در خبرها آمده است که در پیرانشهر، دکه کفاشی یکی از شهروندان تخریب شده و احتمالاً چون در تأمین معاش با مشکل مواجه شده، دست به خودکشی زده است. اگر خبر این گونه نقل و تنظیم شود، ناقص است و تمام ماجرا را بیان نکرده است. بدون تردید، قبل از تخریب و جمعآوری دکه، شخص کفاش بارها تخریب و ویران شده است. این که در ایام عید و در ماه رمضان، بیرحمانه به جان دکهای که شغل و معیشت فرد به آن وابسته است، بیافتند و آن را ویران کنند، مطمئناً صاحب دکه قبل از آن بارها و بارها تحقیر و ویران شده است.
خودکشی حس غریبی است که در طول زندگی بارها به سراغ تمامی یا بسیاری از افراد میآید. در این میان، اما این حس، کمتر جامه عمل به خود میپوشد و بهانه کوچکی از مهر، محبت، توجه و امید کافی است که به بوته فراموشی سپرده شود و زندگی روال عادی خود را طی کند. اگر در جامعهای اعضای جامعه و نهادهای اجتماعی این اندکها را نابود سازند یا از همدیگر دریغ کنند، حس غریب خودکشی، بیشتر و بیشتر و در فواصل زمانی کمتر ذهن فرد را به خود مشغول میدارد و در نهایت، حادثه، غم یا شکستی کافی است که خود به قصد کشت و نابودی مورد حمله قرار گیرد.
جزئیات این ماجرا منتشر نشده است و به طور قطع نمیتوان در باره آن سخن گفت. اما با تجربهای که از برخورد برخی از مأموران دولتی با افراد فقیر یا بیقدرت وجود دارد، در چنین مواردی، خودکشی، در واقع اتمام «پروژه ناتمام» مأموران است. آنها در هر برخورد، شخص «بیقدرت» را میکشند و نابود میسازند، از خشونت کلامی، قانونی و فیزیکی استفاده میکنند تا به هدف خود برسند، در بدترین زمان ممکن گیر میدهند، نادیده میگیرند، تبعیض روا میدارند، فاقد هر گونه احساس همدلی هستند، شرایط اغلب ناگوار شخص «بیقدرت» را درک نمیکنند و در نهایت فضا و موقعیتی را خلق میکنند که برای «قربانی» راهی جز ادامه خشونت علیه خود و نابودی نمیماند. در چنین شرایطی، مأموران میتوانند دکه را تخریب نکنند اما خودکشی با این همه تحقیر و ناامیدی، گریزناپذیر است. در این چهل سال تنها چیزی کە رواج یافتە، "خشونتورزی" است، حتی اگر علیە خود و منجر بە کشتن "خود" شود.
نظر شما