کرد پرس- با این وجود برنامه هفتم و بسیاری از احکام آن مصوب و مشخص نشده تا بر اساس آن حرکت کرد تکلیف مدیران وطن دوست که فارغ از جریانات سیاسی می خواهند مفید باشند و کاری صورت دهند چیست؟ با کدام چشم انداز و هدف حرکت کنند؟ براستی در این بی برنامگی و بلبشو ناشی از تصمیمات خلع الساعه چه باید کرد؟ و آیا علم مدیریت نسخه ای برای این وضعیت دارد؟ این سوال پاسخ دقیقی ندارد لذا اگرچه علم مدیریت بعنوان یک حوزه بین رشته ای که بیشتر متاثر از علوم انسانی است ذاتا دارای پاسخ نادقیق است اما می توان از برخی ایده ها و راهکارهای عملی ایده گرفته و الگوبرداری کرد.
اگر این راهکار در عمل جواب داده باشد که حتی می توان آن را نیز تئوریزه کرد. مثل کاری که تیلور یکی از نظریه پردازان حوزه مدیریت در عمل پس از مشاهده های میدانی خود تحت عنوان کارسنجی و زمان سنجی تئوریزه کرد.
برای پاسخ به این دغدغه ابتدا ذکر این خاطره خالی از فایده نیست: «سال ۱۳۸۹ که برای اولین بار مسیر ارومیه به سلماس را طی کردم در کمال تعجب با یک جاده دو بانده استاندارد آن هم در جغرافیایی کوهستانی مواجه شدم پس از بررسی هایی که کردم متوجه شدم اگر نماینده وقت سلماس در مجلس نبود این جاده قطعا ساخته نمی شد. نماینده وقت سلماس مهندس آقایی، عضو کمیسیون عمران مجلس بودند. این اسم در ذهنم ماند تا تابستان ۹۲ و معرفی کابینه آقای روحانی و استماع نظر مخالفان و موافقان دولتی که برچسب اصلاح طلبی/اعتدالی داشت. یکی از مدافعان کابینه مهندس آقایی بود. تمرکز کردم تا دفاع ایشان را بشنوم. متفاوت ترین دفاع از عملگرا ترین نماینده مجلس که برچسب اصولگرایی داشت ولی بدون نفی فساد و اختلاس آفت کشور را ترک فعل نامید تا فساد ... چیزی که خود در عمل نیز نشان داده و بدان معتقد بود. چند سال بعد ایشان فوت کردند در حالیکه امتداد جاده فوق به خوی هم رسیده بود و در کاری قابل تحسین نام ایشان بر بخشی از این مسیر گذاشته شد».
میراث مهندس آقایی چه می گوید؟
در زمانه بحران در زمانه تحریم در زمانه عدم اهتمام به برنامه، در دوران فترت (انتقال دولت ها)، مدیران میانی و استانی بهتر است بر بخشی مشخص تمرکز کنند که با هر نگاه و برنامه ای احتمالا جزو اولویت ها قرار خواهد گرفت. برای مثال زیرساختی مثل پروژه فوق یعنی ساخت جاده دو بانده نتایجی به شرح ذیل را رقم می زند که در هر برنامه توسعه ای حتما در اولویت خواهد بود:
- افزایش تردد و حمل و نقل و در نتیجه کمک به رونق اقتصادی منطقه
- کاهش مرگ و میر جاده ای و عدم تحمیل هزینه های جانی و مالی به اقتصاد
- کاهش آفت های اجتماعی ناشی از مورد شماره ۲ مثل عدم گسست خانواده ها، بی سرپرستی، هزینه های بیمه ای و ...
- کمک به رونق گردشگری ناشی از مورد شماره یک
- کاهش مصرف سوخت که هم پیامدهای زیست محیطی و هم اقتصادی دارد
- افزایش امنیت منطقه
- کمک به مهاجرت معکوس
- بهبود برند منطقه با نتایج جمعی موارد هفتگانه فوق
می شود به لیست فوق موارد دیگری نیز افزود اما یک نکته را نباید فراموش کرد هر مدیری اعم از وزیر، نماینده مجلس، استاندار، شهردار و... می تواند یک حوزه تخصصی و مورد علاقه را اولویت بندی کرده و بر آن تمرکز کند نه لزوما حوزه جاده ای، مثلا ممکن است کسی علایق زیست محیطی یا گردشگری داشته باشد.
برای یک فرد امنیت غذایی مهم باشد و... مهم این است که عملکردی قابل سنجش، ملموس و موثر داشته باشد تا آیندگان بتوانند براحتی او را قضاوت کنند. در کارآفرینی پست مدرن بحثی داریم به نام بریکولاژ که از هنر وام گرفته شده بدین معنی که وقتی قطعات به ظاهر متفاوت و متمایز را هوشمندانه بهم بچسبانید در نهایت شکل و فرمی کلی را به خود می گیرند که معنی دار به نظر می رسد.
به نظر بنده روش مطرح شده نیز وقتی جزء به جزء با تخصص و علاقه انجام پذیرد در سطح کلان شکلی را پیدا می کند که اگرچه معنا دار است ولی از ابتدا ابعاد آن شاید کاملا مشخص نبوده و چه بسا اگر در اتاق فکر می نشستیم و صرفا برنامه مکتوب می کردیم نمی توانستیم آنرا دقیق ببینیم و عملی سازیم. حال با همین معیار با خود بیندیشیم که چقدر در تاریخ اجرایی و تقنینی این استان ما مدیرانی چون مرحوم مهندس آقایی داشته ایم؟
زیرساخت ها و اقتصاد نحیف استان کردستان می توانند با ما سخن بگویند. امیدوارم در این ایام به اصطلاح "فترت" دولت، مدیران استان دست از کار نکشند و در نیمه دوم امسال که به احتمال زیاد باید پست خود را تحویل دهند کارنامه قابل دفاعی داشته باشند.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل ... که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.
لازم به یادآوری است که در صورت وجود برنامه مدون همه باید ذیل آن برنامه مشخص عمل کرده و از اعمال سلیقه خودداری کنند. نسخه فوق برای دوران اضطرار است که شوربختانه چند سالی است کشور درگیر آن است.
*- عضو هیات علمی گروه مدیریت دانشگاه کردستان
نظر شما