسلي كه تاب تحمل سختي و مشقتها را در زندگي نداشته و با رخ دادن مشكلات و سختيهاي زندگي، شانه از زير بار آنها خالي كرده و ممكن است خانواده را با آشفتگي و گاه گسيختگي مواجه يا به خودكشي و دگركشي روي آورند.
در دو دهه اخير در جامعه ايران، شاهد وجود نسلي هستيم كه از همان دوران كودكيشان، نيازهاي مادي دوران بزرگسالي آنها رفع شده؛ امكانات زندگي برايشان تمام و كمال فراهم آمده است. نسلي كه اعضاي خانواده به انتظار نشستهاند تا او بزرگ شود و والدينش، قدرتشان را در رفع تمام نيازهايش به رخ همگان بكشانند. براي اين نسل، منزل مسكوني بزرگسالي او، در دوران كودكياش آماده شده است؛ شغل او به واسطه سالها تلاش و تحمل مرارتهاي والدين، براي او مهيا شده است؛ امكانات اساسي زندگي او، محصول ميليونها ساعت، عرق ريختن والدينش است. نسلي كه تنها وظيفهآنها، پر كردن اوقات فراغت خود است و تنها انتظار والدين از آنان، به وجود نياوردن مشكل و رعايت قواعد و ارزشهاي حقوقي و هنجارهاي رايج جامعهاي است كه در آن زندگي ميكنند. اين نمونهها و نمونههاي زياد ديگر، حكايت از پديد آمدن نسلي در جامعه ايراني دارد كه نابرده رنج، صاحب گنج گشتهاند. نسلي كه بدون تحمل مشقت و درك رنج، بر سر سفرهاي نشستهاند كه به اصطلاح از سير تا پياز آن، پيشاپيش برايشان فراهم شده است. نسلي كه نان از برداشت اشتباهي ميخورند كه برخي والدين از تكليف حمايت و پشتيباني خود از فرزندان دارند.
بايد عنوان كرد تامين نيازها و حمايت و پشتيباني از فرزندان، زمان و اندازه خود دارد، اگر اين امر، ناديده گرفته شود و ساير وظايف چون پرورش روحيه استقلالطلبي واقعي و تحمل سختي و مشقت فراموش شود، به وابستگي كامل فرزندان ختم ميشود. به نظر ميرسد والدين بايد به گونهاي رفتار كنند تا ضمن حمايت و پشتيباني از اعضاي خود، روحيه استقلالطلبي واقعي را در فرزندان پرورش دهند. هرگونه افراط در انجام اين كار، منجر به وابستگي فرزندان و پرورش نسلي ماماني و تفريط در آن، سبب آسيبپذيري او خواهد شد.
جامعه ايراني، بيش از هرزماني، نيازمند نسلهايي سختكوش، مستقل، آزاديخواه و تلاشگر است و در اين زمينه خانواده، مهمترين و اساسيترين وظيفه را بر دوش دارد. اگر برداشتها و انتظارات اعضاي خانواده متناسب با پرورش چنين نسلي نباشد، جامعه ايراني در آينده با مشكلات زيادي روبرو خواهد شد.
*پژوهشگر و جامعهشناس ایلامی
نظر شما