به گزارش خبرگزاری کردپرس، ممکن است کسی با ناصواب نوشتن و ناشیانه نوشتن، دنیای مارا خراب و روح و روان ما را بازیچهی نوشتههای ناقص الخلقهی خود کند. گویی اینکه به جای قلم، کُلنگ به دست گرفته باشد. چرا که تا کنون کسی با نگارش چند مطلب ابتر با واژههای سرگردان، به عنوان نویسنده و قلمدار، قلمداد نشده است. اصلاً صدمطلب و یا هزار مطلب هم نوشته باشیم، اگر در مخاطب، التذاذ ادبی و شور و شعف و آگاهی و بیداری ایجاد نکنیم، فقط با کلمات، بازی کردهایم و آب در هاون کوبیدهایم…
و اما تا حالا هیچ ازخود پرسیدهایم که چرا این همه واژه نجیب را ذبح می کنیم؟! آیا میدانیم وقتی کلمات را در جای خود ننشانیم، آن کلمات را شهید کردهایم؟
یادداشت نویسی، با هدف آگاهی است، داستان نویسی و اصولا نویسندگی، محمل پختگی است نه خُفتگی! حوصله کنیم حوصله! چند بار متن خود را بخوانیم، بخوانیم و با درنگ آن را جرح و تعدیل کنیم. با این شتابزدگی و شلوغکاری و نصفه و نیمه نوشتن و بی وقفه نوشتن، بالاخره یک روزی یک کسی، یک جایی یقهی ما را سخت می چسبد که؛ مرد حسابی کجا با این عجله؟!
چرا نوشتار معیار و زبان پرافتخار دُر لفظ دَری را پاس نداشتهای؟
چرا ارکان جمله را به هم ریختهای، چرا نشانهای سجاوندی در جای خود نیستند؟
این کلمات نامانوس، این واژهها و سوژههای پوسیده، نخنما و مهجور در متنتان چکارهاند؟
آنوقت با ندامت و حسرت، آرزو میکنیم که ای کاش، توهُّم نویسنده بودن و خاصه نویسنده مطبوعاتی بودن نداشتیم. اما دیگر کار از کار گذشته و تیر از چلهی کمان رها شده. ما با تولید محتواهای بی محتوا، عِرض خود بردهایم و زحمت خلق دادهایم. چرا که نویسندگی یک مهارت است، نبوغ می خواهد، نگارش نوین و پربار میطلبد، جذبه میخواهد، باید نوپردازی در آن موج بزند. بی محابا کاغذ سفیدها را روسیاه نکنیم! یا قید نوشتن را بزنیم و یا تولید محتوای خود را چند بار بخوانیم، چند بار سبک و سنگین کنیم، صبر کنیم، آری صبر کنیم تا یادداشت ما، نوشتهی ما، مثل چایی دَم بکشد آنوقت فارغ از نگرانی و تردید و دلتنگی، منتشر کنیم!
وقتی که قلم داد به من حضرت استاد
می گفت خدا خواسته دلتنگ نباشی
نظر شما