خبرگزاری کردپرس _ این اثر در نوع خود میتواند یک کتاب مرجع باشد، برای شناخت و ورود به دنیای چهل تن از نویسندگان بزرگ و چرایی جهانیشدن آثارشان، برای اهل کتاب و چراغی پرفروغ برای راهنمایی نوقلمهای مستعد، آنچنان شما را مثل من مجذوب و متاثر میسازد که با تمام تعهدی که به قلم و آنچه که مینگارد، داریم به بازنگری اندیشه و بازنویسی نوشتههایمان بپردازیم. در مصاحبهای با روزنامه نقدحال گفته بودم «ادبیات تاریخساز است».
محمد عبدی
رشیدی اما کاملتر، جامعتر، دقیقتر و مستدل اهمیت و عظمت ادبیات را بهسادگی هرچه تمامتر بیان میکند. میگوید: «کتاب خوب خواننده را هیپنوتیزم میکند که خوانش کتاب را تا انتها ادامه دهد. چرا که با مطالعه، انسان به آگاهی میرسد» (ص 5) و از قول «آلبر کامو» یادآور میشود که «آگاهانهزیستن در این جهان چیزی منحصر به انسان است» (ص28) «که اگر جهان معنای غایی ندارد، اما انسان معنا دارد و بر معنیداشتن آن پا میفشارد» (ص31 و32) «که وظیفه نویسنده متعهدساختن هرچه بیشتر مردمان جهان است» (ص32) و ادامه آن را از قول کافکا بیان میکند «چون انسان قدرت دیدن زیباییها را دارد، ولی در هر سنی که باشیم پیر میشویم و زوال و تباهی آغاز میشود» (ص35) و با یک جمله از (مارکس) «اگر انسان در جسم خود فانی است، در عمل اجتماعی خود باقی است» (ص60) به هدف میزند.
«آفتاب آمد دلیل آفتاب» از اینروست که فقط از خود کتاب مدد میگیرم. هشدار میدهد: «و چه خوب از «هرمان هسه» یاد میکند که: عصر ما دورانی آکنده از فجایع و بیعدالتیها و سرشار از درندهخوییها و خیانتهاست. اعتقاد دارد که در اجتماعات صنعتی امروز اصول پیشین درحال زوال است و از ارزشهایی که باید جانشین معیارهای کهنه شود اثری نیست» (ص101) و با «رومن رولان» امید و راهکار نشان میدهد.» تنها سعادت بادوام آن است که یکدیگر را درک کنیم و سپس دوست بداریم این درک و دوستی در شب هستی ما میتابد.»۱۱۹
رشیدی با درایت، بیوگرافی نویسندگان را مینگارد و از زبان و ادبیات آنها و گاه خود، بهخوبی اندیشه را برمیانگیزد و نویسندگان دیگر را هم به بازبینی و خودشناسی در قلمفرسایی مینشاند. گاهی به ضرورت گریزی معنادار میزند که در تشییع جنازه فلان یا بهمان نویسنده بیش از پنجاه هزار نفر شرکت داشتند!
یا این نویسنده ایتالیایی آنقدر محبوب شده بود که حضور او در یک کتابفروشی خیابان را بند آورده بود و دوربین عکاسها مدام کار میکرد. رشیدی ساده، مختصر و مفید مکاتب و سبکهای مختلف ادبی، منظر فکری و اهمیت هرکدام را توضیح میدهد که نویسندگان با سبکهای مختلف هنرمندانه و با استادی معایب اجتماعی را برملا میکنند و با نقد آنها، راهکار گذر از این معایب را نشان میدهند. گاه بهجا و بهخوبی ذکر خیری از هدایت و مولوی و حافظ و فردوسی که نویسنده و پرچمدار ملت است.»
«پرچمدار نمیتواند دنبال ارتش حرکت کند او باید جلودار و پیشاپیش ملت حرکت کند» (ص 169گورکی) و اعتقادش را در توصیف (رئالیسم) اینچنین بیان میکند« رئالیسم عبور انسان از درون توهم است و رسیدن به واقعیت عینی برای شناخت درست از آن، به نیت تغییر آن شرایط غیرانسانی که بر واقعیت سوار است»(ص173)
«نور را به تاریکترین نقاط عالم، به سیاهترین نقاط قلوب انسانها منعکس کنیم.
به جاییکه تاریک و ظلمانی است نور ببریم.
به جایی که امید نیست، امید ببریم.
به جایی که دروغ است راستی ببریم.
این است معنای زندگی» (ص500 نابوکف)
ادبیات ابزاری بوده برای رسیدن به دموکراسی. «هاینریش بل» این نویسنده آلمانی با تمام علاقهای که به سیاست داشت همواره ادبیات را از دنیای سیاست متفاوت میدانست» (ص 481) بسنده میکنم به چند نمونه از صدها سخنی که در رابطه با اهمیت ادبیات در این کتاب ارزشمند آمده و تاکید میکنم این اثر بسی بیشتر از یک کتاب است. صرفنظر از کوتاه یا بلندبودن شعر، عصاره یک نثر خوب را ببینیم، خواه وزن و قافیه داشته باشد یا نداشته باشد. نویسنده باید حرفی برای گفتن داشته باشد که گفتنش ارزش داشته باشد. نویسنده باید بداند سخنگفتن و نوشتن انواعی از کنش و عملکردن است، نویسنده آشکارگری را پیشه کرده است برای دگرگونکردن وجود مقدم بر ماهیت است. نویسنده متعهد نقشی بیطرفانه از اجتماع و وضعیت بشری را ترسیم میکند. هنر حلقهی گمشده آدمی است، رمان برای سرگرمی و وقتگذرانی نیست راه نجات روح و روان آدمی در هنر کشف میشود. حال این هنر شعر باشد یا رمان یا موسیقی یا نقاشی یا فیلمسازی.
او ایمان داشت که با نوشتن میتواند به عدالت خدمت کند. طنز نیز تصویری به غایت خندهآور اما تکاندهنده است، معایب اجتماعی را برملا میکند و با نقد آنها راهکار گذر از این معایب را نشان میدهد. ناتورالیست، تلاش دارد هم چون روشهای علوم طبیعی به ادبیات نزدیک شود. نویسنده ناتورالیسم میکوشد با مسایل اجتماعی همان رفتاری را بکند که دانشمندان علوم طبیعی با جانورشناسی میکند.
ادبیات آتش میزند و بدیها را در جان آدمی میسوزاند، زیرا در قلمرو ادبیات، خشونت دلیل عشق است. اسفندیار رشیدی ده سال عمر شریف خود را برای تالیف این کتاب صرف کرده است. تا نویسندگانی را که بهدرستی جریانساز بودهاند را معرفی کند. گلچین و از روی آگاهی انتخاب شدهاند. توضیحاتی که مفید و ساده از آنها و آثارشان در اختیار خواننده قرار میدهد، ضروری، مفید، هنرمندانه و شجاعانه است. آری، آن چیزی که از خستگی دهسالهاش میکاهد؛ فهم و شناخت تازه و بهکارگیری درستی است که ما به وسیله او و از زبان این نویسندگان بزرگ میآموزیم. نویسندگانی که پس از شناخت و خواندن هرکدام از آثارشان، دیگر آن آدم سابق نخواهیم بود. بدینجهت این کتاب را معرفی و آن را سزاوار تقدیر و یکی از آثار برتر تاریخ ادبیات جهان در ایران بهشمار میآورم و خواندن آن را به اهل کتاب توصیه مینمایم.
نظر شما