به گزارش خبرگزاری کُردپرس، ایران آنلاین به بهانه ترجمه و انتشار کتاب فرهاد پیربال در ایران، گفت و گویی با مریوان حلبچه ای مترجم کتاب مذکور ترتیب داده که بخشی از آن به شرح زیر است:
«حاشیهنشینهای اروپا» یکی از تازهترین آثاری است که به ترجمه شما از فرهاد پیربال منتشر شده، چرا از او بهعنوان جدی و حرفهایترین نویسنده اقلیم کردستان عراق یاد میکنند؟
سابقه آشناییام با فرهاد پیربال به دهه هفتاد بازمی گردد، دورانی که او ساکن اربیل بود و من هم تهران زندگی میکردم. با پیربال در دانشگاه «صلاحالدین ایوبی» آشنا شدم. با وجود تحصیل در دانشگاه «سوربن» فرانسه به عراق بازگشته بود و تدریس میکرد، البته زمان تحصیلم در رشته علوم ارتباطات در شهر سلیمانیه هم یکی از استادانم بود. پیربال نوشتن را از دهه هفتاد میلادی آغاز کرده، طی دوران سربازی ناچار به فرار از عراق و سکونت در شهر کرج میشود. همنشینی با ایرانیان منجر به یادگیری زبان فارسی و مطالعه آثار ادبی این زبان میشود و در این بین بیش از همه دلبسته اشعار فروغ میشود آنچنان که بارها گفته اشعارش حتی موقع خواب هم رهایش نمیکند. شما تأثیر پررنگ فروغ را در «اکسیر»، نخستین مجموعه شعرش میتوانید ببینید، کتابی که انتشارش در کشورهایی همچون سوئد جوایز متعددی برای او به ارمغان آورد.
البته بحث افرادی همچون یاشار کمال که ساکن ترکیهاند متفاوت است، تا همین چند سال قبل در ترکیه کردی صحبت کردن و نوشتن جرم بوده!
بله و حتی یاشار کمال چندمرتبهای هم به این دلیل زندانی میشود، هرچند که شرایط کردهای سوریه به مراتب سختتر بوده، چراکه آنان تا همین چند سال قبل حتی از دریافت شناسنامه هم محروم بودند. عمده آثاری که از دوران کلاسیک ادبیات کردی به این زبان خلق شدهاند در محدوده کردستان عراق بوده، از بزرگان دوران کلاسیک میتوان به نالی«ملا خدر شاویسی میکایلی» مولوی کرد، سالم«عبدالرحمان بگ صاحبقران» و چند شاعر بزرگ دیگر اشاره کرد که همگی ازستونهای این ادبیات هستند. اینها به فارسی و عربی هم تسلط داشتند منتهی عمده دیوان شعرشان را به کردی نوشتهاند.
از نویسندگان جوان تری همچون بختیارعلی هم بگویید.
درباره او همین بس که بگویم بختیارعلی را از جمله نویسندگانی میدانند که شانس دریافت جایزه نوبل ادبی را دارند، برای ترجمه فارسی«غروب پروانه» بختیارعلی هنوز بعد از بیست و یک سال موفق به دریافت مجوز نشر نشدهام!
ممیزیهای سلیقهای نه تنها به ادبیات کردی لطمه زده بلکه منجر به آن شده که مخاطبان ایرانی هم خیلی دیر با نوشتههای اقوام همسایه نزدیک خود آشنا شوند. نمیدانم چرا بررسهای ارشاد تا این اندازه نسبت به ادبیات کردی حساسیت دارند، بارها ترجمه آثار دیگر همکارانم از سایر زبانها را خواندهام و دیدهام خبری از هیچکدام از حساسیتهایی که نسبت به زبان کردی دارند در ترجمههای آنان نیست.
این حساسیت بیشتر تحت تأثیر مسائل سیاسی است یا دلیل دیگری دارد؟
همان بحث سیاسی است، این در حالی است که نباید ادبیات را با مسائل سیاسی درآمیخت. مخاطب ایرانی با وجود همسایگی دیرینه با کردهای عراق آنطور که باید و شاید با ادبیات آنان آشنا نیست. البته از این نکته هم نمیتوان غفلت کرد که جامعه کتابخوان ایرانی به اندازه ادبیات اروپایی و امریکایی به داشتههای فرهنگی همسایگان خود بها نمیدهند. بیاغراق شرق پتانسیل تبدیل شدن به یکی از کانونهای جدی ادبیات را دارد، چه در شرق آسیا و چه در غرب آسیا با نویسندگان بزرگی در کشورهایی نظیر ترکیه، ایران، عراق و... روبهرو هستیم. ادبیات کردی ادبیاتی بسیار جدی است که مصداق آن هم نقدهایی است که در کشورهایی نظیر آلمان درباره آثار افرادی نظیر بختیار علی، شیرزاد حسن و دیگران نوشته شده، رسانههای غربی از شیرزاد حسن بهعنوان پدیدهای در ادبیات داستانی یاد میکنند.
از توجه ویژه پیربال به ادبیات گفتید اما نگفتید بنابرچه ویژگی خاصی او به نویسندهای شاخص میان سایر کرد زبانان مشهور شده؟
پاسخ این سؤال در جهان بینی خاص و فرابومی پیربال است؛ نویسندهای که جنگ ایران و عراق را با گوشت و خون خود درک کرده و همچون بسیاری از ایرانیان و عراقیها قربانی جنگ و فضای آن بوده. در ابتدای گفتوگو از پناهندگی پیربال به ایران گفتم، بگذارید قدری بیشتر دربارهاش بگویم. دوران دانشجویی پیربال در رشته ادبیات دانشگاه سلیمانیه همراه با سرکوبهای شدید رژیم بعثی بوده، او بعد از اتمام دانشگاه عازم سربازی میشود و در تقسیم بندیها بهعنوان عضوی از یک گروه موسیقی انتخاب میشود. بعد از تمرینهای فشرده آنان را به محلی میبرند و گروه را همزمان با به رگبار بستن چند ایرانی و کرد عراقی وادار به نواختن سرود ملی عراق میکنند. پیربال با دیدن این صحنه از هوش میرود. در بیمارستان از او بازجویی میکنند که اگر پیشمرگه یا ضد رژیم بعثی نیست چرا از حال رفته! آنقدر شکنجهاش میکنند که در نهایت تصمیم به فرار میگیرد و بههمین دلیل است که در جایجای نوشتههای او میتوان سرگردانی انسان شرقی و نفرت از جنگ را دید. البته هویت و سرگردانی جوانان مهاجر شرقی به اروپا هم بحثی است که او بعد از سفر به غرب با آن روبهرو میشود که تأثیر آن را میتوان در همین مجموعه داستان اخیرش هم دید. به گمانم آن بخشی از نوشتههای او که میگوید باید سرزمین خودمان که اسمش شرق است را درست کنیم چیزی است که به آن نیاز داریم. ما شرقیها چارهای نداریم جز اینکه با نگاهی تازه به اطرافمان بنگریم؛ جامعهای با فضای بازتر سیاسی بسازیم، دموکرات شدن را بپذیریم و دموکراسی را تمرین کنیم. مردم کشورهای ما در حالی به غرب مهاجرت میکنند که با شرایطی بهتر از سرزمین خود مواجه نمیشوند، درست شبیه داستانهایی که در همین مجموعه داستان پیربال که بهانه گفتوگویمان شده میخوانید. مردم ما نیازمند آگاهی بیشتر هستند و یکی از دلایلی که شاهد وجود جهانبینی انتقادی در نوشتههای پیربال هستیم به همین ضرورتی باز میگردد که درک کرده.یکی از ویژگیهای مشترک همه نویسندگانی که دست به ترجمه آثار آنان زده ام، چه آنهایی که منتشر شده و چه آنهایی که اسیر ممیزی شدهاند به اشتراکشان در برخورداری از نگاه انتقادی بازمی گردد.
البته نگاه انتقادی فرهاد پیربال در مقایسه با افرادی همچون شیرزاد حسن قدری تلطیف یافتهتر و با نگاهی به مفاهیم انسانی آن هم فراتر از جامعه کردزبان است!
اگر منظور شما «حصار و سگهای پدرم» شیرزاد حسن است که باید بگویم در این کتاب او تلاش کرده رنگ و بویی کردی بهکار بدهد منتهی نقدی که به جامعه سنتی داشته تنها به عراق مرتبط نمیشود و تمام کشورهای منطقه را در برمی گیرد. پدری که در این رمان با او روبهرو میشود تنها یک مرد دیکتاتور که زمام خانوادهای سنتی را برعهده دارد نیست او میتواند نمادی از نظامهای سیاسی مستبدانه باشد.
بویژه آنجا که پدر خانواده به دست پسر خود کشته میشود و خانواده با وجود خواستهشان از آنجایی که آزاد زندگی کردن را یاد نگرفتهاند سرگشته از شرایط جدید در حسرت روزگار اسارتی که به آن خو گرفته بودند به سرمی برند!
این دقیقاً مصداقی از یک نظام سیاسی مستبدانه است که شیرزاد حسن به آن نقد دارد البته این رمان بیش از آنکه سیاسی باشد اجتماعی است. به برخی تابوهای فرهنگی کشورهای منطقه هم نقد دارد که یکی از جدیترین آنها محدودیتها و شرایط پیش روی زنان است. شیرزادحسن طی 30 سال گذشته از فعالترین شخصیتهای کرد زبان در دفاع از حقوق زنان و کودکان هم بوده، نویسندهای که بواسطه سالها معلمی و کسب تجربه در این شغل به نظام آموزشی عراق حتی بعد از فروپاشی رژیم بعث هم نقد دارد.
نظر شما