به گزارش خبرنگار کردپرس، پس از چندین سال کار در فضای رسانه ای به عنوان یک خبرنگار علاقه مند به حوزه اجتماعی، متوجه شدم مخاطبان به اخبار حوادث، بحران ها، فجایع و در کل اخباری که دربردارنده نوعی از خشونت ها هستند، اقبال بیشتری نشان داده و در مقایسه با سایر اخبار و موضوعات روز این اخبار حوادث هستند که در صدر بازدیدها قرار دارند. قتل، خودکشی، جنایت، فاجعه، مرگ و میر و ... کلیدواژه هایی هستند که بیشترین مخاطبان را به خود جذب می کنند.
در سال های فعالیتم در رسانه سعی کردم با احتیاط به چنین موضوعاتی نزدیک شوم اما باز هم این سوال برایم مطرح شد که چرا مخاطبان به سمت و سوی خشونت تمایل پیدا کرده اند؟ آیا خشونت به امری عادی در بطن جامعه تبدیل شده است؟ و اینکه این همه اشتیاق برای مطالعه چنین اخباری از کجا منشا می گیرد؟
از سویی دیگر با وجود گستردگی فضای مجازی و بی شمار شهروند خبرنگاران، آیا رسانه ها به تنهایی در برجسته سازی این امر نقش داشته اند؟ یا اینکه خشونت در بطن جامعه جای خوش کرده و انتظار مخاطبان از رسانه ها نشر چنین موضوعاتی است؟
برای پاسخ به این پرسش های چالشی به سراغ «جعفر احمدی»، جامعه شناس رفتم تا به کند و کاو این موضوع از زوایای مختلف و رسیدن به پاسخ سوالات برسم. در ابتدا رویکرد جامعه شناسه به این مسئله را در گفت و گو با «جعفر احمدی»، می خوانید که معتقد است؛ «خشونت چون از کانال رسانهها منتشر می شود، دلیلی بر این نیست که رسانه ها عامل این خشونت هستند. بلکه خشونت محصول یک شرایط اجتماعی خاص است که عوامل متعددی در آن تاثیر گذاراند».
مخاطراتی که امروز گریبان گیر ما شده محصول دوران مدرنیته اول است
جعفر احمدی، جامعه شناس در گفت و گو با خبرنگار کردپرس می گوید: «در بررسی موضوع پیش رو نیاز به یک رویکرد کلان داریم، چرا که بررسی آن در سطح خرد بیشتر مربوط به حوزه علم روانشناسی است و همه عوامل را متوجه فرد می کند. اما خشونت اگر چه توسط فرد انجام می شود ولی درون یک نظام اجتماعی روی می دهد؛ پس بهتر است ما هم نگاه اجتماعی به آن داشته باشیم. به همین منظور ابتدا گریزی به آرای جامعه شناس آلمانی «اولریش بکِ»، از نظریه پردازان اجتماعی مدرنیته و مبدع نظریه «جامعه مخاطره آمیز» خواهم زد. بک در نظریه خود این را مطرح میکند که بعد از مدرنیته و پیامدهای حاصل از آن، جوامع وارد دورانی دیگر شده اند که بک آن را مدرنیته ثانی و یا مدرنیته رادیکال شده می نامد. او معتقد است، در دوران جدید باید با یک سری مفاهیم جدید وضعیت دنیای امروز را تحلیل کرد، لذا از نظریه "جامعه مخاطره آمیز" استفاده میکند و می گوید؛ "جهان در مدرنیته ثانی، با یک سری بحرانها و خطرهایی مواجه شده است که اندیشه، رفتار سیاسی و اجتماعی ما انسانها را شکل میدهد به همین دلیل هم نظریه خود را با عنوان جامعه مخاطره آمیز نامگذاری کرده و معتقد است این مخاطرات بیشتر در زمینه های زیست محیطی، مدیریتی و حتی سیاسی روی می دهند؛ هرچند محدود به این موارد نمی شود".»
او ادامه می دهد: «بک، معتقد است جامعه مخاطره آمیز و وضعیتی که ذکر آن رفت پیامد دوران مدرنیته اول است و این مخاطرات بیشتر کسانی را تهدید میکند که در گروههای حساس و آسیبپذیر قرار دارند و شامل اقشار ضعیف جامعه، گروه های تحت نابرابریهای اقتصادی، گروه های قومیتی آسیبپذیر و ... است، البته این وضعیت جهان شمول است و فقط مختص کشورهای به خصوصی نیست. زمانی که نظامهای سیاسی اجتماعی نتوانستند تصمیم گیریهای درست و به جا را برای جوامع خود در نظر بگیرند در نتیجه وضعیت امروزه شکل گرفته که نتیجه کنشهایی است که ما در دوران مدرنیته اول داشته ایم، درنتیجه مخاطراتی هم که امروز گریبان گیر ما شده، محصول آن دوران است».
نباید به نقش رسانه به عنوان عامل اصلی در تشدید خشونت اشاره کرد
احمدی اضافه می کند: «در راستای نظریه جوامع مخاطره آمیز، ما هر روز با اخبار ناخوشایندی از مصیبت، جنگ، گرفتاری و فجایع مختلف در سراسر دنیا مواجه هستیم. این مخاطرات می تواند زمینه ساز مسائل مختلفی از قبیل خشونت در جامعه و درسطح جهان باشد و طبیعتاً رسانهها نیز تحت تأثیر این وضعیت به انعکاس این موضوعات میپردازند. قاعدتاً در چنین شرایطی مردم هم به سمت خواندن اخبار وقایع و رویدادهای تلخ و ناگوار تمایل دارند و در واقع مردم از یک رسانه و یا خبرگزاری این انتظار را دارند که به پوشش فجایع بپردازند اما سوال میشود که چرا گرایش مردم به این سمت هدایت شده است؟ آیا رسانه ها در این خصوص نقش دارند یا خیر؟»
این جامعه شناس در پاسخ به پرسش مطرح شده فوق، ادامه می دهد: «در حالی که خشونت بخش غیر قابل انکاری از این فجایع و مصیبتهایی است که روزانه در سرتاسر جهان اتفاق میافتد در نتیجه رسانهها نیز بنابر ذائقه مخاطبان خود به پوشش چنین اخباری میپردازند. فجایع و بحرانها در جای جای دنیا اتفاق میافتد و توسط رسانهها منتشر میشود که همه این ها متاثر از جامعه مخاطره آمیز است که بک آن را مطرح کرده است لذا نباید به نقش رسانه به عنوان عامل اصلی در تشدید خشونت اشاره کرد. چرا که اولاً این مسئله، موضوعی جهانی است که متاثر شرایط حاکم بر جوامع مختلف است. در ثانی خشونت چون از کانال رسانهها منتشر می شود، دلیلی بر این نیست که رسانه ها عامل این خشونت هستند. بلکه خشونت محصول یک شرایط اجتماعی خاص است که عوامل متعددی در آن تاثیر گذار اند».
اقتصاد دلالی حاکم بر جامعه خشونت آفرین است
احمدی با اشاره به دومین رویکرد کلانی که با استفاده از آن به پاسخ پرسش حاضر میپردازد، میگوید: «بررسی ابعاد دیگر این مسئله را باید در حوزه اقتصاد سیاسی جست و جو کرد. چرا که در اقتصاد سیاسی رفتار انسانی متاثر از مناسبات اقتصادی و حتی بخشی از نظام اقتصادی است. موقعیت اقتصادی فرد نوع برخورد او را و چگونگی رفتار او در جامعه را مشخص می کند. بنا بر دیدگاه مارکس با سنجیدن روابط اقتصادی در هر دورهای میتوانیم به شیوه رفتار انسان های و تحلیل تغییرات آن دوران دست یابم. در واقع این روابط اقتصادی است که میتواند معرفی برای مناسبات اجتماعی هر دوران باشد».
او اضافه می کند: «اگر به سوال شما بازگردیم و بخواهیم بر اساس رویکردهای کلانی که مطرح شد به پاسخ برسیم باید گفت که در ایران، اقتصاد دلالی بر جامعه غالب شده است. اقتصادی که دارای قواعد مشخصی است و از نظام بازار تبعیت نمی کند، بلکه بر اساس منفعت اشخاص و خشونت پایهریزی شده است. چنین اقتصادی، به جای تولید محصول، اراذل اوباش تولید می کند. یعنی کالا مبادله می شود بی آنکه هیچ تغییری در آن حادث شود، اما با قیمت گران تری فروخته می شود. در اقتصاد دلالی قدرت چانه زنی، زورگویی و کلاهبرداری نقش تعیین کننده در برنده شدن را دارد که همهی اینها از مصادیق خشونت هستند و به سطوح مختلف نهادهای اجتماعی از خرد تا کلان رسوخ می کنند و زمینههای ایجاد رانت، فساد و تبعیض را فراهم می کنند».
این جامعه شناس تاکید می کند: «در کل میتوان گفت که اقتصاد دلالی، خشونت تولید میکند. جالب اینکه نهادهای اقتصادی دولتی هم توان کنترل و مدیریت آن را ندارند. همچنان که نظریه پرداز اقتصاد سیاسی آدم اسمیت، نیز به این موضوع میپردازد و معتقد است؛ "دستهایی نامرئی در اقتصاد وجود دارد که روابط اقتصادی را تعیین میکند"، در ایران نیز دقیقاً چنین وضعیتی حاکم است و دستانی نامرئی اقتصادی دلالی را در سطح جامعه گسترش دادهاند و حتی خانواده ها نیز به نحوی از انحا متاثر از این وضعیت هستند. چون ادبیات و زبان دلالی به کانون خانواده هم نفوذ کرده است. امروزه در کشور ما همه به شیوهای به این اقتصاد در ارتباط اند. برای مثال فردی که کارمند است در ساعات پس از کار به شغلهایی همچون معامله ماشین، زمین، سکه، دلار و می پردازد که همه اینها مشاغل دلالی هستند. این مسئله همچنان که عرض کردم تمامی خانوادهها را هم در بر میگیرد و نوجوانان و جوانان عصر جدید نیز که محصول چنین اقتصادی هستند از لایههای آشکار و پنهان این خشونت به دور نیستند».
تنها انگشت اتهام را نباید به سوی رسانهها دراز کرد
او با اشاره به اهمیت اقتصاد سالم در جامعه و کاهش خشونت می گوید: «از سوی دیگر در شهرهایی که صنعتی هستند و سطح اشتغال در آنها مطلوب است، جرم و جنایت و خشونت به مراتب به نسبت شهرهای محروم، مرزی و کمتر توسعه یافته، کمتر است به دلیل اینکه اقتصاد دلالی در شهرهای صنعتی تر رواج چندانی ندارد. اما متاسفانه در مناطق محروم اقتصاد دلالی غالب خواهد بود و به طبع آن نیز خشونت افزایش خواهد یافت. آمار بالای قتلهای ناموسی و خشونتهای خانگی نیز میتواند از پیامدهای چنین اقتصادی باشد. در واقع روابطی که در سیستم اقتصاد دلالی حاکم است بر همه رفتارهای کنشگران تاثیرگذار می گذارد. به اعتقاد من خشونتی که امروز در سطح کشور مشاهده میشود محصول چنین اقتصادی است که به صورت کم و بیش در مناطق مختلف کشور مشاهده میشود».
احمدی ادامه می دهد: «اقتصادی که بدون تولید، سود آوری میکند، اقتصاد سالمی نیست و همین مسئله مخاطرات رفتارهای انسانی را تشدید میکند و ارزشهای شخصی و منفعت طلبانه که محصول دوران مدرنیته است، جامعه را در برمی گیرد و جامعه ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نیست. از سوی دیگر این جامعه ارزشهای سنتی خود را هم کنار نگذاشته و در گیر و دار گذار از دوران سنتی به مدرنیته، به سمت اقتصاد دلالی سوق پیدا کرده است. البته توجه داشته باشید که در مبحث کنونی ما از نگاه جامعهشناسی داریم به مسئله نگاه می کنیم و به خصوصیات فردی افراد در ترویج خشونت نمی پردازیم. چون مسئله ای که در جامعه شایع و فراگیر می شود دیگر مسئله فردی نیست».
این جامعه شناس با اشاره به اینکه اقتصاد دلالی تولید خشونت میکند و این خشونت نیز از گروهی به گروهی دیگر منتقل میشود، اظهار می کند: «امروزه خشونت که روی می دهد از طریق شبکههای اجتماعی با سرعت و در سطح وسیعی منتشر می شود. پس تنها انگشت اتهام را نباید به سوی رسانهها دراز کرده و آنها را متهم به ترویج خشونت و ناامیدی در جامعه کنیم. البته رسانهها در فرایند دروازهبانی خبر تاثیر گذاراند و می توانند اخبار خشونت را کمتر منتشر کنند. در این صورت ممکن است مخاطبان خود را از دست دهند. اما اگر رسانهها حرفهای عمل کند و اصول و قواعد استاندارد خبرنویسی را رعایت کنند می تواند انتشار چنین موضوعاتی را در چهارچوب صحیح به جامعه منتقل کنند. چه بسا اگر چنین اخباری از سوی رسانه ها منتشر نشود، شهروند خبرنگاران هستند که بدون رعایت اصول و استانداردهای روزنامه نگاری به نشر چنین اخباری میپردازند و تاثیرات منفی آنها بر جامعه بیشتر خواهد بود».
انسان جامعه مخاطرهآمیز، به مطالعه اخبار و موضوعات منفی تمایل دارد
او اضافه می کند: «البته در خصوص برخی از رسانهها نیز این انتقاد وجود دارد که اصول حرفهای روزنامه نگاری را در انتشار اخبار بحران و فجایع رعایت نمیکنند و به شیوهای نادرست و نه بر اساس رسالت آگاهی بخشی و اطلاع رسانی اقدام به انتشار اخبار میکنند که میتوانند به عنوان مشوقی برای ترویج خشونت محسوب شوند، ولی در مجموع هر رسانه ای با رعایت استانداردهای حرفهای میتواند ضمن انتشار اخبار به موقع، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به جامعه، رسالت واقعی خود را نیز به انجام برساند و رضایت مخاطبان را هم در عین حال کسب کند».
این جامعه شناس بیان می کند: «انسان جامعه مخاطرهآمیز، تمایل به مطالعه اخبار و موضوعات منفی مربوط به فجایع و بحران ها در رسانهها دارد، پس تنها رسانه عامل ترویج خشونت نیستند».
احمدی تاکید می کند: «مخاطب و رسانه به یکدیگر بسیار وابستهاند؛ بنابراین رسانهها میتوانند با مدیریت دروازهبانی خبر، اخبار را به نحوی منتشر کنند که مروج خشونت نباشند، اما در کل با این نظر که رسانهها عامل اصلی ترویج خشونت در جامعه هستند مخالفم و اعتقاد دارم که محدود کردن رسانه در انتشار چنین اخباری نمی تواند از آمار فجایع و آسیب های اجتماعی بکاهد. جالب است بدانید در سال ۲۰۱۴ سایت "سینی ریپورتر" در روسیه در یک روز تصمیم گرفت که تنها اخبار مثبت را منتشر کند و در آن روز خبری از بحرانها، فجایع و حوادث را پوشش ندهد. با این تصمیم و در عرض یک روز این خبرگزاری دو سوم مخاطبان خود را از دست داد! این موضوع نشان میدهد مردم نسبت به اخباری از این قبیل تمایل دارند و این موضوع با نظریه جامعه مخاطره آمیز "بک"، همخوانی دارد».
او بیان می کند: «انسان در جامعه مخاطره آمیز نسبت به آینده نگران و بدبین است و قطعا به دنبال چنین اخبار و مطالبی در رسانه ها خواهند بود؛ پس خشونت در چنین جامعه ای به امری عادی تبدیل میشود که تا حد زیادی جهان شمول است».
ایجاد محدودیت در نشر اخبار صحیح نیست/محدودیت باید بر چگونگی نوع انتشار باشد
این جامعه شناس در ادامه با اشاره به اینکه در علم جامعه شناسی نمیتوانیم برای مسائل اجتماعی نسخه پیچی کنیم، می گوید: «از دیدگاه بنده راهکاری که بتواند میزان خشونت و خشونت طلبی را در جوامع مخاطره آمیز بکاهد به راحتی قابل تعمیم نیست اما باید بدانیم ریشه تمامی آسیبهای اجتماعی به وضعیت اقتصاد بر میگردد. اگر فقر و بیکاری در جامعهای وجود داشته باشند، خشونت نیز وجود خواهد داشت، پس اگر بتوانیم یک جامعه با اقتصاد سالم و شفاف را پایهریزی کنیم، میتوانیم به کاهش خشونت در آن جامعه که مبتنی بر تولید است و ساز و کارهای اقتصادی در آن شفاف است، امیدوارتر باشیم».
احمدی اضافه می کند: «اما اینکه رسانهها چه نقشی میتوانند در این زمینه داشته باشند باید گفت که مهمترین رسالت رسانهها (خبرنگاری و اطلاع رسانی) است و نمیتوانیم برای آنها محدودیتی در زمینه انتشار اخبار تعیین کنیم بلکه باید این محدودیتها بر چگونگی نوع انتشار اخبار اعمال کرد. به نحوی که اصول و استانداردهای حرفهای این کار رعایت شود و انتشار اخبار آنها دارای ابعاد آموزشی و مروجانه برای خشونت نباشد. اما متاسفانه گاهی در خود رسانههای ملی مشاهده شده در تبلیغاتی که برای نفی استفاده از مواد مخدر تولید شدهاند به شکل در راستای آموزش مصرف مواد مخدر بوده و این نتیجه عکس می دهد. بنابراین تولید محتوای اشتباه میتواند خود به مروجی برای افزایش اشتیاق برای استفاده از مواد مخدر تبدیل شود».
احمدی تاکید میکند: «با توجه به وضعیت موجود میتوان گفت که خشونت تقریباً اجتناب ناپذیر شده است و تا زمانی که در جامعه زمینه و بستر این خشونت از بین نرود، متاسفانه خشونت به صورت روزانه در سطح جامعه و در لایههای مختلف وجود خواهد داشت و رفته و رفته به امری عادی تبدیل میشود و برای جامعهای چون جامعه ما که در مرحله گذار قرار دارد و این دوران، دورانی حساسی به شمار میرود و هر گونه تغییر اجتماعی همراه با یک سری بحرانهای اجتماعی دوران همراه خواهد بود و این بحرانها و ناسازگاریها، زمینه ساز بروز آسیبهای اجتماعی می شود که خشونت هم بخشی از آن است».
او در پایان می گوید: «طبق نظریههای جامعه شناسی نابسامانیهای اجتماعی محصول جامعه گذار و یا رو به گذار هستند و همانطور که ذکر آن رفت بر اساس مناسبات اقتصادی حاکم بر هر جامعهای میتوان رفتارهای اجتماعی، بحرانها، تغییرات و سایر نابسامانیهای اجتماعی آن جامعه را تحلیل کرد؛ بنابراین جوامعی که در مرحله گذار قرار دارند به نسبت مخاطرات اجتماعی جوامع حساستری به شمار میروند و پتانسیل بیشتری برای سوق پیدا کردن به سمت خشونت و خشونت طلبی را دارند و حال می توان نتیجه گرفت که چرا مردم تمایل دارند اخبار خشونت و بحران و فجایع را از رسانه ها دریافت کنند».
ضرورت تعیین سیاستگذاری رسانه ای برای مدیریت نشر اخبار در حوزه بحران
در ادامه برای بررسی موضوع اینبار از دیدگاه علم ارتباطات به سراغ «شفیع بهرامیان» روزنامه نگار و مدرس ارتباطات، رفتم تا به بررسی ارتباط بین رسانه ها و خشونت موجود در جامعه بپردازیم.
«شفیع بهرامیان» با اشاره به افزایش رو به رشد اخبار منفی در رسانهها به خبرنگار کردپرس می گوید: «این وضعیت برای کسانی که ناامیداند و یا به افسردگی مبتلا هستند میتواند نگران کننده باشد و میتواند زمینهساز بروز برخی آسیبهای اجتماعی همچون انواع خشونت و حتی خودکشی هم باشد».
او ادامه می دهد: «زمانی که ناامیدی به دلیل شرایط مختلف اقتصادی سیاسی و اجتماعی، به صورت گسترده در سطح جامعه غالب باشد، طبیعتاً آمار خودکشیها افزایش خواهد یافت اما اگر بخواهیم در این خصوص نقش رسانهها را بررسی کنیم در کنار سایر متغیرها نقش رسانهها هم میتواند موثر واقع شود. انتشار اخبار منفی و حوادث ناگوار به صورت روزانه میتواند بر افرادی که دارای حساسیتهای ویژه هستند تاثیرگذار باشد، بنابراین نیاز است که رسانهها سیاستگذاری خود را در این زمینه تعیین کنند و به مدیریت نشر اخبار در حوزه بحرانها و حوادث بپردازند و ضروری است که تعادلی میان نشر اخبار مثبت و منفی در رسانهها شکل بگیرد».
بهرامیان با اشاره به رعایت اصول و استانداردهای حرفه خبرنگاری تاکید می کند: «در این میان باید تمایزی بین پیجهای اینستاگرامی و فضای مجازی و یک رسانه حرفهای قائل شویم در هر صورت یک رسانه حرفهای باید ملزم به رعایت اخلاق حرفهای و اصول و استانداردهای روزنامه نگاری باشد. هر رسانهای باید این موضوع را لحاظ کرده و از خود بپرسد که انتشار مطالبی که از سوی آنها منتشر میشود میتواند چه تاثیری بر جامعه بگذارد و با این رویکرد میتواند به مدیریت اخبار بپردازد. در این سنجش رسانه می تواند آن دسته از اخباری را که تاثیر مثبتی بر جامعه ندارند منتشر نکند. این میتواند به الگویی در بحث مدیریت رسانه تبدیل شود».
عدم رعایت استاندارد حرفهای رسانه ای میتواند به خشونت دامن بزند
مدرس ارتباطات با اشاره به مدیریت انتشار اخبار بحران اضافه می کند: «گاهی اوقات اخبار حوادث و فجایع به نحوی منتشر میشوند که اخلاق حرفهای رسانه در آنها رعایت نمیشود تصاویر و فیلمهای هولناک میتواند تاثیر بسیار بدی بر بسیاری از افرادی داشته باشد که آمادگی روحی و ظرفیت دریافت آنها را ندارند، اما متاسفانه برخی از رسانهها در انتشار اخبار به این موارد توجه نمیکنند و باعث جریحهدار شدن احساسات عمومی میشوند از سوی دیگر میتواند تاثیر بسیار بدی بر بازماندگان این حوادث هم داشته باشد در حالی که برخی معتقدند رسانه باید تمامی اخبار و حوادث را عیناً و دقیقاً همانند آن چیزی که رخ داده منعکس کند، کما اینکه رسالت حرفهای خبرنگار و روزنامه نگاران این نیست و انتظار میرود استانداردها در این حوزه به دلیل تاثیری که میتواند بر جامعه داشته باشد بیشتر و بیشتر رعایت شود».
او تاکید می کند: «عدم رعایت این نکات حرفهای میتواند به خشونت دامن بزند و باعث تقویت افکار بدبینانه و حتی افزایش خودکشیها در جامعه شود. برای مثال انتشار و نشر صحنههای خشونت آمیز برای کودکان منجر به این میشود که کراهت خشونت در نزد آنها از بین برود و به یک امر عادی تبدیل شود. رسانه نیز تقریباً به همین شیوه عمل میکند لذا همانطور که گفتم ضروریست استانداردها رعایت شده و تعادل انتشار اخبار مثبت و منفی نیز با سیاست گذاری در هر رسانهای برقرار شود».
در پایان؛ پاسخ به سوالات آغازین
برای پاسخ به سوالات آغازین این گفت و گو که (چرا مخاطبان به سمت و سوی خشونت تمایل پیدا کرده اند؟ و اینکه آیا رسانه ها به تنهایی در برجسته سازی این امر نقش داشته اند؟) دو دیدگاه متفاوت را شاهد بودیم. دیدگاه اول که معتقد به نقش رسانه ها در برجسته سازی خشونت و ترویج آن در جامعه نبود و خشونت موجود را ماحصل شرایط حاکم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حاکم در جوامع می دانست و به نقش ویژه اقتصاد و غالب بودن اقتصاد دلالی در ظهور و بروز خشونت تاکید داشت.
دیدگاه دوم نیز علاوه بر سایر متغییرهای موجود در جامعه، نقش رسانه ها را در برجسته سازی خشونت در جامعه نادیده نگرفت. اما هر دو کارشناس بر این موضوع واقف بودند که عدم رعایت استانداردها و اخلاق حرفه ای در رسانه ها در اخبار بحران و فجایع می تواند، به نوعی مروج خشونت باشند.
از قدیم الایام هم گفته اند؛ «از کوزه همان برون تراود که در اوست» و برای بررسی نقش رسانه ها در تمایل مردم به خشونت طلبی به این حکایت مشهور می توان اشاره کرد که؛ «روزی یک افسر آلمانی که در جریان جنگ جهانی دوم از کارگاه پیکاسو در پاریس دیدن می کرد، وقتی نگاهش به تابلوی "گرنیکا" افتاد از آشوب نوگرایانه ای که در این نقاشی مشهود بود یکه خورد و از پیکاسو پرسید: «این کار شماست؟». پیکاسو آرام جواب داد: «نه کار شماست».
گفت و گو/ تانیا شعفی
نظر شما