به گزارش خبرنگار کردپرس، ایران را باید سرزمین و زادگاه آوا و ساز نامید، سرزمینی که هم تاریخ دیداریش پایانی ندارد و هم تاریخ شفاهیش.
در این بین جایگاه و نقش مردمان کرد، لک و لر غرب ایران در بحث هنر و موسیقی غیرقابل انکار است.
ریشه سازها و آوای این بخش از کشور پیشینه ای به بلندای تمدن ایران زمین دارد. در این میان «هوره» و «مور» از قدمتی بسیار کهن برخوردارند و تاریخچه آن به هزاران سال می رسد. این دو آوای برآمده از دل هزاران سال است که مونس شادی ها و اندوه های مردمان این دیار بوده است.
با این حال به توجه به رشد تکنولوژی و نیز ماشینی شدن زندگی ها این آواهای باستانی در حال رنگ باختن هستند.
«هوره» و «مور» را باید امروز در سینه پیران و سالخوردگان جستجو کرد.
بسیاری از محققان به تحقق در زمینه پیشینه این دو آوای باستانی پرداخته اند ولی آوای اندوهگین «مور» گمنام تر مانده است، آوایی که هم رشادت ها را زنده می کند و هم اندوه ها را.
دکتر کیانوش صالح تبار؛ مدرس دانشگاه در این باره به خبرنگار کردپرس گفت: فرهنگ ها به واقع نشان دهنده آداب و سنن هر قوم هستند و این آداب نشان از ریشه های تمدنی است اما در این میان آنچه را که می بینیم رد پای به جای مانده از همان آداب و سنت های قدیمی است.
این مدرس دانشگاه افزود: فرهنگ شادی یا عزا هر یک از این رسوم خاص برگرفته از آیین های قدیمی است که با گذشت زمان هنوز می توانیم رد پای اصیل آداب را در آن ببینیم.
وی با اشاره به اینکه «مور» تاریخی بسیار کهن دارد، عنوان کرد: تاریخچه مورد برای ما هنوز مشخص نیست و قدمت آن را می توان تا دوران «سکاها» دنبال کرد.
دکتر صالح تبار گفت: یکی از مشکلات برای شناخت آوا، شفاهی بودن این فرهنگ هاست و همین امر باعث تردید در بیان تاریخ دقیق «مور» و دیگر آواهای باستانی و ایرانی می گردد.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه گذر زمان تاثیرات بسیار کمی بر «مور» یا همان مویه گذاشته است، بیان کرد: متاسفانه آوای اندوه بار و اسطوره ای «مور» تا چند دهه پیش همچنان سرزنده بود، ولی نسل های جدید اقبال کمی به این آوا نشان می دهند و اگر این چنین باشد در آینده ای نزدیک باید این آوای باستانی را به فراموشی سپرد و تنها نامی از آن را شنید.
دکتر صالح تبار ادامه داد: «مور» با چندین مقام موسیقیایی خاص خوانده می شود که مزمون اصلی آن بیان غم ها و دلتنگی هاست و به گونه ای با اشعار حماسی و حزن انگیز بیان می شود.
مریم پوردانش؛ مدرس دانشگاه که سالیان زیادی از عمر خود را صرف تحقیق درباره آواها و سازهای ایرانی کرده است، در گفتگو با کردپرس گفت: هیچ کسی نمی تواند قدمت آواهایی مانند «مور» و «هوره» را به صورت دقیق مشخص و تعیین کند و تنها می توانیم بگوییم که این آواها اصالتی بسیار کهن دارند که در بین غرب ایران و تمدن های این بخش از ایران زمین از رونق بسیاری برخوردار بوده اند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: تا دهه های پیش مردمان غرب کشور به ویژه مردم لک زبان و لرزبان در ماتم و عزا، اندوه خود را با آوای «مور» تسکین می بخشیدند که متاسفانه امروز بلندگو و... جای این فرهنگ بارز را اشغال کرده است.
پوردانش افزود: از سوی دیگر اساتیدی که در خواندن «هوره» و «مور» در میان این اقوام نامی داشته اند یا دیگر در میان ما نیستند یا اینکه کهولت سن آنان را منزوی نموده است و بی شک اینان آخرین حافظان و پاسداران این آواهای ناب ایرانی خواهند بود.
«عینعلی تیموری»، «منصور خان مینایی»، «غلام درگاهی»، «اقبال باقری»، «صفر برزونی»، «خانمراد»، «نبی ضرونی»و... از مور خوانهای سالهای اخیر مناطق لک نشین و لرنشین غرب کشور بوده و هستند که بارها توانسته اند که این صدای ماندگار را برای دیگر هموطنان ماندگارتر کنند و تاریخ کهن این دیار را با سوز و اندوه بازخوانی کنند.
اما مشکل اینجاست که خود نیز در حفظ این فرهنگ والا و باستانی کاری نکرده ایم، رسانه ملی نیز در زنده نگه داشتن این گنجینه های معنوی و باستانی که شناسنامه این تمدن بزرگ بشری است؛ هیچ کاری انجام نداده است.
در واقع همین نوا و آواهاست که هویت فرهنگی دیارمان را به رخ می کشد و سبب تمایز فرهنگ این خطه از ایران با دیگر از نقاط کشورمان است و باید بدانیم که ما پاسدار ارزشی غنی و گرانبها هستیم که متاسفانه اغلب ما و یا شاید بهتر است بگوییم مردم از ارزش های خاص آن مطلع نیستند.
بنابراین امروز آواهای باستانی «مور» و «هوره» را تنها می توان در گنجه ها و پستوهای خاک گرفته پدربزرگ ها و مادربزرگ ها یافت.
نظر شما