هویتهای جدید بناشده در مناطق ایلی ایلام شکست خورده‌اند

سرویس ایلام - در مقاله دو تن از اساتید جامعه شناسی که به مقوله قبیله گرایی در استان ایلام پرداخته اند، اذعان دارند: بازپیکربندی قبیله گرایی، نه یک سنت و کنش سنتی، بلکه نوعی تدبیر برای جبران ناکارآمدی سازمانهای بوروکراتیک از طریق عقب گرد به سوی روابط ماقبل مدرن محسوب می شود.

به گزارش خبرگزاری کردپرس، علی ایار و تقی آزاد ارمکی، جامعه شناسان شناخته شده کشورمان در پژوهشی به یکی از خلقیات شهروندان استان ایلام با عنوان قبیله گرایی پرداخته اند و یافته های آنها نشان داد که در کل، میانگین قبیله گرایی در بین پاسخگویان استان ایلام، بالاتر از میانگین است.

در ادامه خلاصه ای از این مقاله پژوهشی جهت درک بهتر این پدیده و مواجهه با آن در بزنگاه انتخابات مجلس دوازدهم ارائه می شود.

چکیده

جامعه ایرانی تغییرات متنوعی در حوزه های مختلف تجربه نموده است، با وجود شدت و سرعت این تغییرات در مناطق ایلی و محروم کشور از جمله استان ایلام، قبیله و ایل به مثابه یک نهاد اجتماعی، همچنان در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، عاملی مسلط است. هدف اصلی این مقاله، طبق نظریه بوردیو تحلیل و فهم باز پیکربندی قبیله گرایی به مثابه یک عادت واره است که دارندگان جایگاه های متفاوت در میدان، با بهره مندی از حجم و ترکیب های خاص سرمایه و بنابر نظریه های رز و روثستاین در ارتباط با وضعیت نهادی جامعه، واجد عادت و اره های خاص قبیله گرایی اند و قبیله گرایی پدیده ای چند بعدی با صورتهای مشابه است که تحت تأثیر شکست سازمانی در ایران امروز، باز پیکربندی شده است. به این منظور، با روش ترکیبی پیمایش و مردم نگاری و استفاده از نمونه گیری خوشه ای، به مطالعه نمونه ای به حجم ۵۲۶ نفر از جامعه آماری شهروندان ۱۸ سال به بالای استان ایلام پرداخته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که بین متغیر قبیله گرایی با متغیرهای شکست سازمانی، آنومی اجتماعی، چرخه شوم نهادی، منطق زیادگی و سرمایه فرهنگی رابطه مستقیم و معنادار و با سرمایه اجتماعی و اعتماد نهادی رابطه معکوس و معنادار وجود دارد. آزمون مقایسه میانگین ها نشان می دهد که میانگین قبیله گرایی و ابعاد آن در بین اقشار مختلف دارای تفاوت معنادار است، به نحوی که قبیله گرایی اجتماعی در بین طبقه کارگر و لایه های پایین طوایف در قالب نزاعهای دسته جمعی، وصلت های خویشاوندی و قبیله گرایی سیاسی، صورت مشروع قبیله گرایی است که در بین خرده بورژوازی و بورژوازی جدید به منظور ارتقا در سلسله مراتب اداری و کسب منافع، از طریق قبیله ای کردن سیاست و انتخابات صورت می گیرد.

واژگان کلیدی: قبیله گرایی، سرمایه فرهنگی و اجتماعی، عادت واره، پایگاه اقتصادی - اجتماعی، شکست سازمانی، ایلام

بیان مساله

با وجود تجربه تغییرات در حوزه های مختلف، افزایش نرخ رشد شهرنشینی، تحصیلات، میزان در آمد و سایر شاخص های اجتماعی فرهنگی در استان ایلام، قبیله و ایل به مثابه یک نهاد اجتماعی همچنان در تحولات و مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یکی از عوامل تأثیر گذار است. نفوذ و تأثیر پارامترهای ایلی قبیله ای و طایفه ای بر تصمیمات، راهبردهای سیاسی و اقتصادی و مناسبات اجتماعی چنان گسترده و عمیق است که در زندگی روزمره و تجارب زیسته شهروندان، کنش های سطح خرد مانند تعاملات روزانه و خرید و فروش و کنش های سطح کلان مانند شرکت در انتخابات محلی شوراهای شهر و روستا و مجلس، براساس آن تحلیل و تفسیر می شود. بسیاری از منازعات اجتماعی، نزاعهای دسته جمعی و خشونت های موجود در حوزه مورد مطالعه از این فضا متأثر است، به گونه ای که به شکل گیری سرمایه اجتماعی درون گروهی - میثاقی- در استان منجر شده است و به جای تسهیلگری در فرایند توسعه به مثابه مانع توسعه عمل می کند (قاسمی، ۱۳۸۳). بنابر مفروضات نظری، پارادایم نوسازی که به نوعی تقابل سنت و مدرنیته را برجسته می کند، انتظار می رفت با افزایش سطح تحصیلات و سرمایه فرهنگی، این سرمایه به خلق کنش های مدرن منجر شود و طایفه گرایی به عنوان یکی از مؤلفه های سنت گرایی و تأثیر گذار بر مناسبات اجتماعی سیاسی مردم دچار فرسایش شود اما به رغم تحقق بسیاری از این مؤلفه ها، هنوز قبیله گرایی به مثابه پدیده دیرپای بر مناسبات اجتماعی سیاسی مردم تأثیر گذار است؛ بنابراین، تبیین این مسئله در قالب دو گانه «سنت» و مدرن» قادر به گشودن منظری جدید به فهم و تبیین این پدیده نیست. مبنای فکری اصلی دوگانه سنت- مدرنیته این است که سنت پسماندی است که بر هر چیز «غیر مدرن» دلالت می کند» (پیترز، ۱۳۹۵: 56)؛ اما باز پیکربندی و اثرگذاری قبیله گرایی در بافتی که فرایند مدرنیزاسیون را در ابعاد متفاوت تجربه کرده است، تحلیل های مبتنی بر دو گانه سنت و مدرن را به چالش کشیده است. قبل از هر چیز نیاز است «قبیله گرایی» را به اختصار تعریف کنیم. قبیله گرایی یا تریبالیسم، تفکر سازمان دهی یک قبیله یا قبایل را برای دفاع و حمایت افراد عضو آن قبیله یا قبایل - افراد هم خون و خویشاوند - جهت کسب مزایای اجتماعی گویند که وفاداری شان به قبیله خود را به وفاداری به آرمان ها و منافع کلان تر ترجیح می دهند. قبیله گرایی به عنوان یکی از مسائل اجتماعی در بخشی وسیع از جغرافیای کشور، که ساختار ایلی دارند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در بسیاری از موارد، قبیله گرایی با قوم گرایی مشتبه می شود. این در شرایطی است که قومیت بحثی کلان تر است که بر مؤلفه هایی مانند نسب و زبان و دین مشترک مبتنی است (مشو نیس، ۱۳۹۵: ۱۳۱)، در حالی که قبیله گرایی در مقیاسی بسیار کوچکتر نمایان می شود و مهم ترین مؤلفه در آن، نیای مشترک نزدیک و پیوند نسبی است. تداخل این دو مفهوم می تواند تحلیل ها و برنامه ریزی ها را به خطا رهنمون شود. باید اشاره نمود که قبیله، تقریبا از کوچکترین حلقه های هویتی در درون یک ایل است که در نهایت به دودمان های مختلف تقسیم می شود. در برخی شرایط، دامنه قبیله گرایی از حدود قبیله فراتر می رود و بزرگترین واحد خویشاوندی یعنی «ایل» را هم در بر می گیرد.

شواهد و مشاهدات نشان می دهند که مختصات ایلی و قبیله ای در بسیاری از موارد حتی بر ساختار مدیریتی و سازمانی، انتخابات محلی مانند مجلس و شوراهای شهر و روستا و پیچیدگی مسائل اجتماعی استان از جمله، نزاعهای دسته جمعی، فساد اداری و غیره تأثیر گذار بوده است. حتی برخی، توسعه نیافتگی استان را محصول قبیله گرایی می دانند (نقدی و دیگران، ۱۳۹۱؛ قاسمی، ۱۳۸۳: ۳۶۵). بصیری و شادیوند (۱۳۸۵) و مسعودنیا و مهدی پور (۱۳۸۹) در تحقیقاتشان، در چارچوب رویکرد نوسازی، مناسبات قبیله ای و غلبه فرهنگ سیاسی سنتی، قبیله گرایی دوره اخیر ایلام را در قالب کنش سنتی تحلیل نموده اند، اما واقعیت این است که مسائل اجتماعی، حاصل خود جامعه است (مشونیس، ۱۳۹۵: ۲۹). وقتی کنشگر محلی پاسخ مقتضی از مداخله توسعه ای نمی گیرد و از طرف دیگر، مسائل زندگی اش نیز بیشتر می شود، رویکرد ضد توسعه ای را انتخاب می کند و پناهگاه های هویتی و سنتی خود را تنها فضای امن برای زیستن خود می پندارد (یوسف وند، ۱۳۹۵؛ کرم پور و یوسف وند، ۱۳۹۱). به همین دلیل، طی سده اخیر در ایران، کماکان شیوه های حل فردی دسترسی به اهداف و ارزش های اساسی، ارزش و اعتبار بیشتری داشته است (معیدفر، ۱۳۸۵: ۱۹۳). بنابراین، ریشه باز پیکربندی قبیله گرایی را برخلاف برخی پژوهش (نیازی و همکاران، ۱۳۹۹ و سجادیان و همکاران، ۱۳۹۶) نه تنها در سنت، بلکه باید درون نظام اقتصادی و سیاسی جستجو کرد و بهبود آن مستلزم تغییر خود جامعه است. در این مقاله، بر آنیم که چرایی باز پیکربندی قبیله گرایی تداوم و/یا رجعت مجدد شهروندان به قبیله به مثابه یک «حلقه خرد هویتی» را تحلیل کنیم. چرا با وجود شکل گیری سازمانها و نهادهای مدرن، مردم در پیگیری مطالباتشان هنوز از نهاد قبیله استفاده مید کنند؟ مقاله پیش رو، قبیله گرایی را به مثابه تمهیدی آگاهانه و ناشی از شکست سازمانی در استان ایلام تحلیل می کند. این نگاه، در تقابل با رویکرد نوسازی است که با پذیرش فرض دوگانه سنتی - مدرن، قبیله گرایی را مؤلفهای از فرهنگ سنتی - دهقانی تعریف می کند؛ به عبارت دیگر، قبیله گرایی «نوعی سازگاری عرفی» است و «به همین خاطر عدم کارایی هنجارهای رسمی و خلأ قانونی در جامعه ایران برخلاف جوامع غربی، کمتر موجب بحران اجتماعی و آنومی شده است» (معیدفر، 1385: 196). علی رغم اینکه عامه مردم و نخبگان از «قبیله گرایی» به عنوان یک مسئله یاد می کنند، اما درعین حال تبعیت همگانی در صورتهای مختلف از سازوکارهای قبیله ای، مانع شکل گیری یک اراده و جنبش همگانی و انزجار عمومی و جدی از قبیله گرایی در ساحت سیاست اجتماعی استان شده است. ادعای مقاله حاضر نسبت دادن باز پیکربندی قبیله گرایی به مختصات کنونی جامعه وضعیت نهادی و حجم و ترکیب سرمایه عاملان یا کنشگران است و قبیله گرایی را به مثابه یک مکانیسم و نه سنت مورد مداقه قرار می دهد؛ بنابراین، تلاش شده است باز پیکربندی قبیله گرایی به مثابه پیامد شکست سازمانی مطالعه شود و کم و کیف آن بر پایه متفاوتی تبیین گردد که بوردیو برحسب موقعیت افراد در میدان یا حجم و ترکیب سرمایه عاملان مشخص می نماید.

بحث و نتیجه گیری (قبیله گرایی به مثابه تعامل گونه های سرمایه، بر شرایط شکست سازمانی)

در شرایط عادی بین حلقه های هویتی، در قالب یک پیوستار از «فرد» گرفته تا «مای ملی»، تزاحم اساسی وجود ندارد اما در برخی شرایط، منافع و مصالح حلقه های هویتی سطح خرد و میانه با منافع عمومی جامعه در تعارض قرار می گیرد. بنابر چارچوب نظری تحقیق و طبق نظریه روستاین و استول و ریچارد رز، فقدان نهادهای کار آمد موجب بی اعتمادی به نهادها و روی آوردن به حلقه های غیر رسمی می شود. در این شرایط، می توان انتظار داشت که شکست سازمانی و تصور وجود چرخه شوم نهادی باعث می شود کنشگران به روش های مختلف و ابداعی، از سازمانها دیوان سالاری زدایی کنند و به گزینه های غیر قانونی به منظور دستیابی به اهداف خود روی بیاورند. در نهایت، بر اساس نظریه بوردیو انتظار می رود که کنشگران بر حسب ترکیب و حجم سرمایه شان در میدان باز پیکربندی قبیله گرایی، عملکرد متمایز داشته باشند. در این تحقیق، یکی از خلقیات شهروندان استان ایلام با عنوان قبیله گرایی بررسی شده است. یافته ها نشان دادند که در کل، میانگین قبیله گرایی در بین پاسخگویان، بالاتر از میانگین است، به گونه ای که 11/۲ درصد در سطح زیاد و خیلی زیاد، اخلاق قبیله گرایی دارند؛ میانگین نمره قبیله گرایی در دامنه ای از ۱ تا ۵ برای نمونه برابر با ۳.۳۵ بوده است. وضعیت نهادی در ترکیب با خط سیر مشابه پاسخگویان و دیررس بودن سرمایه ها موجب شده است میانگین قبیله گرایی در مجموع، بالاتر از میانگین باشد. وفق نظریه های نهادی سرمایه اجتماعی، یافته ها نشان دادند که با افزایش شکست سازمانی، تصور از چرخه شوم نهادی، آنومی اجتماعی، منطق زیادگی و سرمایه فرهنگی، میزان قبیله گرایی افزایش می یابد. این یافته با یافته های رز (۱۳۸۵) همسویند. همچنین رابطه این متغیر - قبیله گرایی - با متغیرهای مستقل سرمایه اجتماعی (۰/440-) و اعتماد نهادی (۰/۶۰۹-) معکوس و معنادار است؛ به این معنا که با افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد نهادی، میزان قبیله گرایی کاهش می یابد. این یافته با نتایج کار روثستاین و استول (۱۳۹۱) همنوایند. در سنت جامعه شناسی فرانسوی از دورکیم تا بوردیو تمیز بین پدیده هایی که صورت یکسان اما محتوای متفاوت دارند مورد توجه بوده است (بوردیو، ۱۳۸۶، دورکیم، ۱۳۸۵). به این منظور، در مقاله حاضر، تلاش شد تا باز پیکربندی قبیله گرایی در قالب صورت های متفاوت قبیله گرایی - اجتماعی، سیاسی و اقتصادی - به مثابه یک واقعیت از هم تفکیک شوند. بنابر یافته ها، ۹۷۲ درصد از پاسخگویان قبیله گرایی سیاسی، ۹۹/۲ درصد قبیله گرایی اقتصادی و ۳۷/۵ درصد قبیله گرایی اجتماعی در سطح زیاد و خیلی زیاد داشته اند. بین جایگاه اقتصادی - اجتماعی افراد و قبیله گرایی در مناسبات اجتماعی، رابطه ای معنادار وجود دارد. این یافته ها با مدعیات نظری مستخرج از نظریه بوردیو همسویند. با تفکیک ابعاد مختلف قبیله گرایی، رابطه ای جدید بین گونه های مختلف سرمایه و قبیله گرایی نمودار می شود؛ خرده بورژوازی جدید، نمره بالایی در قبیله گرایی دارد که در مقایسه با طبقه کارگر و خرده بورژوازی سنتی، از سرمایه فرهنگی بیشتری حداقل در بعد نهادی برخوردار است و این با یافته های سجادیان (۱۳۹۶) و رضایی و بحرینی (۱۳۸۹) مبنی بر رابطه معکوس تحصیلات، طایفه گرایی و گرایش به نزاع جمعی در تعارض است، اما تأکید مطالعه حاضر، بر این نکته است که آنچه پس از تغییر در میزان سرمایه فرهنگی در بعد نهادی - مدرک تحصیلی - رخ می دهد، دگرگونی در صورت های باز پیکربندی قبیله گرایی است. آزمون مقایسه میانگینها نشان میدهد که بورژوازی سنتی و طبقه کارگر به ترتیب بیشترین میزان قبیله گرایی اجتماعی و طبقه خرده بورژوازی نو و بورژوازی نو کمترین میزان «قبیله گرایی اجتماعی» را دارند. قبیله گرایی اقتصادی بورژوای سنتی و خرده بورژوازی جدید نسبت به سایر گروهها بالاتر است. صورت ظاهری قبیله گرایی اقتصادی بورژوازی جدید و طبقه کارگر در قبیله گرایی مشابه است. البته یافته های کیفی تمایز موجود را نشان می دهند؛ طبقه پایین «هرجا قیمت پایین تر باشد می خرد» و طبقه بالا «هرجا که کیفیت ها مناسب تر باشند». میزان «قبیله گرایی سیاسی» بورژوای و خرده بورژوازی نو در مقایسه با سایر اقشار بیشتر است. این یافته اگرچه با یافته های دیگری مانند نتایج پژوهش میرزایی تبار و همکاران (۱۳۹۹) و رومینا و صادقی (۱۳۹۶) همسوست، اما این تحقیقات قادر به تفکیک صورت های مختلف این قبیله گرایی نبوده اند. به عبارت دیگر، خرده بورژوازی و بورژوای نو، مناسبات قبیله ای را در راستای منافع شخصی خود جهت ارتقای سیاسی و سازمانی تعریف نموده اند و در انتخابات های محلی - شوراهای شهر و روستا و مجلس - به بسیج سایر اقشار کمک می کنند؛ بنابراین، هر قشری با عنایت به جایگاه خود در میدان و حجم و ترکیب سرمایه، وضعیت نهادی و عادت واره شکل گرفته بر این شرایط، به صورتی خاص، از این باز پیکربندی گرایش دارد. با وجود این، طبق گزاره های نظریه های جامعه ضد مدرن و روثستاین می توان چنین استدلال نمود که «باز پیکربندی قبیله گرایی طایفه گرایی» تمهیدی است که، به تعبیر بوردیو، بر اثر عادت واره شکل گرفته است و برای کنشگران و شهروندان ضرورت اجرایی دارد و با فراست بازی بوردیویی در ارتباط است. افراد به عنوان اعضای قبیله برای اطمینان از اینکه در صورت نیاز به سازمان های اداری، باید یک نفر منافعشان را حفظ کند و در روزهای سخت، بتوانند به او متوسل شوند، تلاش دارند مناسبات قبیله ای خود را به مثابه یک حلقه هویتی حفظ نمایند. این شرایط در ارتباط با نظریه بوردیو، تمایزی در میزان شیوع صورت های مختلف قبیله گرایی با توجه به حجم و ترکیب گونه های مختلف سرمایه و خط سیر افراد ایجاد می کند که در نتیجه آن کنشگران متناسب با حجم و ترکیب سرمایه شان، به صورتی خاص، از قبیله گرایی پایبند می شوند. عادت و اره قبیله گرایی در ساحت های مختلف، چنان طبیعی می نماید که رفتار برخلاف آن و اندیشیدن در چارچوب مصالح ملی یا احزاب، دال بر «بی تعصبی»، «بی غیرتی» و «سادگی» تلقی می شود.

هنگامی که عادت واره در جهان اجتماعی ای قرار می گیرد که محصول آن است، همانند ماهی در آب، این جهان اجتماعی را کاملا طبیعی می نگارد» (بون ویتز، ۱۳۹۶: ۱۰۱)؛ به این دلیل است که نمره بالاتر از میانگین قبیله گرایی را در بین دارندگان گونه های مختلف سرمایه شاهدیم. شاید سؤال پیش آید که چگونه این اتحاد ایلی و طایفه ای در کمترین زمان ممکن میسر می شود؟ در پاسخ می توان گفت عادت واره های کلی قبیله گرایی نزد این عاملان مشابه است و در نتیجه آنها نیازی ندارند که برای عمل کردن به شیوه مشابه، باهم مشورت کنند. آنها در تلاش برای تحقق پروژه شخصی شان، به طور خودبه خودی، با سایر اعضای طایفه و ایل هماهنگ می شوند. قبیله گرایی اجتماعی» که در قالب «نزاعهای دسته جمعی» و «ازدواج های درون گروهی» متبلور می شود، ذائقه فرودست و غیر مشروع «خلق قبیله گرایی» است که به لایه های پایین و طبقه کارگر در ایلات و طوایف منتسب است. آنها در ساحت قبیله گرایی اجتماعی قادرند نقش «برادر غیرتی»، «چوب پشت ایل»، «مسبب نزاع» و غیره را بازی کنند. البته در ساحت اجتماع هم مشروعیت رفتار را لایه های بالای قبیله و طوایف مشخص می کنند. «دعوا و نزاع مشروع» آن درگیری ای است که منافع لایه های بالای ایل یعنی دارندگان گونه های مختلف سرمایه - و نه افراد فرودست و پایین و فاقد سرمایه - را تهدید کند. لایه های بالای ایلات و طوایف قادرند در مناسبات اجتماعی درون و برون گروهی نقش «مصلح»، «مشکل گشا» و «مسبب مظلوم» را ایفا کنند. لایه های پایین طوایف داشته های خود را - که چیزی جز «قدرت بدنی» و «ظرفیت سرسپردگی» به منافع جمعی طایفه نیست - به میان می آورند و عرضه می کنند اما دارندگان سرمایه در شرایط شکست سازمانی دارای «فراست بازی هستند و از «وضعیت تداوم تأخیری» رنج نمی برند. برخلاف طبقه پایین طوایف که قدرت ایل را برای نزاع بر سر موضوعات به تعبیر لایه های بالا بی ارزش - مانند مرتع، بگوو مگوهای روزمره - می خواهد، آنها ظرفیت ایلی و طایفه ای را برای ارتقا در سلسله مراتب دیوان سالاری به کار می گیرند؛ با تلاش برای ایلی کردن انتخابات، ایلی کردن انتصابات اداری، چانه زنی و مهره چینی سیاسی در سطح استان، شهر و روستا، سرمایه قبیله ای و طایفه ای را به کار می گیرند. آنچه بین لایه ها و اقشار مختلف طوایف و قبایل شاهدش هستیم، نوعی وضعیت تداوم تأخیری است (بون ویتز، ۱۳۹۶: ۱۰۶)؛ وضعیتی که معلول پس از توقف علت همچنان تداوم می یابد. نوعی ناهمسانی بین عادت واره قدیمی و شرایط جدید در حال رخ دادن است؛ لایه پایین و طبقه کارگر طوایف عادت واره نزاع و درگیری فیزیکی را همچنان حفظ کرده است، در صورتی که طبقه بالا با تلطیف زندگی اجتماعی و دگرگونی صورت های مبارزه و مناقشه قبیله ای، انتخابات، انتصابات و دیوان سالاری را قومی می کند؛ بنابراین، تفاوت بین لایه ها و اقشار در طوایف، حول محور «وضعیت تداوم تأخیری» می چرخد. البته وجود خط سیر مشابه زندگی روستایی و کشاورزی نشان می دهد که علی رغم تحصیلات عالی، سبک زندگی مرتبط با شرایط خانوادگی شکل می گیرد. بخشی از لایه های فرودست طوایف، تنها از طریق انتخابات های محلی در گیر سیاست می شوند. آنها اگرچه قادر به درک زبان سیاست نیستند، با ترجمه زبان کنشگران سیاسی به زبان ایلی توسط خرده بورژوازی نو، به کنشگران مطیع و رام سیاسی بدل شده، فاقد صلاحیت سیاسی شناخته می شوند. البته آنها منبعی خوب برای گرم کردن انتخابات به شمار می آیند؛

بنابراین، در پایان می توان چنین استدلال کرد که شکست سازمانی و زوال سرمایه اجتماعی نهادی و سازمانی در جامعه ایلام، به رجوع افراد به حلقه های هویتی خرد مانند ایل و قبیله منجر شده است و تداوم و باز پیکربندی قبیله گرایی در نهایت می تواند محصول و پیامد شکست سازمانی محسوب شود و سیطره اشکال مختلف آن را می توان با توسل به حجم و ترکیب سرمایه طبق نظریه بوردیو تبیین کرد. هویتهای جدید بناشده در مناطق ایلی شکست خورده اند، چون عملا در «بزنگاه های مهم» به دلیل شکست سازمانی، قادر به ایفای نقش غیرطایفه ای خود نیستند و این هویتهای جدید، متناسب با شرایط نهادی و از مجرای حجم و ترکیب سرمایه اشکالی مختلف به خود می گیرند؛ بنابراین، بازپیکربندی قبیله گرایی - قبیله گرایی - نه یک سنت و کنش سنتی، بلکه نوعی تدبیر برای جبران ناکارآمدی سازمانهای بوروکراتیک از طریق عقب گرد به سوی روابط ماقبل مدرن محسوب می شود.

تلخیص: یاسر بابایی

کد خبر 2763502

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha