به گزارش کردپرس، ٩٢سال پیش، «جلادت بدرخان» روزنامه نگار و نویسنده کُرد، در شماره اول مجله «هاوار» به زبان کردی و با الفبای لاتین نوشت: «هاوار صدای دانش است. دانش، خودآگاهی است. خودآگاهی راه را به سوی خوشبختی باز می کند. هر کس خود را بشناسد؛ می تواند خود را معرفی کند. گفتار ما قبل از هر چیز موجودیت زبان ما را معرفی خواهد کرد. پس زبان شرط اول هستی است».
در واقع پیام اصلی بدرخان این بود که؛ «زبان موجودیت و هویت افراد است. حتی اگر تمام زبان های دنیا را یاد بگیرید، اما در نهایت این سوال مطرح می شود که زبان شما چیست؟» او با این جمله به مردم کُرد می گوید: «شما نمی توانید از زبان خود فرار کنید».
جلادت بدرخان پس از شکست قیام آرارات در سال ۱۹۳۰ تمام هم وغم خود را صرف زبان و ادبیات کُردی کرد. او در سال ۱۹۳۲ مجلهای به نام "هاوار" به زبان کُردی منتشر کرد و تا ۱۹۴۳ توانست ۵۷ شماره این مجله را منتشر نمایند. علاوه بر این از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ میلادی مجلهای دیگر به نام "روناهی" را نیز به زبان کُردی منتشر کرد که این مجله نیز در ۲۸ شماره به چاپ رسید.
او علاوه بر این مجلات کتب دیگری را نیز به زبان کردی شامل الفبای کردی، دستور زبان کردی (کرمانجی)،فرهنگ لغت کردی (کرمانجی)، خودآموز الفبای کردی، نگاهی به الفبا و ... را منتشر کرد.
امروز ٢٥ اردیبهشت و روز زبان کُردی است. زبان کردی دارای ۵ گویش مختلف و یکی از شاخه های زبان های هندواروپایی به شمار می رود. کردها در نظر تعداد گویشور در سطح بالایی هستند و تنوعات گونه ایی زبان کردی موجب غنای زبانی و فرهنگی این زبان شده است. از دیگر سو هم گفته می شود که "سطح توسعه زبان، سطح توسعه جامعه است".
منیژه میرمکری نویسنده، مترجم و زبان شناس مهابادی در این باره می گوید: «زبان یک ملت زمانی می تواند یک سرمایه واقعی ملی و فرهنگی به شمار رود که صاحبان آن زبان قادر باشند به زبان خود بیاندیشند و تولید فکر نمایند و دارای تاریخ اندیشه باشند. در واقع هویت انسان که ابتدا از آن سخن به میان آمد، صرفا در سایه حفظ و بقای فرم زبان به صورت گفتار و نوشتار نیست، بلکه رهایی از وابستگی ذهنی بوده و اندیشیدن به زبان خود و در ذهن خود ( نه دیگری) است. این نکته را با توجه به نظرات قابل تامل د. حاجی زاده (١٣٩٧) پیرامون ارتباط میان اندیشه و زبان بیان می کنم: تا زمانی که کُرد در زیست جهان خود به اجماعی بر سر "ذهن زبان" کُردی نرسد، حتی اگر از نظر فرم آن را حفظ نماید، آنچه در آثار او جلوه خواهد نمود، ذهن دیگری به زبان کردی است؛ وی معتقد است وقتی عامری، غزالی، ابن سینا، سهروردی، دکارت، لایبنیتس، لوتر، کانت و هگل، گوته و هیوم وغیره تلاش می کنند به زبان تاریخی و بومی و مادری خود و شیوه تفکر و فهم خود آثاری خلق کنند، در اصل، به "زبان ذهن" خود اهمیت داده اند».
درک اهمیت زبان و توانایی اندیشیدن و تولید فکر و محتوا به زبان مادری بسیار حائز اهمیت است و شناسایی و بازیابی هویت انسان نیز در سایه زبان از مسیر اندیشیدن به زبان خود و در ذهن خود شکل می گیرد. همانگونه که جلادت بدرخان گفته بود: "گفتار ما قبل از هر چیز موجودیت زبان ما را معرفی خواهد کرد. پس زبان شرط اول هستی است". این مهم اهمیت یادگیری و حفظ و توسعه زبان مادری و تولید و نشر افکار به آن زبان را بیش از پیش آشکار می کند.
میرمکری معتقد است؛«نادیده گرفتن زبان مادری کودکان در مدارس عواقبی دارد.قطع چنین ارتباطی کودک را از هویت فرهنگی خود دور می کند این تصور برای کودک ایجاد می شود که فرهنگ و زبان مدرسه نسبت به فرهنگ و زبان او دارای امتیاز و اعتبار بیشتری بوده و زبان او تنها مصرفی خانگی دارد. بی شک این امر می تواند عواقبی روانشناختی مانند کاهش عزت نفس وعدم اعتماد به نفس در کودکان (بزرگسالان آینده) بهمراه داشته باشد. از سوی دیگر، این وقوع چنین اتفاقی در مدارس، دقیقا متناقض با یافته های متخصصین امر آموزش است که امروزه بر آموزش فراگیر- محور (به دلایل زیادی) نسبت به آموزش معلم- محور تاکید می ورزند. عدم تسلط و فهم به زبان آموزشی باعث می شود فعالیت های کلاس برخلاف آنچه در صدر شعارهای نظام های آموزشی مدرن است، به شیوه ی معلم- محور پیش رفته و کودکانی که قادر به ابراز خود و ابراز نظرات و عقاید خود به زبان آموزشی مدرسه نیستند، در کلاس درس سکوت اختیار کرده و دچار انفعال شوند، پتانسیل آنها سرکوب و هیجان آنها و لذتی که در امر یادگیری به شیوه ی ذاتی وجود دارد از میان رفته و آموزش به امری ناخوشایند بدل شود. در واقع ممکن است کودکان دیگر نتوانند خود را آزادنه بیان کنند».
امجد غلامی، نویسنده، جامعه شناس و روزنامه نگار نیز در این باره می گوید: «زبان مادری بنا به تعریف، زبانی است که کودک سخن گفتن به آن را پیش از سن بحرانی میآموزد یا زبانی است که فرد توانایی اندیشیدن و سخن گفتن همانند دیگر سخنوران آن زبان را دارد. از این نظر زبان مادری واجد همان عملکرد سوژهسازی آلتوسری است. بدین معنا که کودک حقیقتها، باورداشتها، الگوها و در کل مناسبات فرهنگی را از طریق این زبان میآموزد و در حیات زبانی خود بازتولید میکند».
غلامی معتقد است؛ «وقتی میگوییم زبان مادری در حکم نظام سوژهگانی ظاهر میشود، بدین معنا است که فاهمه و ادارک ما نسبت به هستی و دیگری از طریق مناسبات معنایی این زبان ممکن است. تا جایی که به تعبیر کانتی این نظام زبانی به عنوان میانجی انسان و جهان عمل میکند؛ هر آنچه را ما در مورد خود و جهان درک میکنیم ماحاصل کنش و واکنش میان این میانجی و دیگری است. به نحوی که حتی دیگری نیز از طریق این میانجی قابل فهم و درک است. برای مثال در یونان باستان سنتی موجود است که دو نفر برای پیمان دوستی میان خود سنگ یا کلوخی را از وسط نصف میکردند و هر کدام نصفی را برمیداشتند. بعدها هماوردی این سنگها زمینه بازشناخت این دو نفر میبود. این درست همان عملکردی است که زبان مادری در بین کاربران خود ایجاد میکند. بنابراین وقتی زبان مادری نادیده گرفته میشود، بدین معنی است که کاربران زبانی زمینه میانجی ادراک خود را از دست میدهند و یا ناچارند کنش فهم را به شکلی مضاعف انجام دهند؛ یعنی بار اول موضوع مورد فهم را از زبانی دیگر اخذ نموده، سپس در امر میانجی زبانی (زبان مادری) ترجمه و تجزیه کنند، سرآخر ماحاصل فهم را در شکلی معکوس بازترجمه و ارائه دهند».
در پایان می توان گفت؛ اهمیت گذاشتن به زبان مادری که کودکان به بهترین نحو با آن ارتباط برقرار کرده و موجبات پیشرفت آنان فراهم می کند، ضروری است و در روز زبان کُردی، اهمیت آموزش و تولید فکر و محتوا به این زبان برای کودکان کُرد و کردزبانان برجسته تر می شود و باید مسیرهای قانونی این مهم تسهیل شود. زیرا زمانی که برای حقوق زبانی دیگر زبان ها در کشورهای چند زبانه احترام گذاشته شود، کودکان آن جوامع از فرصت های برابر، برای رشد و پرورش و حق آموزش یکسان در کلیه سطوح یادگیری برخوردار خواهند بود.
گزارش/تانیا شعفی
نظر شما