نگاه به زندگی نامه بزرگان دینی، اندیشمندان والا مقام، شعرای مشهور و عرفای نامدار دنیای اسلام و قبل از اسلام گویای این حقیقت است که همگی یا اهل سنندج بوده و یا در این شهر مدارج بزرگی را طی کرده اند، زمانی که در اوستا بیان می شود که اولین نوای آسمانی در پای کوه «هوشیدر» بر زرتشت نازل شد (هوشیدر اسم تاریخی آبیدر است) بر این ادعا صحه می گذارد که تاریخ دانش، دینداری و فرهنگ و تمدن به سنندج گره خورده است.
این روال در زمان اسلام هم ادامه داشت و مدرسه دارالاحسان توانست خدمات شایانی به نجات دین اسلام از انحراف بنماید و بسیاری از مفتیهای مراکز بزرگ علوم اسلامی به ویژه الازهر و بیاره در این ندرسه تربیت شدند، برای نمونه به این موارد اشاره می شودِ که ابر فیلسوفانی چون ابناء اربعه (شیخ وسیم، شیخ جسیم، شیخ قسیم و شیخ نسیم مردوخی) را تحویل اسلام داد که اگر نبودند یا فلسفه اسلامی شکل نمی گرفت و یا ناقص خلق می شد و یا ابر فقیه هانی مثل ملا احمد نودشی، ملا باقر بالک، حاج سید مظهر علوی، ایت الله مردوخ و صدها فقیه نامدار دیگر را تحویل داد که هر کدام توانستند خالق آثاری بی نظیر در فقه باشند که شاید از عهده دیگران بر نمی آمد.
در عرصه عرفان هم ابرمردانی تحویل داده که توانستند در آفرینش مبانی تئوریک، موسیقی، اشعار و تربیت خلفا، سالکان و روش های طی طریق نقش بی بدیل ایفا کنند که در این زمینه نه تا کنون کسی توانسته گوی سبقت را از آنها برباید و نه در آینده هم کسی خواهد توانست که در مقابلشان قد علم کند، تمام تاریخ را جستجو کن تا بدانی که نظیر شیخ شکر الله شهبازی، شیخ محمد باقر غیاثی، شاطر سید، خلیفه فتاح، خلیفه کریم صفوتی، خلیفه میرزا آغا غوثی، خلیفه علی ساطع، سید شمس الدین سید زاهدی و صدها نامدار دیگر را نمی توان یافت که شاگردانشان عرصه میدان داری را بر همگان تنگ کرده اند و در طول تاریخ تکیه گاه و تکیه دار هر دو طریقت قادری و نقشبندی بوده اند.
در حوزه موسیقی هم سنندج تکیه گاه روند تکامل موسیقی فرح بخش، معنادار و معنا بخش بوده تا جائی که تمام ملت ها، ادیان و مکاتب هم از برکت وجودی آنها بهره برده و با استفاده از توان این اساتید هنر خود را تکامل داده اند، این موضوع جالب است که این هنر در سنندج از حالت فردی خارج شده و به صورت خانوادگی درآمده، برای نمونه اشاره می شود به خانواده های کامکار، عندلیبی، تعریف و یوسف زمانی و استادانی همچون مظهر خالقی، ناصر رزازی، سعدالله نصیری، عادل نادری، کمال قادری و صدها چهره نامدار دیگر که در فستیوال های بین المللی هم از هنرشان برای هنر نمایی استفاده می شود و هم از دانش و مهارت آنها برای داوری.
تاثیر ماهیت علمی و هنری سنندج تنها به این دو حوزه خلاصه نمی شود زیرا روند میدان خروج زن از محدوده خانگی و میدان داری در دانش و تاثیر در معادلات فرهنگی و اجتماعی هم از این شهر شروع شده و با سالار زنان سنندجی به اوج اعتبار رسیده است، برای اثبات ادعا اشاره می شود به «ماه شرف خانم اردلان» که پیش قراول زنان دنیا در زمینه شعر، تاریخ نگاری و تفسیر متون دینی بود.
در حوزه معماری و نظام شهر سازی هم سنندج دارای سبک و سیاق خویش است، معماری مطابق با وضعیت آب و هوایی، آداب و مناسک فرهنگی و تشریفات نشاط بخش روانی از این شهر شروع شد و نظام شهر سازی آن بر اساس اصول فنی و مهندسی منطبق با بهداشت محیط و مبلمان شهری بوده، اولین شهر خاورمیانه است که دارای شبکه انتقال فاضلاب، لوله کشی آب خانگی، حمام خانگی، توالت های مجزا بر اساس اصول جنسیتی، مهمانداری و عقیدتی بوده و الگوی بسیاری از شهرهای ایران می باشد.
در حال حاضر هم با وصف هزاران اهمال و سهل انگاری و انکار هویت توانسته عنوان شهر خلاق موسیقی، پایتخت کتاب و پایتخت دف را به دست آورد.
اما اکنون نوبت خواندن مرثیه بر پیکر زخمی سنندج رسیده به طوری که بی نظم ترین شهر ایران از نظر بافت شهر سازی، مبلمان شهری، استانداردهای عام ایمنی، بی انظباتی اجتماعی و ناهنجاری فرهنگی است، ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، اوباش گری خیابانی، آلونک نشینی، زباله گردی، گداهای حرفه ای، مشاغل کاذب و خطرناک، معابر غیر اصولی، خیابان های فاقد اصول فنی، اعتیاد و سرانه پایین فضاهای سبز، ورزشی، هنری و تفریحی تبدیل به شاخص های این شهر شده است.
در حالی که این شهر دارای سازمان های اداری، قضائی، انتظامی، امنیتی، نظارتی و خدماتی است که همه برای سامان دهی شهری و اجرای قوانین شهر سازی، ارتقاء سطح فرهنگ و انظباط اجتماعی تشکیل شده و بخش عظیمی از بودجه و منابع مالی دولت به عنوان حقوق، مزایا و پاداش به آنها پرداخت می شود و همه ارگانهای آنها مجهز به امکانات نرم افزاری و سخت افزاری شده، اما شهر تبدیل شده به عرصه مانور باندهای ساخت و ساز غیر مجاز، مافیای زمین خواری، ارازل و اوباش، زابله گردان، دزدان، فروشندگان مواد مخدر و باندهای دست فروشی شده است.
نایسر تا ۱۰ سال گذشته جمعیتی ۳ هزار نفره داشته اما اکنون بر اساس داده های مراکز بهداشتی بیش از ۱۵۰ هزار نفر جمعیت دارد که در بافتی فاقد اصول شهر سازی و معماری و زیرساخت های شهری زندگی می کنند، ننله تا ۵ سال پیش جمعیتی کمتر از هزار نفر داشته اما امروزه بیش از ۳۰ هزار نفر جمعیت را در شرایط محرومیت از استانداردهای اولیه ایمنی زیستی، فضای آموزشی و تفریحی را در خود جای داده، آساوله تا ۵ سال قبل روستایی کوچک بود که امروزه جمعیتی بالغ بر ۵۰ هزار نفر را دارد که همه ساکنان در خانه های بدون استانداردهای شهری زندگی می کنند، روستای حسن آبد و دوشان هم دارند به بافت غیر رسمی و غیر استاندارد اضافه می شوند، علت اصلی این وضعیت عدم انجام وظیفه ذاتی همه نهادهای حاکمیتی و بی تفاوتی جمعی در قبال سرنوشت شهر است هر سازمان متولی مدیریت شهری برای فرار از جرم، عدم همکاری سایر نهادهای مرتبط را علت به ریختن نظم شهر معرفی می کنند و خود را از همه مسئولیت ها مبرا می دانند.
آزادی عمل باندهای دست فروشی به حدی رسیده که همه خیابان های مرکزی شهر را تصرف نموده و وانت ها و میز کسب و کار خود را تا وسط خیابان پهن کرده و سبب مختل شدن آرامش و رفاه شهر نشینان و ایجاد آلودگی های زیست محیطی شده اند و ماموران شهرداری و نیروی انتظامی هم با آرامش خیال و بدون احساس مسئولیت از کنارشان می گذرند.
آسودگی دزدان به جایی رسیده که بدون ترس درب منهول آب و فاضلاب، دستگیره در منازل، تابلوهای برق، تابلوهای راهنمایی و رانندگی و سیم های مخابرات را سرقت نموده و با خیال راحت به مال خران می فروشند.
ارازل و اوباش در روز روشن و در زمان شلوغی پارک ها و اماکن تفریحی با قمه و شمشیر به افراد حمله کرده و علاوه بر باج گیری از افراد موجب وارد شدن جراحات سنگین به بدن و ماشین های آنها شده و در مواردی فرد را به قتل رسانده و آرام محل جرم را ترک می کنند.
باندهای گدائی افراد خود را با لباس های کهنه و سر و روی کثیف در شهر رها کرده و موجب به هم ریختن چهره زیبای شهر و ایجاد جنگ روانی برای شهر نشینان می شوند اما در مقابل روزانه درآمد هنگفتی به دست آورده و کارشان به جایی رسیده که کودکان خانواده های فقیر را اجیر گرفته و از فعالیت های انفرادی افراد غیر وابسته به خود جلوگیری می کنند.
شهر تبدیل به محل خرید و فروش مواد مخدر شده و فروشندگان با استفاده از شگردهای قدیمی از قبیل پنهان کردن مواد در زیر سایه درختان و زیر صندلی پارک ها تقاضای مصرف کنندگان را پاسخ می دهند، قبرستان تایله، میدان نبوت، پارک شهدا، کمربندی ۱۷ شهریور، قبرستان شیخ سلام، حریم عمارت خسرو آباد، محله عباس آباد، محله غفور، سه راه شیخان و جلو مدارس و سایر مراکز آموزشی محل تاخت و تاز آزادانه آنهاست، چه کسی فکر می کرد که روزی برسد، در شهر فرهنگ و تمدن دنیای اسلام، زنان، دانش آموزان و دانشجویان مصرف کننده مواد مخدر شوند؟
از ساعت ۱۲ شب به بعد خیابان های شهر و جاده های اطراف آن تبدیل به پاتوق جوانانی می شود که با سرعت های بالای ۱۶۰ کیلومتر با همدیگر مسابقه می دهند و با سر و صدای ناشی از اگزوزهای دستکاری شده، ترمز گرفتن های بی موعد، دستی کشیدن، صدای ساب های گوش خراش و سبقت های غیر مجاز آرامش روانی و سلامت جانی مردم را به خطر می-اندازند و کسی هم مانع آنها نمی شود.
از ساعت ۱۲ شب به بعد کاروان چند هزار نفری زباله گردان، بدون ترس سطل های بزرگ زباله را واژگون کرده و پس از جدا کردن مواد قیمتی، زباله را در وسط کوچه و خیابان رها می کنند و آزادی عمل آنها سبب شده تا افرادی هم که نیاز مالی به زباله گردی ندارند با ماشینهای گران قیمت مشغول زباله گردی می شوند که همه شاهد تردد سمندها و پژو پارس-های تازه مملو از پلاستیک و نان خشکی در داخل شهر هستیم، هر شهر نشینی هم که اعتراض کند کتکی مفصل از زباله گردان خواهد خورد.
وضعیت این شهر در حدی است که افراد تازه وارد خیال می کنند که این شهر توسط حکومت رها شده و در اختیار باندهای مافیایی و ارازل اوباش قرار دارد تا همه در این شهر تجمیع شده و سایر نقاط کشور از گزند آنها دور بمانند.
حال این سوال را متولیان اداره امور کشور داریم که چرا به مسئولیت های خود عمل نمی کنید؟
*صدیق مینایی – روزنامه نگار
نظر شما