به گزارش خبرنگار کردپرس، کور دلانی که در سیاهی شب، داغ بی هویتی خود را با تخریب شناسه و فرهنگ دیگران خالی می کنند، تا کنون چندین بار به تخریب مزار و تندیس بزرگان و مخدوش کردن آثار باستانی در مهاباد اقدام کرده اند. اما تنها چیزی که نصیبشان شده ، اثبات بی هویتی خودشان بوده است.
کسانی که نام و نشانی ندارند، که اگر هم داشته باشند با این اقداماتشان نه تنها به اهداف پلید خود نرسیده اند، بلکه تنها رنج بی حاصل می برند و نام ننگین.
اقداماتی زنجیره وار از سویی کسانی ناشناس در مهاباد با هدف خدشه دار کردن احساسات عمومی و تخریب آثار باستانی و دست اندازی به مزار و تندیس بزرگان این شهر از سال ها پیش تا کنون ادامه دارد.
پاییز سال گذشته، عده ایی ناشناس اقدام به مخدوش کردن اثر باستانی گور دخمه "فقره قا" در مهاباد کردند. اثری باستانی که از زمان مادها به مهاباد به میراث رسیده است. این اثر در سال ۱۳۱۶به عنوان یکی از آثار ملی ایران ثبت و همچنین به عنوان منطقه نمونه گردشگری در مصوبه هیات دولت ثبت شد. اما مخربان آثار باستانی با اسپری رنگی دیوار اثر را مخدوش کرده و عده ایی هم اقدام به حفاری غیر مجاز در آن کرده بودند.هیچوقت این افراد شناسایی نشدند.
همزمان با آن دیوارنویسی هایی بر دیوار تاریخی "مسجد جامع سرخ" مهاباد انجام شد. مسجدی که بیش از ٣٠٠ سال است که پا برجاست و اولین بنایی است که بعد از سیل مهاباد در سال ۱۰۸۹ هجری قمری در زمان صفویان در مهاباد احداث شد و نامش را (مزگهوتی سوور) یا همان مسجد سرخ مهاباد نهادند.
این مسجد در سال 1348 شمسی به شماره 882 در فهرست آثار ملی توسط میراث فرهنگی به ثبت رسیده است. اما باز هم مخربان دیوار آن را با اسپری مخدوش کردند.
در آذر ماه، اداره میراث فرهنگی مهاباد و دوستداران ابنیه تاریخی بلافاصله نسبت به پاکسازی دیوار نوشته ها بر روی این دو اثر تاریخی اقدام کرد و رئیس اداره میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی مهاباد هم گفت: «در صورت شناسایی مخربان برابر قانون با آنها برخورد خواهد شد. اما متاسفانه نشانی از این افراد برای پیگیری قانونی وجود ندارد». اما این افراد هم هیچوقت شناسایی نشدند.
یک ماه بعد و در دی ماه ٩٩، در اقدام ناپسند دیگری سنگ قبر استاد "محمد ماملی" در آرامگاه مقبره الشعرا از سوی عده ای ناشناس مورد دستاندازی قرار گرفت و با اسپری رنگ مخدوش شد.
"محمد ماملی"؛ چهره ایی مردمی و نامی که آوازه اش شهرها را درنوردیده و از او هنرمندی ساخته که نامش همچنان جاودان است و نامیرا.
هنرمندی که برگ زرینی از شناسه و تاریخ کردستان و ایران است و با این اقدامات ناپسند نمی توانند یاد و نام او را پاک کنند و یا هویت و فرهنگ این مردمان را انکار کنند. صدای رسا و دلنشین استاد ماملی شناسه موسیقی کُردی و رمز عشق و دوستی است.
در کمتر از یک ماه ٣ اقدام وندال گونه، این احتمال را در اذهان شکل می دهد که شاید همه این اقدامات از سویی گروه مشخصی از افراد معلوم الحال انجام شده باشد.
در همین خصوص "عبدالله ماملی" فرزند استاد ماملی در گفتگو با خبرنگار کردپرس گفته بود: «تخریب اثر باستانی فقرقاه مهاباد، دیوار نویسی بر اثر تاریخی مسجد سرخ این شهر و بعد از آن ها تعرض به آرامگاه استاد ماملی انجام شد و به نظر می رسد این اقدامات زنجیره وار توسط گروه مشخصی انجام گرفته است. شکایتی در همین راستا تنظیم کردهایم البته هنوز فرد و یا افرادی که این اقدامات ناشایست را انجام دادهاند، شناسایی نشدهاند اما شکایتی عمومی در این راستا انجام گرفته است». مسببان این اقدامات هیچوقت شناسایی نشدند.
هفت ماه بعد، در مرداد ١٤٠٠، دوباره کور دلان، از دخمه هایشان بیرون آمده و اینبار با آتش زدن تندیس ماموستا "هژار موکریانی" خواستند دوباره عرض اندام کنند. هدف بعدی آنها تندیسی از شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگنویس، واژهشناس، محقق، مفسر و عکاس کُرد، استاد «عبدالرحمان شرفکندی»، متخلص به «هژار» است.
کسی که مترجم قانون در طب ابوعلی سینا و رباعیات خیام با عنوان «چوارینه کانی خه یام»، است. او که ترجمه «شرفنامه ی بدلیسی»، ترجمه قرآن کریم به زبان کردی، ترجمه «مم و زین» احمد خانی از کرمانجی به موکریانی، ترجمه «فرهنگ عمید» به کردی، ترجمه «پنج انگشت یک مشت است» اثر بریژید، «شرح و تفسیر دیوان ملای جزیری»، «تالیف تاریخ اردلان»، «تاریخ سلیمانیە» (میژووی سلیمانی)، «روابط فرھنگی ایران و مصر» ترجمه از عربی، «البلاد و اخبارالعباد» زکریا قزوینی از عربی به فارسی، «ھوزی لە بیرکراوی گاوان»، نوشته دکتر مصطفی جواد از عربی به کردی، «به یتی سه ره مه ر» و کتاب های دیگری همچون «ئالە کوک»، زندگینامه «چیشتی مجیور»، دیوان شعری «بو کوردستان»، دیوانی «ھه ژار»، جمع آوری و چاپ اشعار شاعرانی چون شامی کرماشانی و ... را در کارنامه دارد.
اما کسانی در این سال ها با این اقداماتشان قصد جریحه دار کردن احساسات عمومی را دارند یا آگاهانه و عمدی چنین کارهای ناپسندی انجام می دهند یا اینکه دچار بحران هویتی هستند که در هر دو حالت باید به حالشان گریست.
کسانی که تمام زورآزمایشان را بر روی یک سنگ قبر، تندیس و یا دیوار یک اثر تاریخی نشان می دهند، قطعا قابل ترحم اند چرا که به دلیل جمود فکری نمی توانند درک کنند که جایگاه بزرگان ادب و هنر این مرز بوم نه در یک سنگ قبر یا یک تندیس، بلکه در دل و جان مردم جای گرفته و ریشه دارد و با این اقدامات غیر از نمایش رذالت و پستی خود چیز دیگری برای عرضه ندارند.
هر چند این افراد تا کنون شناسایی نشده اند تا مجازات شوند، اما بزرگترین مجازات برای آنان سیاهی دامنگیر دل هایشان است که هیچوقت پاک نمی شود و باید گفت؛ روزی می رسد که «زمستان تمام می شود و رو سیاهی به ذغال می ماند».
گزارش/ تانیا شعفی
نظر شما