آرامستان سردشت «آرتینِ» ١٥ ماهه را در آغوش گرفت

سرویس آذربایجان غربی- پس از ٩ ماه، پنجمین و کوچکترین عضو خانواده پناهجوی غرق شده ایران نژاد، به خاک سرزمین مادری بازگشت و پیکر بی جان «آرتین» ١٥ ماهه بامداد جمعه به ایران رسید و غروب همان روز تن بی‌جانش در کنار خانواده‌اش به خاک سپرده شد.

به گزارش کردپرس، غرق‌شدگان کانال مانش که خانوادگی رفته بودند، حالا با گذشت یک سال و سه ماه همگی پهلوبه‌پهلو در آرامستان سردشت برای همیشه کنار هم خوابیدند. پیکر خانواده غرق‌شده کانال مانش آبان ماه سال گذشته بود که به ایران بازگشتند، اما بدون آرتین. پیکر پسر 15ماهه اما در همان کانال مانش جا ماند. آب او را پس نداد و همین شد که خانواده مهاجر بدون آرتین در آرامستان سردشت خاکسپاری شدند.

جسد آرتین پنج‌ماه پیش در آب‌های ساحلی نروژ پیدا شد. آزمایشات انجام شد. آزمایش دی‌ان‌ای مشخص کرد که این جسد متعلق به آرتین کوچک‌ترین عضو خانواده ایران‌نژاد است. همان خانواده مهاجری که ‌میلیون تومان برای گذر به آن‌سوی مرز‌ها به قاچاق‌برها دادند، اما در میان آب راه پر تلاتم مانش غرق شدند.

تراژدی مرگ

هشتم آبان ماه 99 بود که طوفان دهشتناک به کانال مانش زد. طوفانی که قایق مهاجران سردشتی را واژگون کرد و 22مسافرش را به آب انداخت. اما در این میان، این خانواده ایران‌نژاد و دو مرد دیگر بودند که سرنوشت‌شان با مرگ گره خورد. پیکر بی‌جان رسول، پدر 35ساله و شیوا مادر 31ساله و آنیتا دختر ٩ساله و برادرش آرمین 6ساله از آبراهه نه‌چندان عمیق گرفته شد.

اما از آرتین 15ماهه و دو مرد گمشده سردشتی دیگر به نام‌های شورش سوری 38ساله و یوسف خزری 32ساله خبری نبود. تا اینکه 18 خرداد ماه خبر آمد که پیکر بی جان آرتین را پیدا کرده‌اند. داستان سفر بی‌بازگشت خانواده سردشتی غم‌انگیز‌ترین تراژدی سال گذشته است. خانواده‌ای که از پدر و مادر، خواهر و برادر قرض گرفتند تا قاچاق‌برها آنها را به خاک بریتانیا برسانند، ولی سفرشان تمام نشد.

استقبال از آرتین

روزگار تلخ خانواده ایران‌نژاد بامداد جمعه در اولین روز مرداد ماه 1400 تکرار شد. دوستان و اقوام اما با چشمانی اشکبار به استقبال آرتین 15ماهه رفتند. استقبالی غم‌انگیز برای زندگی که در آن آبان ماه طوفانی در آبراه پرتلاطم برای همیشه قطع شد. حالا انتظار خانواده ایران‌نژاد تمام شده است؛ انتظار نفس کشیدن آرتین در نقطه‌ای از سرزمین‌های دور.

بار دیگر روزهای تلخ و سیاه تکرار شد. با چشمانی اشکبار به فرودگاه رفتند. پیکر عزیزشان را تحویل گرفتند و با کوچک‌ترین عضو خانواده ایران‌نژاد وداع کردند.

وداع تلخ

سلام ابراهیمی یکی از اقوام و دوستان نزدیک خانواده ایران‌نژاد است. مردی که عموی آرتین را از سردشت تا فرودگاه همراهی کرد و پیکر آرتین را تحویل گرفتند و دوباره به سردشت برگشتند. او از جزئیات تشییع پسربچه 15 ماهه می‌گوید.

«ساعت 5 صبح جمعه بود که هواپیمای حامل پیکر بی‌جان آرتین ایران‌نژاد در فرودگاه امام خمینی نشست. حدود پنج ساعتی طول کشید تا توانستیم آرتین را تحویل بگیریم. در فرودگاه کارهای اداری زیادی وجود داشت. به گمرک رفتیم حدود دو ساعتی آنجا معطل شدیم و ساعتی هم در مقر پلیس امنیت.

حدود ساعت 9:45 بود که تهران را به سمت سردشت ترک کردیم. لحظات خیلی بدی بود. علی عموی آرتین از خاطرات خانواده برادرش می‌گفت، از شیرین‌کاری‌های آرتین کوچک، از آرمین و آنیتا دختری که به هنرپیشگی علاقه زیادی داشت. اما همه چی با هم دست به یکی کرده بودند تا خانواده ایران‌نژاد به مقصد نرسد. بازماندگان شرایط وخیمی دارند. از دست دادن پنج عضو از یک خانواده خیلی دردناک است، آن هم کیلومترها دورتر از سرزمین مادری.»

خانواده سیاه‌پوش

خانواده ایران‌نژاد دوباره سیاهپوش شدند. غم و ماتم در خانه‌شان میهمان همیشگی شده است. خیال رفتن ندارد. «هشت ساعت رانندگی کردیم تا به سردشت رسیدیم. مردم به استقبال‌ آرتین آمدند. در همان مسیری به خط شدند که اردیبهشت ماه سال گذشته خانواده مهاجر از همین مسیر راهی شدند تا از خانه و کاشانه‌شان بروند برای تشکیل یک زندگی رویایی. آرتین را به مسجد معراج جانبازان سردشت بردند تا نماز میت خوانده شود. بعد از نماز، آرتین را در گور خالی خاک کردند که از آبان ماه سال پیش آن را برای این پسربچه آماده کرده بودند. گوری میان دو خواهر و برادرش میان پدر و مادر. رسول، آرمین، آرتین، آنیتا و شیوا پهلو به پهلو کنار هم برای همیشه خوابیدند. حالا دیگر تکه وجود خانواده ایران‌نژاد هم در کنارشان است».

علی برادر رسول ایران‌نژاد پیشتر گفته بود: «ما در این مدت روزگارمان سیاه شد. از اینکه خبری از آرتین نبود، عذاب می‌کشیدیم. درست است که خبر تلخ را شنیدیم، ولی همین‌ که تکلیف مشخص شد، همین‌ که از سرنوشت آرتین باخبر شدیم، حال‌مان بهتر است، حتی ممکن بود که جسد آرتین طعمه حیوانات شود. پدر و مادرم اشک می‌ریزند و یک لحظه آرام نمی‌گیرند. آن زمان تمام هزینه‌ها را خودمان پرداخت کردیم. هزینه آمبولانس، فرودگاه و تحویل جسد، این‌بار هم همین‌طور. با این حال ولی در این مدت مردم خیلی به ما لطف داشتند. اگر همدردی و دلداری‌های آنها نبود، شاید ما نمی‌توانستیم دوام بیاوریم. می‌دانم اگر کرونا نبود، جایی نداشتیم که بتوانیم از آن ‌همه جمعیت که برای تسلیت آمده‌اند، پذیرایی کنیم. با این حال خیلی‌ها آمدند و همدردی کردند. خیلی‌ها به صورت مجازی با ما همراه شدند. همین محبت‌ها بود که کمی ما را آرام‌تر کرد».

منبع؛ شهروند

کد خبر 14072

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha