کرد پرس- در این میان آنچه مغفول مانده و کسی به آن توجه نمی کند نگاه های نگران و سرگیجه های دامنه دار جوانان جویای کار و سردردهای کُشنده خانواده هایی است که گاها چندین جوان بیکار آن هم با تحصیلات عالیه در خانه دارند.
دل های پر دلهره مادرانی که همسر و فرزندانشان را دعا می کنند بلکه کولی را که بر دوش گذاشته اند در مقصد سالم بر زمین بگذارند و در میانه راه های صعب العبور و دامنه های خطرناک کوه های کردستان که زیرشان هم اتقافا طلا خوابیده، پای شان نلرزد و نانی هم به خانه بیاروند.
بزرگ ترهایی که می دانند با خودروهای ناایمن، لوازم خانگی قاچاق را به دست مشتریان در جای جای ایران رساندن آن هم شبانه و با استرس گیر نیفتادن در ایست های بازرسی چقدر خطرناک است، اما نمی توانند جوانان بیکارشان را منع کنند از «باربری» برای تکه ای نان و کمی پول تو جیبی.
چقد دست فروشی و اجاره دکه ای برای سیگار فروشی و وانتی برای میوه فروشی در کنار خیابان ها مگر ظرفیت دارد در استانی که درآمد سرانه آن نصف میانگین کشوری است؟
واقعیت میدان اینهاست اما آمار و دعواهای زرگری بر سر آن، چیز دیگری می گوید. می دانیم و گفته شده است و شنیده ایم که «تعریف بیکاری و اشتغال» در اقتصاد ایران دارای اشکال جدی است و واقعیت میدانی را نمایندگی نمی کند.
هر چند آمارهایی که مرکز آمار یا بانک مرکزی از شاخص های اقتصادی منتشر می کنند، در وضعیت فعلی تنها مراجع برای تحلیل های پایه ای از وضعیت کلان اقتصادی در ایران است و تا جای ممکن هم همه باید بکوشند با حفظ استقلال این نهادهای آمار دهی رسمی، اعتبار آن را حفظ کنند، اما وقتی از این آمارها قرار باشد برای توجیهات سیاسی و یا بهره گیری از آن برای دعواهای سیاسی مورد استفاده شود، تنها باعث به راه کج رفتن برنامه ریزی ها می شود.
آنچه امروز جامعه نیاز دارد پذیرش مشکلات از سوی مسئولان، بیان شفاف و بدور از توجیه آن و ارایه راه حل های واقعی است تا جامعه هم دلخوش به این شفافیت و کنار گذاشته شدن توجیهاتِ آزار دهنده، با این برنامه ها همراهی کند و بتواند باز هم صبر و شکیبایی پیشه کرده و کمی امید حداقل در دل، برای آینده نگه دارد.
اما اگر فشارهای سیاسی و بازی با آمار از دو سوی ماجرا به نقطه ای برسد که طرف مسئول برای فرار از پذیرش واقعیت، سعی در ساختن توجیهات در ظاهر درست اما در باطن آزار دهنده کند؛ جامعه هم همراهی خود را از دست می دهد و امیدش هم قاعدتا رنگ می بازد.
توصیه به مسئولان امر این است که بجای «توجیه سازی»، در مورد ریشه عوامل ایجاد مشکلات، بی تکلف با مردم سخن بگویند، خودشان پیش قدم شوند و دلیل همخوانی نداشتن آمارها با انتظارات جامعه و کاستی های بنیادی در این باره را توضیح دهند و در یک کلام به مردم بگویند که انتظارات و نگرانی هایشان را درک می کنند و خود آنها هم می دانند که برای رفع مشکلات در میدان، نیاز به «کار جدی» و «دستاورد واقعی» وجود دارد و این توجیهات آماری برای آنها هم زیاد مهم نیست. اگر به این سمت حرکت شود، شاید بتوان امیدوار بود که اعتماد عمومی آرام آرام بازسازی شده و از این شکاف های موجود در جامعه کاسته شود. گیر افتادن در دام دعواهای سیاسی و باندی و محفلی و صرف وقت برای فرار از تبعات کوتاه مدت آن بر آینده سیاسی مسئولان در نهایت هم جامعه را ناامیدتر می کند و هم آینده همان مسئولان را. راه حل یک کلمه است «آشتی با مردم».
نظر شما