بی تردید الان سکان کشتی شعر مدرن کُردی استان ایلام در دست جوانترهایی است که با عشق و علاقه و شیدایی فراوان در این وادی گام می زنند و آیندهنگرانه پایه های شعر مدرن کُردی استان را بنیان می گذارند. نیروی تازه نفسی که روحی تازه به کالبد شعر کُردی دمیده اند و مجهز به خون جوان و همت عالی در این عرصه پیشتاز هستند.
طی دست کم دههی اخیر دستاوردهایی به دست آمده که دهه ها بود از آن نه خبری و نه نشانی نبود. تجربه کنگره شعر کُردی هانا که اخیرا به همت حوزه هنری تدارک دیده شد، نمونه کوچکی بود از ظهور و بروز شاعران جوان کُردی سرایی که خوش درخشیدند و آثارشان با استقبال کم نظیر مردم شعر دوست و فرهنگ مدار ایلام مواجه شد.
این حجم از انرژی و تازگی نه در قبل از انقلاب نه بعد از آن تا تقریباهفت هشت سال پیش سابقه نداشته است. اگر برخی استثناها را کنار بگذاریم می توان با قاطعیت گفت شعر مدرن کُردی استان با ورود این جوانان پا در عرصهی تازه و درخشانی گذاشته و دارد دوران شکوفایی و بارآوری خود را طی می کند. پر بیراه نیست اگر بگوییم دوران طلایی شعر کوردی ایلام فرا رسیده است. اما هنوز راههای نرفته ی بسیاری باقی مانده است و ظرفیتهای بدیع فراوانی مغفول مانده است.
در کنار این دستاوردها آسیب هایی نیز در کمین ادبیات کُردی استان نیز هست. یکی از آسیبهایی که می توان بدان اشاره کرد غلبهی قالب کلاسیک و خصوصاً غزل است که تا حدودی می تواند خطر محدود شدن شعر ما به قالبی خاص را در پی داشته باشد. غزل کُردی امروز به همت جوانان با استعداد، جانی تازه گرفته و فضاهای نو و بدیع را در این قالب سنتی و هنوز پر طرفدار دمیده است اما همانطور که اشاره شد در بلندمدت می تواند به بازتکرار کلیشه و رخت بر بستن تازگی از این آثار منجر شود.
ما در غزل هر چقدر هم نوگرا و پیشتاز باشیم باز قید و بندهایی که ذاتی این قالب است می تواند در گفتن برخی حرفها و اشاره به برخی چیزها زبان ما را الکن سازد. ما همین امروز هم شاهد چنین کلیشه ها و بازتکرار برخی اجراهای شعری هستیم؛ خطری که بسیار جدی و آسیب رسان است. نسخه برداری و تأثیرپذیری و تشابهات زبانی و مضمونی همین الان هم در حال رخ دادن است. شاعر، خصوصاً شاعر مستعد و جوان بیشتر به دیده شدن و نام آوری می اندیشد، البته این حق هر شاعر مستعدیست اما خطرساز هم هست. دیده شده است شعری با مضمون و زبانی خاص مثلا عاشقانه مورد توجه قرار گرفته متعاقب آن و بطور طبیعی دیگران دنباله روی آن نمونه ی خاص را مورد اهتمام داده اند و سپس شاهد بوده ایم که در اندک زمانی با حجم عظیمی از شعرهای همسان و ضعیف تر از نسخه ی متعالی روبروییم. این همرنگ شدن و تبدیل به نسخه ی ضعیف تری از همدیگر شدن یعنی هرز رفتن این انرژی. بر این اضافه کنید قالب غزل را و سیطره ی قالبی خاص را بر کلیت جریان شعری استان.
تشویق به رفتن به سمت قوالب تازه تر مانند نیمایی و سپید و گشودن درهای تازه تری به شعر، پر و بال دان به جاهطلبی جوان ترها برای فتح گستره ی جغرافیایی گسترده تر و یافتن مخاطبی فراتر از کُردزبانان و وارد شدن به دیالوگ با جهان و مخاطبان جهانی می تواند راهگشا باشد. اینها البته شدنی و ممکن است. شاعر و نویسنده ای که از خود و فرهنگ ناب خود و با زبان منحصر به فرد مادری اش می نویسد به راحتی می تواند پنجره ای برای گفتگو و تعامل با مردمانی از فرهنگ و زبان دیگر بگشاید. این مهم البته بدون مطالعه و آشنایی با آثار طراز اول جهانی و بین المللی و پیوند محکم با تفکرات امروزین میسر نیست.
شاید بتوان هنوز ادبیات ما را روستایی قلمداد کرد. هنوز شاعر جوان ما مظاهر و تفکر جهان امروز را آنچنان که باید در اثر خود بازنتابانده است. باید هشیار بود که تبعیت از قدما و حتی گاه چیزهایی که خوشایند برخی ذائقه هاست ما را به کلی به سمت و سویی صرفا عامه پسند نکشاند.
ریشه گرفتن از سنت و آموزه های کهن نباید به کهنه گرایی و گام زدن بر رد پای گذشتگان نباید به درجا زدن و گیر افتادن در تسلسلی باطل ختم شود. در راه سپردن آسان تر جوانان به سمت خلق آثار چشمگیر البته تشویق و پشتیبانی پیشکسوتان بسیار می تواند راهگشا باشد.
*شاعر و نویسنده
نظر شما