به گزارش کردپرس به نقل از سپی میدیا، متن یادداشت آریز عبدالله به شرح زیر است:
همگان میدانند که درحال حاضر ساختار اقلیم کردستان با مشکلات و چالشهای بسیاری مواجه شده است و در معرض تهدیدات خارجی به ویژه از سوی دولت هایی قرار دارد که معتقدند حضور اقلیم کردستان در عرصه سیاست، حتی اگر در چارچوب دولت عراق باشد باز هم تهدیدی برای امنیت ملی آنها خواهد بود، زیرا آنها نمیخواهند مشابه عراق مسئله کردها را حل کنند.
دولت اقلیم کردستان برای مقابله با این چالشها و تهدیدات باید در راستای حفاظت و حراست از ساختار اقلیم گام بردارد، اما زمانی که تهدیدات داخلی از تهدیدات خارجی خطرناک تر میشوند، مسائل دیگری به میان می آیند.
متأسفانه مشاهده میشود که درحال حاضر تهدیدات داخلی که متوجه اقلیم کردستان است بسیار خطرناک تر از تهدیدات خارجی است، زیرا اگر اوضاع داخلی اقلیم بسامان و تحت کنترل باشد، اقلیم کردستان قادر به رفع تهدیدها و مواجهه با فشار ها خواهد بود.
تهدید بزرگ چیست؟
اگر بخواهم به زبان ساده پاسخ بدهم میگویم: نظام حکمرانی ضعیف.
چه کسی مسئول این نظام حکمرانی ضعیف است؟
باز هم به زبان ساده میگویم: قدرت.
قدرت در دستان کیست و اداره امورات بر عهده چه کسی است؟
بدیهی است که این هم مسئولیتی بر عهده تمامی احزاب تشکیل دهنده دولت حاکم است.
اقلیم کردستان در ده سال اخیر با بحران های متعددی مواجه شده است، آیا این بحران ها واقعا از سوی جریان های خارجی علیه اقلیم کردستان برنامەریزی شده است یا ناشی از ناآگاهی و طمع مسئولان برای کسب منافع شخصی و در نادیده گرفتن منافع عمومی است؟
پاسخ این سوال نیز مشخص است، متأسفانه دولت ما آنقدر که به بهانەهای مختلف در جهت تعمیق بحرانها عمل کرده است، در زمان مناسب برای حل آنها تلاشی نکرده است!...اگر هم تلاشی برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر صورت گرفته باشد، قطعا کار از کار گذشته و بی نتیجه بوده است».
بیایید به ببینیم عملکرد این نظام حکمرانی به چه صورت است؟
در طول سال های اخیر قوۀ مجریه همواره خود را در مقامی بالاتر از قوای دیگر قرار داده است. به عنوان مثال پارلمان کمترین تأثیر را بر دولت داشته، دستگاه نظارت صدها مورد تخلف مالی را نادیده گرفته است، پروندەهای کمیته پاکدستی احتمالاً خاک خورده و شمار زیادی از افراد دزد و فاسد در این دولت به مجازات قانونی خود نرسیدەاند!
این سیستم مشکل دارد، زیرا:
دادستان کل نقش خود را به درستی ایفا نکرده است.
دادگاه از خود اختیاری ندارد و در بسیاری از موارد به جای قانون، فرمان و دستورات خارج از قانون را اجرا میکند.
بدیهی است در هر کشوری که قاضی آن عادل نباشد و حاکمیت قانون نباشد، یعنی قانون در رأس همۀ قدرت ها نباشد، فاتحه آن کشور خوانده شده است.
دولت در قبال این حاکمیت ضعیف مسئول است، اما اگر قدرت های یک سرزمین نه صرفا در حرف، بلکه در عمل مستقل نباشد، نمیتوان چنین قدرتی را به عنوان یک دولت معمولی به رسمیت شناخت.
حاکمیت از مرحله عدم شایستگی و بیتجربگی در اداره دولت عبور کرده است، بنابراین بهانەتراشی و توجیه کردن، تنها باعث تثبیت و تعمیق مشکلات و بحرانها میشود، اما بدیهی است که به درازا کشیدن این اوضاع بحرانی به نفع هیچکس از جمله قدرت و صاحبان قدرت نخواهد بود.
از این رو تهدید بزرگ، همین تهدید داخلی است و اگر رفع و با آن مقابله نشود، تهدیدات خارجی نیز گستردهتر و موثرتر عمل خواهند کرد.
اداره یک حکومت فقط کسب قدرت، حضور در رسانەها و یا شاهانه زیستن نیست بلکه مسئول و پاسخگو بودن است، زمانی که نهادهای رسمی نمیخواهند یا نمیتوانند به وظایف ملی خود عمل کنند، جریان زندگی همینطور متوقف نخواهد شد و درنهایت باید پاسخگوی مردم باشند و آنگاه دیگر پشیمانی و حسرت راه به جایی نمیبرد.
نظر شما