دور نیست اگر بر این گمان باشیم کە عرشیان و اهل فلک نیز هم اینک با روح قدسی وی بر سوری پرشور همنشین باشند و با نوایش دستافشان و غزلخوان در هایوهوی، سر از پای ندانند.
اگر بخواهیم منصفانە و به دور از احساسات، قضاوتی معقول و برحق در باب شجریان داشتە باشیم باید اذعان کنیم که محمدرضا شجریان فراتر از یک آوازخوان بزرگ و بالاتر از جایگاه ارباب گونهای که در عرصهی موسیقی ایرانی دارد، بی تردید یکی از شاخصهها و مولفههای هویت ایرانی در نیمقرن اخیر بوده است.
شخصیتی که با تکیه بر هنر ایرانی در قالب شعر و موسیقی فاخر، سهم بزرگی در ابقا و احیای فرهنگ و ادب اصیل ایرانی و ایجاد علقه و علاقه در قشر جوان و نورس ایران در بحبوبه غلبهی فرهنگ تک صدایی جهانی داشتە است.
شجریان با دستچین اشعاری از شاعران طراز اول ادب فارسی چە در قالب مضامین عاشقانه و اجتماعی و چە در بافت والای روحانی و عرفانی، موسیقی و شعر را از راه حنجره جادویی خویش به معجونی جاودان بدل کرد کە پیوستە روح تشنگان هنر راستین را شربتی گوارا است.
جهان امروز ما بیش از هر زمان دیگری به فرهیختگان هنرورز و فرهنگدوست در تمام عرصههای فرهنگی و اجتماعی نیازمند است. شجریان با آوای منحصر به فرد و احاطه و تسلط کافی بر شعر قدیم و درک زیباییشناسی ابعاد هنری و موسیقیایی آن از سالهای ابتدایی دههی پنجاه توجه بسیاری از اقشار هنر دوست جامعه را به خود متمایل نمود و پل استواری بین شعر و موسیقی ایرانی برقرار کرد و توانست علاوه بر اکثریت پارسی زبان جامعهی ایران مورد استقبال سایر اقوام ایرانی نیز قرار بگیرد،
به حدی که فراتر از جغرافیای کنونی ایران در مناطق دیگری چون افغانستان، تاجیکستان و کردستان عراق نیز مردم دل در گرو آواز و هنر او نهادند.
این امر علاوە بر قدرت صدا و نبوغ شجریان تا حد زیادی به درون مایهی فرهنگی و هنری شعر و موسیقی نهفتە در کارهای وی بر میگردد،
به این معنی که اشتراکات درون فرهنگی مردم در مناطق مذکور به صورتی فرامتنی در نغمههای شجریان متجلی میشود و مردم با نوای او فراتر از مرزهای کنونی ایران احساس همدلی و همصدایی میکنند.
این امر در عرصهی موسیقی و بسیاری از حیطههای دیگر منحصر به فرد است و کمتر در قالب شخصیتی خاص بدین گونه دیده شده است. شجریان البتە به مرور زمان به خوبی خود بە این امر واقف شده بود و هر چه زمان میگذشت او سعی بر آن داشت در آثارش علاوە بر حفظ هنرانگی حتیالمقدور در کنار جلب نظر خواص و فرهیختگان جامعه به سلیقهی عامهی مردم نیز نزدیک شود و برای همین در آثار اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد، آلبومهایی چون "شب، سکوت کویر"، "فریاد"، "غوغای عشقبازان" و... را با وجود تسلط موسیقی پاپ و انزوای موسیقی سنتی ایرانی در میان عامه به ویژە جوانان، تقدیم کرد کە هر چە بیشتر در بردارنده سلایق و انتظارات جامعهی روز آن زمان بود.
شجریان با انتخابهایی هوشمندانه و تیزبینانە اشعاری فخیم و درعین حال عامهپسند را بن مایهی این آثار قرار داد و توانست جای در دل نسل جوان آن زمان نیز باز کند و همین خود رغبت هنرجویان را در وانفسای انزوال موسیقی کلاسیک برانگیخت.
در همین راستا شجریان با درک کامل از شرایط هنری جامعه به تربیت شاگردانی مستعد اهتمام ورزید و نمونه بارز و مصداق کامل آن را در هنر همایون، فرزندش متجلی کرد. همایون هر چند جادو و کاریزمای صدای پدر را ندارد؛ اما همچون پدر و به تاسی و تبعیت از او همان راە سالهای پایینی حیات هنری پدر را در پی گرفته است و با تلفیقی از اشعار نغز و پرمغز کهن و معاصرِ دانههای درشت ادب پارسی، بیش از هر کس دیگری در قالب موسیقی سنتی، توجه جوانان علاقمند را به خود معطوف کرده است.
بیشک همایون، میراثدار درایت و فراست شجریان بزرگ در آمیزش ماهرانهی شعر و موسیقی ایرانی است و وجود او یکی از مظاهر خدمات هنری شجریان به فرهنگ و جامعه موسیقی ایران است.
حال کە نوای روحبخش و جانفزای محمدرضا شجریان دیگر از نای جان بر نمیآید تا همچون مرهمی بر ژرفای دل مشتاقان و شیفتگان هنر ناب ایرانی بنشیند و اثر کند، طنین شیرین شاگرد و خلف او چون گنجی گرانبها همچنان صیاد خاطر دلباختگان شعر و آواز ایرانی است و وجود او مایهی تسلی هر غمین حزینی در این واقعهی هول و این فقدان بیجبران است.
چون که گل بگذشت و گلشن شد خراب
بوی گل را از کە یابیم از گلاب
نظر شما