به گزارش خبرگزاری کردپرس، خلیل کمربیگی در این یادداشت می نویسد:
پژوهش، کاوشی است علمی، به شیوهای روشمند، به اتکای تفکری خلاق و اندیشهای فراخ. پژوهش محوری را شاخصهی جوامع توسعهیافته دانسته اند و نماد حیات و پویایی آنها بهحساب آوردهاند. جوامع توسعهیافتهی امروزین، همان جوامعی هستند که راه رفع مشکلات خود را در طی مسیر پژوهش یافتهاند. اینک بهندرت میتوان مدیر سازمان کارآمدی را در این جوامع یافت که از اثرگذاری مثبت پژوهش سخن نگوید و کیمیای پژوهش را شفابخش بیماریهای مختلف نداند. پژوهش نیز برای مدیران سازمانها، نهادها و شرکتهای این دسته از کشورها، شیوه ای قابل اطمینان و ابزاری کارا برای پویایی و کارآمدی است و آنها توانستهاند به مدد پژوهش، به بالندگی سازمان و پیشرو بودن شرکت دست یابند.
در این سوی عالم اما داستان از قرار دگر است. به قول شاعر «میان ماه من تا ماه گردون/تفاوت از زمین تا آسمان است». اکثر جوامع بهاصطلاح "در حال توسعه" که با کوهی از مسائل و مشکلات مواجهاند، نگاه مثبتی به پژوهش ندارند. راه درمان دردهای خود را در نسخه ای دگر یافته و راهی دیگر در پیش گرفتهاند؛ نسخه های تجویز شده بی اثر و راه های آزموده شده بی هدف.
سازمانها، نهادها و شرکتها در جوامع در حال توسعه نیز، اغلب از سیرهی همان نظام اجتماعی کل پیروی میکنند. در بسیاری از سازمان های این جوامع، پژوهش صورت می گیرد، اما با آن کالای اصلی بسی متفاوت است. رویکرد مدیران به پژوهش نیز در این جوامع مختلف است.
دسته ای از مدیران، اساساً نیازی به پژوهش احساس نمیکنند، دیدگاه های خود را بر یافته های پژوهشی ترجیح می دهند. تصمیمات آنها اغلب متأثر از رویکردهای آنی، خلقالساعه و یا حاصل لابیهای محفلی و باندی است. دیده میشود برخی از این مدیران، شیوه پذیرایی از مدعوین، ساخت دیوار و خرید بشکه و تانکر آب را بر هزینه در زمینه پژوهش ترجیح میدهند. گاهی اوقات که نزد برخی از این دست مدیران «خود محور»، سخن از پژوهش به میان میآید، فیلسوفمآبانه بر کرسی نقد پژوهش، پژوهشگران و آثار پژوهشی مینشینند و سخن از ناکارآمدی پژوهش و پژوهشها به میان میآورند، گویی خواندن پژوهش، کار روزانهی آنها بوده و شبها با مطالعهی یافتههای پژوهشی سر بر بالین میگذارند؛ غافل از آنکه آنها نه حوصلهی خواندن پژوهش را دارند، نه گوشی برای شنیدن نتایج پژوهشی و نه اراده ای برای استفاده از یافته های پژوهشی در سازمان.
دستهی دوم که میتوان آنها را اصطلاحاً، مدیران «کادو محور» نامید، نگاهشان به پژوهش و آثار پژوهشی، نگاهی تزیینی و کادویی است. در این گونه سازمان ها پژوهش انجام می شود اما شیوه انتخاب عناوین پژوهشی، نحوه واگذاری، طرز انجام پژوهش ها و روش بهره مندی از نتایج پژوهش ها، در نزد آنها علمی نیست. غالباً آثار پژوهشی هم در دکوراسیون اتاق مدیر، خودنمایی میکند و نتایج این پژوهشها، در بین تابلوها، مجسمهها، گلهای مصنوعی و ظروف سفالی گم میشود. پژوهش نزد برخی از این دست مدیران، اصطلاحی مقدس و قابل ستایش است. سخن گفتن از آن، منزلت میآورد و نشانهی شکوفایی اندیشهی مدیر به حساب میآید. اینگونه مدیران، هرچند برای پژوهش هزینه مادی میکنند، اما به جای حرکت در مسیر درست، راه های فرعی را برای انجام آن برمی گزینند، کاربست نتایج و یافتههای پژوهشی را به فراموشی سپرده و لذا اثری از تأثیرگذاری نتایج این پژوهشها در سازمانشان به چشم نمیخورد.
دستهی سوم، مدیرانی هستند که به اصطلاح به آنها مدیران «پژوهشمحور» میگویند. تعداد این مدیران در جوامع در حال توسعه، اندک و مجال ماندگاری در نقش مدیر، بسیار کم است. این دست مدیران بهجای پُرگویی و سخنرانیهای بیمحتوا و اقدامات بیپیوست، راه رستگاری سازمان را در پژوهش یافته و کلید حل مشکلات را در طی این مسیر میدانند. واحد پژوهش این سازمانها، مغز متفکر سازمان و کلینیک حل مسایل محسوب میشود. شرح حال و تبیین بیماریهای سازمان، توسط پژوهشگران حاذق نوشته میشود، متخصصان، کارشناسان و گاه پژوهشگران خبره داروی مناسب را تجویز می کنند و نهادها و سازمان ها با مصرف آنها از بار مشکلات خود میکاهند.
واقعیت آن است در عصر امروز، انکار تأثیرگذاری مفید و مؤثر پژوهش علمی در حل یا کاهش مسائل و مشکلات جامعه، همانند انکار تأثیر نیازهای نخستین برای بشر است. نهادها و سازمان ها به پژوهش نیاز دارند و این مهم ارتقای سطح کیفیت زندگی شهروندان را به دنبال دارد. اگر این نیاز اصلی برای سازمانهای امروزین نادیده انگاشته شود، ناکارآمدی و روزمرگی سرنوشت حتمی سازمان ها خواهد بود.
نظر شما