به گزارش خبرگزاری کردپرس، حضور این آثار جنگی در زندگی های روزمره مردم نه بخاطر دلبستگی های آنان به جنگ بلکه نشان از حضور عمیق جنگ در لایه های هزارتوی زندگی روزمره مردم این دیار است.
علاوه بر شهر مرزی مهران در روستاهایی همچون چالاب، چنگوله و بان رحمان با اینکه تمام زیرساخت ها و منازل این شهر پس از جنگ ساخته شده اند اما وقتی وارد این روستاها می شوی حال و هوای جنگ و البته نشانه های کاملاً محسوس از دورانی سخت و کارزار ی چند ساله حسی نوستالژیک از جنگ را مهمان احساسات و پوست و خونت میکند.
در روستای چنگوله که مردم آن اکنون در نبرد نابرابری دیگر اینبار با آفتاب سوزان و گرمای ۵۰ درجه در این برهوت مرزی زورآزمایی می کنند برای ورود به یک خانه ی مسکونی لایه هایی تلنبار شده از سیم های خاردار را کنار میزنم که حدس میزنم سیم خاردار های کربلای یک یا بازمانده از عملیاتهای دیگر سالهای جنگ در این نقطه ی صفر مرزی باشند.
این سیم های خاردار اکنون حصاری شده اند برای محافظت از احشامی که تنها درآمد ناچیز و بخور نمیر خانواده ای هستند که خانه اش را روی خاک ریزی از سالهای دور و نزدیک جنگ بنا کرده است و اینبار با درآمد ناچیز از پرورش این تعداد دام به جنگ زندگی رفته است.
مرد جوانی که صاحب این دام ها است با لهجه و گویشی معروف به شوهانی، می گوید: اینجا هنوز سختی های جنگ و شدیدتر از آن سالها ادامه دارد. آن سالها حداقل برای ما که در این کوههای اطراف مهران زندگی می کردیم هوا اینقدرها گرم نبود و دامداری راحت تر بود.اکنون اما گرما اینقدر طاقت مان را طاق کرده است که حتی به ما اجازه نمی دهد این دام ها را برای چرا بیرون ببریم مگر چند ساعت عصرها و غروب. سال گذشته هم بخاطر خشکسالی ۷۰ درصد دام هایمان را ارزان فروش کردیم.
سایبانی که این دامدار برای دامهایش ساخته است و در زبان کردی به آن «کولا» می گویند برایم جالب توجه است، تعدادی از تیرها و ستون هایی که این «کولا» با آن ساخته شده است از ابزارآلات وسایل سنگین دوران جنگ و یا پوکه های بزرگ گلوله های جنگی هستند. آنطرف تر هم چند گلوله آر پی جی زنگ زده در گوشه ای از حیاط خودنمایی میکند. این مرد دامدار می گوید: چون یادگارهای جنگ هستند آنها را نگه داشته ایم و گر نه با قیمتی خوب به خریداران ضایعات آهن می فروختم. داشتن حس نوستالژی به جنگ و دلبستگی به خاطرات و آثار بجای مانده از آن در میان دشواری ها و سختی های زندگی امروزی، تضادی آشکار در میان مردمان این نوار مرزی است.
سیم های خاردار بازمانده از جنگ و حتی پوکه ها و گلوله های جنگی بزرگ و کوچک در جای جای این خانه های روستایی نوار مرزی ایران و عراق و لایه های زندگی روزمره مردم وجود دارند.
نوستالژی های سالهای جنگ اما حتی تا پستوهای خانه های مردم روستاهای مرزی شهرستان مهران رفته و هنوز حضورشان ملموس است. در چنگوله پیرزنی که اصلیت وی از مردمان ملکشاهی است و سالهای جنگ همراه خانواده اش با شغل دامپروری در کوهستانها و جنگل های بلوط اطراف ملکشاهی گذران زندگی کرده اند برای خوردن عصرانه ما را به خانه اش دعوت می کند.خانه اش مانند دیگر خانه های روستاهای چالاب، چنگوله و بان رحمان حیاطی بزرگ دارد و در گوشه های چهار ضلع این حیاط درختان ریز برگ گرمسیری با فضاهایی برای کاشت سبزی جات خودنمایی کرده و اندکی هوای محل زندگی اش را تلطیف کرده اند. برای او که سالهایی دور، تابستان ها و پاییز دستان نوازشگر درختان بلوط و سایه سار خنک آنها در کوهستانهای ملکشاهی زندگی دلچسبی را برایشان رقم زده است اکنون به قول خودش حیاط بزرگ تنها حسن زندگی شان در این گرمای طاقت فرسای مهران است.
ادامه دارد...
گزارش از: حشمتالله کرمی نژاد
نظر شما