جنگیدن با موانع و مشکلات، کسب و کار آنهاست. آنها به دنیا آمدهاند تا شخصیت یک داستان با پایان خوش باشند. در این پرونده با فردین رابط جوان دهه هشتادی همکلام شدهایم که از شهر مرزی پیرانشهر تا رسیدن به ترکیب تیم محبوبش استقلال با موانع بسیاری جنگیده ولی ناامید نشده است. شاید هنوز زود باشد که از او یک قهرمان بسازیم اما بیشک او تا همینجا هم فارغ از هر اتفاق دیگری، قهرمان زندگی خودش بوده است. او بارها خط خورده، دست رد به سینهاش زده شده، به نیمکت چسبیده و مجبور شده در پارک بخوابد اما فکر رسیدن به اهدافش نگذاشته مأیوس و سرخورده شود.
فردین رابط امروز یکی از بازیکنان تیم استقلال است که بسیار منتظر فرصت است تا با درخشش در ترکیب استقلال به همه خودی نشان دهد. در خور ذکر است که او در دو هفته اخیر لیگبرتر به عنوان بازیکن تعویضی پا به مستطیل سبز برای تیم محبوبش گذاشته است. گفتوگوی ما را با این جوان باانگیزه که داستان زندگیاش یک جورهایی باورکردنی نیست، در ادامه میخوانید.
چندین بار بدون اطلاع خانواده کولبری کردهام باورمان بشود یا نه حالا دهه هشتادیها، فوتبالیست تیمهای محبوبمان شدهاند و میتوانیم فوتبال آنها را تماشا کنیم. فردین رابط متولد 80 است. او درباره محل تولد، خانوادهاش و روزهای کودکی خودش میگوید: «من بچه پیرانشهر هستم که در استان آذربایجان غربی واقع شده است. کُرد هستیم. از همان بچگی فوتبال را دوست داشتهام. فوتبال را از مدارس پایه شهرم آغاز کردم. البته در خانوادهای فوتبالی بزرگ شدهام. برادرم در لیگ برتر جوانان بازی کرده و عموهایم فوتبالیست بودهاند. در آن شهرهای مرزی وضعیت اشتغال و درآمدزایی خوب نیست. من هم با همه این مشکلات مواجه بودم اما هیچوقت ناامید نشدم و به هدفی که داشتم فکر می کردم. امروز هم که به آن روزها نگاه میکنم، خوشحالم که این مسیر را با پشتکار جلو آمدم و هیچوقت دوست ندارم این گذشته را فراموش کنم. حتی چند بار بدون اطلاع خانواده کولبری کردهام. کولبری مساوی با امضا کردن حکم مرگت است، اما از روی مجبوری این کار را انجام دادهام و خیلی از مردم آن منطقه مجبورند انجامش دهند».
گوشیام را فروختم و به تهران آمدم مسیر رسیدن به هدف دلخواه همیشه هموار نیست. با یأس و امیدهای بسیار همراه است. این جوان باغیرت کُرد مسیر آمدنش به فوتبال حرفهای را اینگونه روایت میکند: «یک بارکه به تهران آمده بودم. باشگاههای مختلفی رفتم و تست دادم اما بیشترشان برای پذیرفتن من، طلب پول میکردند.به مقاومت تهران رفتم گفتند باید 10 میلیون تومان پول بدهی. حتی دسته سوم لیگ تهران هم از من پول خواستند. فکر کنم از شهرستانی بودنم سوء استفاده میکردند. من هم که پولی نداشتم، 200 هزار تومان گوشیام را فروخته بودم و به تهران آمده بودم. شبها دور میدان آزادی میخوابیدم. بنابراین ناامید شدم برگشتم پیرانشهر. مدتی ورزش را فقط در رشته آمادگی جسمانی و دوومیدانی ادامه دادم. در کنارش فوتسال هم بازی می کردم. حتی رفتم لیگ فوتسال اردبیل هم بازی کردم. بعد از مدتی دیدم فکر فوتبال دست از سرم برنمیدارد. دلم برای فوتبال تنگ شده بود. فوتبال چیزی نبود که بتوانم فراموشش کنم. در همین روزها بود که دوستی به من گفت بلند شو برویم تبریز که باشگاه تراکتورسازی از علاقه مندان تست میگیرد. چون خودم گوشی لمسی نداشتم اصلا خبر نداشتم اما دوستم توی اینترنت خوانده بود. چون پنجره نقل و انتقالات تراکتور بسته شده بود با تست گرفتن، بازیکن جوان میگرفتند. آنجا که رفتیم حدود دو سه هزار بازیکن آمده بودند. این فرایند تست گرفتن حدود 22 روز طول کشید». یک نیمکت نشینیِ سرنوشتساز داشتم شاید بتوان گفت یکی از سختترین کارها برای یک فوتبالیست، تماشای بازی تیمش از روی نیمکت باشد.
فردین رابط هم یک نیمکت نشینی عجیب داشته که به جرئت میتوان گفت اگر تحملش نمیکرد و زیر همه چیز میزد، ممکن بود امروز اصلا جایگاه فعلیاش را نداشته باشد. او میگوید: «بعد از تراکتورسازی من به تیم ملی جوانان دعوت شدم. خبر دعوتم به تیم ملی را یکی از دوستانم به من داد. من که اینترنت نداشتم، رفتم کافی نت و آنجا فهمیدم به تیم ملی دعوت شدهام. در اردوی تیم ملی، بعد از مدتی حضور خط خوردم. داشتم به شهرمان برمیگشتم که متوجه شدم آقای نوازی و عمران زاده برای پیوستن به آکادمی استقلال( رده های قبل بزرگ سالان) تست میگیرند. من تست دادم و خوشبختانه قبول شدم. در کنار تیم تمرین میکردم و وضعم خوب شده بود که آقای نوازی و عمران زاده از تیم رفتند. هادی شکوری جای آنها آمد و گفت باید دوباره تست بدهم. دوباره تست دادم و باز هم ماندگار شدم. مدتی نیمکت نشین بودم تا این که بالاخره یک بازی ثابت به من رسید و من نهایت سعی ام را کردم تا خودم را اثبات کنم. خوشبختانه آن بازی را آقای پورموسوی مربی تیم ملی جوانان دید و من دوباره به تیم ملی دعوت شدم اما از تیم ملی جوانان مجدد خط خوردم. همه آنهایی که خط خوردند برگشتند شهرهایشان. به من هم گفتند اگر می خواهی بازی آخر را میتوانی روی نیمکت بنشینی وگرنه میتوانی برگردی به شهرت. من اما تصمیم گرفتم آخرین بازی هم روی نیمکت بنشینم. آن اتفاق سرنوشتساز برای من همین جا افتاد. در عین ناباوری کاپیتان تیم در دقیقه 80 بازی مصدوم شد و من را فرستادند توی زمین. من هم از این بودن نهایت استفاده را کردم و دقیقه 88 با یک نفوذ و دریافت توپ با دروازهبان تک به تک شدم و گل زدم. همین گل و حضور کوتاه باعث شد همانجا پیراهنم را به من برگردانند و در تیم ملی باقی بمانم».
توی پارک خوابیدم اما ناامید نشدم فردین درباره روزهای سختش برای ورود به تراکتورسازی میگوید: «من آن دوره که برای تست دادن به تبریز رفته بودم، چون وضعم خوب نبود شبها توی پارک چادر میزدم و میخوابیدم. یک روز مربی متوجه شد که من شبها را توی پارک میخوابم و خیلی ناراحت شد. به من گفت فعلا بروم به خوابگاهی که در نظر گرفتهاند تا وضعم درست شود. پولی هم به من دادند که 200 هزار تومان بود. من هم که در این مدت غذای درستی نخورده بودم و به قولی با ساقه طلایی سر میکردم به اولین غذاخوری که رسیدم چند دست کباب خوردم. خیلی دلم برای کباب خوردن تنگ شده بود. انرژی عجیبی گرفتم. خوشحالم که آن روزها را پشت سر گذاشتم و توانستم در جوانان تراکتورسازی خودم را تا حدودی ثابت کنم. به تیم ملی جوانان هم رسیدم و همه چیز داشت خوب پیش میرفت که متاسفانه مربیام آقای حسن دخت فوت کرد».
او درباره علت جداییاش از تراکتورسازی میگوید: «فوت آقای حسن دخت تاثیر زیادی بر من گذاشت. بعد از آقای حسن دخت دیگر نتوانستم جایگاه مناسب خودم را داشته باشم. من را فرستاده بودند دفاع راست که پست مورد علاقهام نبود. بعد که گذشت و فصل تمام شد من آن جا را ترک کردم». و ناگهان استراماچونی انتخابم کرد ماجرای پیوستن فردین رابط به استقلال هم به اندازه ماندنش در تیم ملی جالب است. رابط درباره نحوه دعوتش به تیم ملی بزرگ سالان استقلال میگوید: «به همراه تیم ملی جوانان باید یک بازی با تیم بزرگ سالان استقلال میکردیم. من از نیمه دوم شانس بازی کردن پیدا کردم. ابتدای حضورم خیلی نتوانستم خودم را در زمین پیدا کنم تا این که بالاخره توانستم با دریبل کردن و جا گذاشتن چند بازیکن گل بزنم. بعد از زدن گل بسیار خوشحال بودم اما این خوشحالی را به خاطر علاقهام به استقلال نشان ندادم. بعد از پایان بازی متوجه شدم که استراماچونی به سمتم آمد. چند کلمهای به زبان خارجی با من حرف زد که من فقط Very good گفتنهایش را فهمیدم. در ادامه آقای زرینچه آمد و گفت که استراماچونی من را خواسته و میخواهند با من قرارداد ببندند. باورکردنی نبود. من موقع بستن قرارداد بدون این که آن را بخوانم یا به آوردن بندی در قرارداد حتی فکر کنم آن را به عشق استقلال امضا کردم. بالاخره من به آرزوی دیرینه خودم رسیده بودم».
وریا غفوری از جیب خودش برای درمان من هزینه کرد
فردین رابط به عنوان یک جوان باغیرت و جنگنده به معنای واقعی با مبارزه توانسته جایگاه مورد علاقهاش را به دست بیاورد.او می گوید: «همه اقوام ایرانی عزیز و محترم هستند اما کُردها را همه به زحمتکش و قوی بودن میشناسند. کُردها آدمهای مهماننواز و مهربانی هستند. شما پیش هر کس از کردها بگویی، احتمالا یک خاطره خوب از برخورد با آن ها دارد. من از همان ابتدای حضورم در استقلال از این که همزبان آقا وریا هستم و در کنار ایشان قرار گرفتهام بسیار خوشحال بودم. آقای وریا غفوری خیلی هم به من کمک کردند. به من امید و انرژی دادند که هیچوقت ناامید نشوم. او همیشه به من میگوید جوری بازی کنم که انگار بازی آخرم است. آقا وریا با رفتارش و درخشیدنش هم ما کُردها را سرافراز و هم خودش را بین مردم محبوب کرده است. در دورانی که به کرونا مبتلا بودم هم آقای غفوری هیچ چیزکم نگذاشت و از جیب خودش برای درمان من هزینه کرد». از حضور در استقلال لذت می برم مدت کوتاهی پس از آمدن رابط به استقلال، استراماچونی هم میرود اما خوشبختانه فردین رابط امکان ماندن در استقلال را پیدا میکند. او در پاسخ به شرایط روزهای مربیگری مجیدی و این روزهای استقلال میگوید: «من را استراماچونی خواسته بود و همین باعث شد در استقلال بمانم و خیلی سخت تمرین کنم اما مدت کوتاهی بعد استراماچونی رفت. بعد ایشان آقای مجیدی آمدند و تازه دوباره شرایطم داشت خوب میشد که مبتلا به کرونا شدم. مدتی بازیها را به همین دلیل از دست دادم. خدا را شکر توانستم برگردم و این روزها هم با حضور آقای فکری شرایط خوبی داریم و همه تیم همدل هستیم. الان در پستهای وینگر چپ و راست و مهاجم بازی میکنم. در پست من افراد خوبی مثل قائدی و مطهری بازی می کنند که بازیکنان خیلی خوبی هستند. من در کنار آنها سعی میکنم اول از همه تجربه و مهارت لازم را کسب کنم. من از حضور در استقلال لذت میبرم به خصوص که کاپیتان خوبی مثل وریا غفوری داریم و او همه جوره حامی من بوده است».
مسی و رونالدو هم سختی کشیدهاند
رابط حالا که سختیهای زیادی را پشت سر گذاشته و به رویاهایش نزدیک و نزدیکتر میشود، درباره دشواریهای زندگیاش میگوید: «من فکر میکنم توی زندگی همه سختی و مشکلات وجود دارد. شما زندگی فوتبالیستهای بزرگ را هم که ببینی همین موضوع وجود داشته است. از زندگی آقای بیرانوند که خودش در رسانهها ازش صحبت کرده بگیر تا زندگی ستارههای فوتبال جهان مثل مسی و رونالدو. من از رونالدو به خاطر پشتکاری که داشته و زحمات بسیار زیادی که کشیده خیلی خوشم میآید. مسی را به خاطر نبوغی که داشته ستایش میکنم. او در بچگی بیماری داشته اما ناامید نشده است. من به همه جوانان همشهری و هموطنم میگویم که وقتی هدفی دارند برای آن تلاش کنند. توکل به خدا را فراموش نکنند. بدانند که شهرستانی بودن مشکلات دوچندانی دارد، اما آنها باید با تلاش بیشتر، راه مقابلشان را هموار کنند. من همیشه سعی میکنم به جنبههای مثبت هر قضیهای نگاه کنم». رابط درباره آرزویش برای آینده میگوید: «اول از همه دوست دارم در استقلال موفق باشم و در دل هواداران جا بگیرم. در ادامه هم دوست دارم روزی لژیونر بشوم و به تیم ملی دعوت شوم. برایم پیشرفت و بهترین شدن از هر چیزی مهمتر است.»
منبع: روزنامه خراسان
نظر شما