کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

سرویس ایلام - یاسر بابایی، نویسنده و روزنامه نگار ایلامی، گزارشی کوتاه از سفر یک روزه خود به شهر کربلا در روز عاشورای حسینی به نگارش درآورد.

به گزارش خبرگزاری کردپرس، به کربلا نرسیده بودم که عباس در کاسه‌ام آب ریخت و حسین به من آبرو بخشید. از نصف النهار مرز مهران که گذشتم، زمان به من فرصت بیشتری داد تا بیشتر بگردم و پیدا کنم خودم را که در لابلای نمی‌دانم کدام بوته شوره‌زار، از ایست بازرسی سربازان عراقی تا تعارف آب‌های خنک، هر کجا یک تکه‌اش را جا گذاشتم... وقتی رسیدم، دیدم زودتر رسیده‌ام. زمان به من نیم ساعت بیشتر فرصت رسیدن داد. و ای بسا بیشتر از نیم ساعت، شاید یک روز. چون وقتی در کربلا پیاده شدم، دیدم اینجا دوباره عاشوراست و من نمی‌دانستم. 

نوجوانی آخرین پرچم بازمانده با شعارهای قبیله طویرج را برای فروش نشانم داد و من از او گذشتم. پرچم‌های کوچک و بزرگ با پاهای برهنه و مسیرهای مسدود و راه‌هایی که پر از دویدن عاشقانه بود، شهر را به هم گره زده بود. روز گذشته در ایلام عاشورا بود و امروز در کربلا نیز عاشورا بود و این هدیه نصف النهار است به من. به مانند بسیاری از جاها، اینجا در کربلا، در پایتخت عاشورا این مردم هستند که عاشورا را برگزار می‌کنند و عشق و اخلاص خود را در آن می‌دمند و چه چیزی بهتر از این؟ هر کس که می‌تواند و هر کس که نمی‌تواند، همه در برگزاری عاشورا در کربلا سهیم‌اند. ثروتمندان و فقرا هر دو بی آنکه مشخص باشد چه کسی فقیر و چه کسی ثروتمند است، عاشورای کربلا را رقم می‌زنند. از آن دخترکان با لباس‌های یک جور که آب و موسیقی به دست زائر می‌دهند، تا آن پیرمرد فرتوتی که جوانان را در مسیر عاشورا باد می‌زند تا خنک شوند، دارند چیز تازه‌ای برای بشریت خسته و غمگین ایجاد می‌کنند.

ایثار مردم عراق در برگزاری مراسمات محرم و خاصتاً تاسوعا و عاشورای حسینی در کربلا، چیزی نیست که چشم انصاف ببیند و دل حقیقت جو در برابرش نلرزد. چنین است که این کرامت و این پاسداشت شعائر حسینی که اوج آن در عاشورا و در اربعین حسینی متجلی می‌شود، به الگویی تبدیل شده که خود را در کشورهای مسلمان و صاحب مذهب تشیع نشان داده است و چه چیزی از این بالاتر که این کرامت و شرافت، چنین تمدن ساز است.

وقتی به کربلا رسیدم، با این هدیه نصف النهار و در عاشورایی دوباره، بین من و هتلم و زیارتم، فاصله و ده‌ها کوچه و هزاران مرد و زن فاصله افتاد. من نمی‌دانستم در تقویم کشور عراق امروز عاشوراست. می‌پنداشتم که این سنت هروله اهالی طویرج عراق است. غصه خوردم که چرا راه زیارتم بسته شده و هرچه می‌روم به هتلم نمی‌رسم! هرچه بیشتر می‌رفتم بیشتر نمی‌رسیدم. لای ملت امام حسین گم شده بودم و گاهی خودم را می‌دیدم که با مشتی گره کرده یا دستی افراشته لبیک یا حسین می‌گویم و با گلوی فارس و ترک و کرد و عرب و پاکستانی فریاد واویل علی العباس سر می‌دهم. تنها زمانی که به پیشخوان هتل رسیدم بود که فهمیدم من در یکی از باشکوه‌ترین عاشوراهای زندگیم زیستم و پاهایم تاول زد تا به یاد بیاورم آن کس که مرا آورد و لای مردمش گم کرد، همان کسی است که می‌تواند در سیاه‌ترین چاله‌های زندگی و زمانه‌ات نیز تو را پیدا کند و برهاند.

تجربه شام غریبان متفاوتی که در کربلا دیدم نیز منحصر بفرد بود. شمع‌گردانی و شبیه سازی‌ها و آوازهای غمگنانه‌ای که مردم کربلا دسته‌جمعی می‌خواندند، زیبا، جانگداز و خاطره‌انگیز بود و اگر چه به زبان عربی ادا می‌کردند اما چون قصه پر غصه کربلا را می‌دانستم، سخت نبود که بفهمی که چرا این روز و شب این همه جگرسوز است.

شب هنگام کنار دستم با جوانی از اهالی بغداد آشنا شدم. از کردهای فیلی مندلی بود که در بغداد مغازه داشت و برای عاشورای حسینی به کربلا آمده بود. از مزار برادر شهیدش گفت که در بهشت زهرا مدفون است، از زیارت مرقد امام خمینی و جراحی کیسه صفرا در یزد گفت و با هیجان گفت: شبی که ایران اسرائیل را موشک باران کرد، چند موشک را دیدم که از آسمان می‌گذشتند و از شادی تا صبح خواب به چشمم نیامد.

اینجا کربلا پایتخت عاشورا و تجلی محبت شیعیان به همدیگر بود که تکرار هر ساله‌اش امیدآفرین و مکتب‌ساز است و چه چیزی بهتر از این.

گزارش: یاسر بابایی 

کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

کربلا پایتخت عاشورا / یاسر بابایی

کد خبر 2773022

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha