کردپرس
جمهوری اسلامی ایران امروزه یکی از ابرقدرتهایی است که قدرت بسیاری در منطقه دارد، از طریق دوستان و همپیمانانش تا حدود زیادی میتوان گفت همچون یک امپراطوری در خاورمیانه رفتار میکند. ایران از رهگذر دو کلیدواژۀ «عاشورا و نوروز» توانسته است چندین ملت مختلف را به دوستان خود بدل کند و میتوان گفت این ملتها از دوستان ژئوفرهنگی ایران به شمار میآیند.
این استراتژی بر پایۀ دو ستون اصلی بنیاد نهاده شده است: نوروز و عاشورا. این دو مفهوم، هویت اعتقادی و ملی ایران و بنیاد تمدن ایران به شمار میآیند و از طریق رهیافت ژئوفرهنگی، چندین ملت و گروه را در پیوندی نزدیک با ایران قرار میدهد. به عبارتی، هلال نوروز، کردهای عراق و ترکیه و سوریه را به ایران پیوند زده و کشورهای افغانستان و تاجیکستان نیز در همین دایره قرار میگیرند. هلال عاشورا نیز از ایران تا عراق، لبنان، برخی کشورهای خلیج و یمن امتداد یافته است. این مناطق، مناطق ژئوفرهنگی ایران به شمار میآیند.
جمهوری اسلامی ایران از طریق سیاست خارجه خود به خوبی پایگاه و نفوذش را در منطقه حفظ کرده و تا حدود زیادی امنیت خود را برقرار کرده است. طبیعت جغرافیای ایران به گونهای است که اگر قادر نباشد در خارج از مرزهای خود دشمنانش را رام کند، این دشمنان به تهدیدی برای مرزهایش تبدیل میشوند. به همین دلیل، ایران با سیاستی حکیمانه، جنگ و تنشها را از مرزهای خود دور ساخته است. اگر با نگاهی گذرا، نظری بر سیاست خارجۀ ایران بیافکنیم خواهیم دید که در بیشتر کشورهای منطقه و برخی کشورهای جغرافیای دور از خود نیز در تصمیمات کلان نقش داشته و یکی از قطبهای تصمیمگیری به شمار آمده است.
برای مثال میتوان به لبنان اشاره کرد. بیشتر کشورهای عرب سنّی مخالف حزب الله و نفوذ این جریان بودند؛ زیرا آن را به مثابۀ نفوذ ایرانیان در کشور میدانستند. آمریکا و اسرائیل و غرب به طور کلی حزب الله را در لیست ترور قرار دادند و خواستار نابودی آن شدند اما دیدیم که نه تنها از میان نرفت بلکه اکنون به عنوان قدرت اول لبنان عمل میکند و بخشی از هلال عاشورا به شمار میآید.
سوریه و ریاست جمهوری بشار اسد، دومین نمونه است. سوریه از کشورهایی است کە ایران در آن نفوذ دارد. از آغاز بهار عربی، کشورهای سنی نشین عربی و قدرتهای غربی و حتی ترکیه نیز معتقد بودند که بشار اسد در آیندۀ سیاسی کشور سوریه جایی نخواهد داشت اما حمایتهای ایران از بشار اسد و دولتش سبب شد که سوریه بار دیگر به کنگرۀ کشورهای عرب اهل سنت بپیوندد و بشار اسد نیز به عنوان رئیس جمهور این کشور ابقا شد و اکنون نیز بخشی از هلال عاشورا به شمار میآید.
اگر تأملی در اوضاع یمن نیز داشته باشیم خواهیم دید که اروپا، آمریکا، کشورهای عرب اهل سنت و بویژه عربستان سعودی مخالف حوثیهای یمن بودند و علیه آنها جنگ برپا کردند. تنها ایران از حوثیها حمایت کرد و سبب شد تا عربستان سعودی به این جنگ پایان دهد و آنها را به رسمیت بشناسد و با این نیروها تعامل برقرار سازد. اکنون حوثیها قدرت نخست یمن و بخشی از هلال عاشورا به شمار میآیند.
اگر در این میان به اوضاع عراق نظری بیافکنیم میبینیم، زمانی صدام تهدید میکرد که ایران را نابود خواهد کرد. اما ایرانیها کاری کردند که نه تنها صدام حسین را از میدان سیاسی عراق محو ساختند بلکه اکنون تصمیم و سخن ایرانیها و گروههای آن، تصمیم و سخن نهایی در عراق است و این کشور به منبر هلال عاشورا تبدیل شده است.
از سوی دیگر، کشور قطر، در محاصرهای که برخی کشورهای عربی اهل سنت وضع کرده بودند و قصد داشتند به کلی این کشور را تضعیف کنند، از جانب ایران رهایی یافت. ایران به عنوان همکار و فریادرس، به کمک امیر قطر شتافت و اکنون نیز شاهد هستیم که کشور قطر صاحب چه جایگاهی در جهان است.
در جنگ میان روسیه و اکراین نیز ایران از طریق فروش برخی تجهیزات نظامی، در محافظت از روسیه در برابر غرب نقش داشت. به همین دلیل، آمریکا از همان آغاز جنگ میان روسیه و اکراین، ایران را متهم ساخته که اجازه نداده است اهداف اکراین در این جنگ تحقق یابد.
اکنون نیز در جنگ فلسطین، تنها کشوری که به صراحت با هژمونی اسرائیل مخالفت میکند، ایران است. همان طور که شاهد هستیم ایران هم در زمینۀ تأمین تونلها در غزه، هم در زمینۀ تأمین سلاح و تجهیزات نظامی و هم در زمینۀ دیپلماتیک از فلسطین و گروه حماس حمایت کرده است. اکنون نیز بر اساس تحلیلها، مسیر جنگ به سمت تشکیل دولت فلسطین و به رسمیت شناخته شدن این کشور و برقراری صلح پیش میرود و پس از فرایند صلح نیز، قدرت در کشور فلسطین در دست گروه حماس خواهد بود.
ایران نه تنها در کشورهای فوق الذکر بلکه در کشورهای آفریقایی و چند کشور دیگر همچون ونزوئلا نیز دارای هژمونی است و قادر خواهد بود که فعالیتهای خود را توسعه دهد.
عراق و بویژه اقلیم کردستان هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر فرهنگی و تاریخی و زبانی و دینی، بیش از تمامی کشورها و همسایگان ایران، دارای اهمیت است. بر همین اساس ایران پیوسته در تلاش بوده است تا همکار و زمینهساز همکاری برای عراق و بویژه کردها باشد. به جرأت میتوان گفت اکثر قریب به اتفاق جنبشها، نهضتها و تأسیس و پیشرفت آنها در میان کردهای اقلیم کردستان پیش از رژیم بعث، به نوعی مدیون کمکهای ایران بوده است. در طول مبارزات کردها موسوم به «خباتی شاخ و شار» نه تنها ایران، مخالفت یا حملهای به جنبشهای کردی اقلیم کردستان نداشته است، بلکه تاریخ هر جنبش معاصر کردی را ورق بزنیم، آثار کمکها و همکاریهای ایران را در مقاطع مختلف به نحوی مشاهده خواهیم کرد. این ادعا در تاریخ ثبت شده و تاریخ نیز با ادعای واهی و فراموش کردن، انکار نخواهد شد.
ایران در چندین مقطع بسیار حساس و مهم با اقلیم کردستان همکاری کرده است:
1. در سالهای شوم انفال و زمانی که رژیم سابق عراق، ملت کرد را هدف بمباران شیمیایی قرار داد، ایران، دروزاههای مرزی خود را به روی مردم کرد اقلیم کردستان گشود و خدمتی اساسی به مردم کرد ارائه کرد.
2. زمانی که در نبرد علیه داعش، اقلیم کردستان در آستانۀ نابودی بود، به اعتراف رهبران وقت و سران کنونی کردها، تنها کشوری که به صورت مستقیم، درخواست کمک اقلیم کردستان را لبیک گفت، ایران بود و این کشور، مانع ورود نیروهای داعش به اربیل شد.
3. پس از برگزاری رفراندوم 2017 نیز اگر ایران نبود، بعید نبود که نیروهای عراقی مساحت بسیار بیشتری وارد خاک اقلیم شوند.
مسیر درست پیش روی اقلیم کردستان
اقلیم کردستان دارای مرز جغرافیایی صدها کیلومتری (570 کیلومتر) با ایران است که 12 مرز رسمی و غیررسمی در آن جای گرفته است. ما در عین حال، تاریخ مشترکی با مردم ایران داریم و هر رخدادی در ایران روی دهد، بر اقلیم کردستان تأثیرگذار خواهد بود و عکس این موضوع نیز صادق است و بسیاری از رخدادهای مهم اقلیم کردستان بر ایران اثر خواهد گذاشت.
اقلیم کردستان و عراق از نظر جغرافیایی، بخشی از امنیت ملی ایران در بخش غربی به شمار میآید. به همین دلیل ایران، حاضر نخواهد بود که کردها و جایگاه اقلیم کردستان را رها کند.
از آغاز تشکیل اقلیم کردستان به عنوان یک کیان سیاسی مستقل و صاحب اختیار، تاکنون، با دهها مشکل مختلف مواجه شده است.
گاهی، مشکلات از جانب مسئولان عراق بوده همچون به حرکت درآوردن نیروها به برخی مناطق کردنشین و انجام دادن تعریب در مناطق مورد مناقشه که گاهاً بخش اعظم ساکنان آن کرد بوده است. گاهی نیز بر اثر اشتباهات مسئولان اقلیم کردستان مشکلاتی بوجود آمده است. مانند فروش مستقل نفت و اعلام استقلال اقتصادی بدون مراجعه به دولت مرکزی عراق. جای بسی تأسف است که بر اثر مشکلات میان دولت اقلیم کردستان و دولت مرکزی، تنها شهروندان اقلیم کردستان و بویژه حقوق بگیران این اقلیم متضرر شدهاند.
در تمامی مقاطع، رسانههای غالب در اقلیم کردستان برخود نامناسبی با نقش ایران در اقلیم کردستان و عراق داشتهاند. بسیاری اوقات دیدهایم که به این کشور اهانت شده است و بسیاری از رسانههای غالب، در جبهۀ ایجاد نفرت و کینه نسبت ایران قرار گرفتهاند. این در حالی است که ایران در خصوص مسألۀ کردها، پیوسته بر اساس پیوندهای تاریخی، فرهنگی و مرزهای مشترک جغرافیایی رفتار کرده و با صراحت، به کرد بودن کردها اعتراف کرده و در سطح یک اقلیم با آن تعامل کرده و مانعی برای اختیارات و حقوق اقلیم کردستان به وجود نیاورده است. در این میان اگر کسانی به اوضاع مقرر راضی نبودهاند یا فراتر از آنچه برای اقلیم وضع شده است، بدون فراهم ساختن زمینۀ سیاسی لازم، به مسایل دیگری دست زدهاند، لازم است که مسئولیت آن را به عهده بگیرند و اذهان عمومی را منحرف نسازند.
از سوی دیگر، ایران علیرغم تمامی مرزهای رسمی و غیررسمی خود با اقلیم کردستان، بسیار کمتر از کشوری همچون ترکیه، از منافع اقتصادی بازراهای اقلیم و عراق منتفع شده است. این در حالی است که کالای ایرانی بسیار ارزانتر و در بسیاری از موارد، کیفیت آن نیز بالاتر است اما باز هم شاهد هستیم که بر روی کالای رقیب آن کار شده که هم گرانتر است و هم از نظر کیفیت نیز اگر در همان سطح کالای ایرانی نباشد کمتر است. با این وجود، یک مسئول عالی ترکیه اکراه میورزد که اصطلاح «اقلیم کردستان» را بر زبان بیاورد و این ساختار نیمه مستقل کردی را به رسمیت بشناسد در حالی که در قانون اساسی عراق و در چارچوب نظام فدرالی این کشور مصوب شده است.
از سوی دیگر، هجمۀ رسانهای که بر علیه ایران انجام شده بود، در حالی است که ایران حتی یک سرباز در خاک اقلیم کردستان ندارد اما ترکیه، روزانه شهروندان غیرنظامی و بیگناه کرد را در اقلیم کردستان میکشد و در زمان فاجعه و سختی نیز دروازههای مرزی خود را بر روی ما بسته است. با این وجود هرگز شاهد نبودیم که در یکی از رسانههای صاحب قدرت اقلیم کردستان از عملکرد این کشور حتی انتقاد شود.
استدلالی که مقالات ترکیه برای حملات خود به اقلیم کردستان به آن تکیه کردهاند آن است که امنیت ملی ترکیه را تأمین سازند زیرا نیروهای مخالف مسلح این کشور در مرزها استقرار یافتهاند. این در حالی است که گروههای مسلح مخالف ایران نیز در طول سالهای اخیر در مرزهای اقلیم کردستان به صورت پراکنده، فعالیتهایی علیه ایرن انجام دادهاند اما ایران با استفاده از صبر استراتژیک تلاش کرده است این موضوع را از طریق دولت مرکزی عراق و با راهبرد سیاسی حل و فصل کند.
از این منظر که واقعیت امروزۀ عراق، وابسته به تصمیمات تهران است و با لحاظ کردن مواردی که در طول یادداشت به آن پرداخته شد معتقدم که بهترین مسیر پیش روی اقلیم کردستان تعمیق و اصلاح روابطش با ایران است. این روابط در سطح دولت اقلیم کردستان باید اصلاح شوند نه در سطح احزاب و اشخاص. در میان این همه مخالف سیاسی که امروزه برای اقلیم کردستان وجود دارد بهترین مسیر آن است که مسئولان اقلیم کردستان در اندیشۀ سازش و توافق با ایران باشند تا بتوانند از هژمونی ایران همانند آنچه امروزه در منطقه وجود دارد، منتفع شوند. بدون تردید، اگر مسئولان صاحب قدرت در اقلیم کردستان بتوانند سردی روابط میان اربیل و تهران را بهبود بخشند به صورت مستقیم بر بهبود روابط میان اربیل و بغداد نیز اثر خواهد گذاشت.
اگر مسئولان کرد فراتر از منافع حزبی، به فکر اقلیم کردستان باشند و اراده کنند که مانع تضعیف بیشترِ اقلیم کردستان شوند بهتر است در کنار روابطی که با غرب دارند، اندکی بیشتر با ایران، روابط سیاسی و اقتصادی خود را توسعه دهند و آرامش، صلح و امنیتی برای شهروندان اقلیم کردستان نیز به دست آورند.
نظر شما