در سالهاي اخير آموزش پرورش بشدت از كمبود نيرو رنج برده است و براي جبران اين كمبود، راهكارهاي زير را اتخاذ كرده است:
١-از بازنشسته هاي خودش منتها با دادن حقوق ماهي ٣٠٠ هزار تومان استفاده كرده است. بگذريم از اين مساله فرهنگياني كه اين شرايط را قبول كردند مانع تحقق رؤياي اشتغال فرزندان، برادرزاده ها، خواهرزاده ها و از همه مهمتر شاگردان خود شدند؛ اگر يك كارفرماي خصوصي اينچنين از بازنشسته ها استفاده مي كرد قطعا با قوانين سفت و سخت اداره كار روبه رو مي شد.
٢-روش ديگر استخدام، از طريق تأسيس دانشگاه فرهنگيان در حدود سال ١٣٩٠ بود. اين دانشگاه، از بدو ورود دانشجوهاي خود را بورس كرده و بصورت رسمي-آزمايشي استخدام كرده و در حال حاضر ماهانه مبلغي حدود يك ميليون و ٨٠٠ هزار تومان حقوق ميگيرند و ٤ سال تحصيل آنها جزو سنوات حساب مي شود. با يك حساب سرانگشتي، با احتساب هزينه هاي خوابگاه، غذا، تحصيل، بيمه،نگهداري دانشگاه، سرويس ها، انرژي و ... آموزش پرورش ماهانه براي هر دانشجو-معلم دانشگاه فرهنگيان حدود ٣ ميليون و ٥٠٠ هزار تومان هزينه مي كند كه اگر در جمعيت ٨٠ هزار نفري دانشجويان در ١٢ ماه سال ضرب شود، مبلغي حدود ٣ هزار و ٤٠٠ ميليارد تومان در يك سال مي شود. با اين مبلغ مي توان تمام مدارس كشور را از نو تجهيز كرد و ديگر شاهد حوادثي مثل سوختگي دانش آموزان شين آباد نباشيم و تمام كمبودهاي مالي آموزش پرورش را حل كرد.
٣-روش ديگر جبران كمبود نيرو استفاده از فارغ التحصيلان دانشگاههاي دولتي از طريق برگزاري آزمون استخدامي معروف به ماده ٢٨ است. اغلب متخصصين و دلسوزان كشور اين روش را براي استخدام معلم پيشنهاد ميكنند، زيرا نيرويي جوان، رقابتي، باانگيزه بوده و در ضمن كمترين هزينه را بر دست دولت مي گذارد. البته اين نيز از لطف دولت آقاي روحاني بوده كه از سال ٩٤ به آموزش پرورش فشار وارد كرده تا مرهمي بر بيكاري جوانان زحمت كش و با استعداد دهه ٦٠ باشد كه در هنگام ورود به دانشگاه در پيك جمعيتي بودند، به طوريكه براي هر كرسي حدود ٣٧ نفر رقيب وجود داشت.
بهرحال از بدو قبولي اين افراد در آزمون استخدامي آموزش و پرورش، بعد از مصاحبه هاي شفاهي و آزمايشات پزشكي فراوان، دانشگاه فرهنگيان هر روز بهانه اي جديد براي استخدامي افراد ماده ٢٨ مي تراشد و مانعي پيش پاي آنها مي گذارد و شرط مي كند تا اين مانع را پاس نكنيد به مرحله ي بعد نمي رويد. براي نمونه، يك دوره ي يكساله ي كارآموزي بدون هيچگونه حق بيمه و بدون حقوق و بدون احتساب سنوات براي آنها گذاشته و بايد آنها در طي دو نيمسال تعداد زيادي دروس را با امتحان پاس كنند. تعداد اين دروس كه عمدتا از رشته ي علوم تربيتي بودند بسيار زياد بوده و بعضا واحدهاي عملي هم داشتند كه بسيار وقت گير است. بعد مدارك جانبي مثل ICDL و غيره از آنها خواسته كه بايد تهيه كنند. همچنين انواع مصاحبه با معلم پيشكسوت با شرايط خاص و طرحي براي آينده ي شغلي از آنها مي خواهند كه انجام دهند. سپس دوره ي كمك هاي اوليه و برگزاري اردو با برگزاري امتحان به عمل مي آيد. در ادامه امتحان اينترنتي از چندين درس جديد ديگر گرفته و بايد آنها حدنصاب را كسب كنند. و الان هم خواهان برگزاري امتحاني به اسم آزمون اصلح با فرصت يكماهه هستند كه دقيقا سرفصلهاي آن به اندازه ي آزمون كارشناسي ارشد علوم تربيتي است و اين همه را از ماده ٢٨ هاي بخت برگشته اي مي خواهند كه مثلا رشته ي تحصيلي اشان رياضي، فيزيك و ... است! به قول يكي از دوستان، ماده ٢٨ يعني ٢٨ خان دهه شصتي ها كه ٤ بار از ٧ خان رستم سخت تر است.
جالب آن است كه اصلا آزمون اصلح را از دانشجويان خود نمي گيرند و جالبتر آنكه هنوز سرفصل مشخصي ارائه نداده اند، فقط تعداد زيادي كتاب و مطالب پيشنهاد كرده اند كه تقريبا همان آزمون ارشد علوم تربيتي است! اين در حاليست كه در استخدامي هاي ارگانهاي ديگر، همان آزمون ورودي كفايت كرده و بعد ازيك دوره ي سه ماهه ي كارآموزي همراه با مزايا و حقوق و سنوات، سر كار مي روند.
اميدواريم، دولت اقای روحاني، وزير كار، اداره ي كار، و وزير علوم و نمایندگان مجلس موانع سر راه استخدامي اين افراد، مخصوص آزمون اصلح، را بردارند و سنوات و حق بيمه و حقوق آنها را استيفا كنند.
نظر شما