قاطعانه میتوان گفت که گفتمان «وفاق ملی» که از سوی دکتر مسعود پزشکیان چه در ایام انتخابات و چه پس از پیروزی و تشکیل کابینه، و حتی در سفر به عراق و آمریکا، و حتی در روز اول بازگشایی مدارس همواره به آن تأکید شده است، آنقدر دال مرکزی پر قدرتی است که رئیس جمهور آن را بر داشتن برنامه داخلی و خارجی در همه حوزهها ارجح دانسته است؛ چیزی که به اعتقاد نگارنده هنوز صورتبندی کاملی ندارد و هرکس از ظن خود و گاه به دلخواه خود آن را تعریف میکند.
تعریف
وفاق در لغت به معنای همکاری، همراهی و اتحاد است و در گذشته به معنای موافقت و سازگاری نیز به کار میرفته است. وفاق ملی در سیاست نیز همان معانی را دارد و به معنای تلاش برای ایجاد همبستگی و اتحاد میان تمامی گروهها و اقشار مختلف جامعه است. این مفهوم همانطور که توضیح داده شد، به دنبال کاهش تنشها و اختلافات داخلی و تقویت همبستگی ملی است تا بتواند به چالشهای داخلی و خارجی کشور پاسخ دهد.
آثار وفاق ملی در بعد داخلی و خارجی
اگرچه در عنوان این شعار واژه ملی به کار رفته است اما به نظر میرسد این شعار بیش از تلاش برای وفاق بین آحاد جامعه و پر کردن شکاف دولت ملت، به دنبال کاهش تنشها و اختلافات میان جناحهای مختلف سیاسی و ایجاد فضایی برای همکاری و همگرایی بیشتر آنهاست. اگر وفاق ملی بتواند در این مرحلهی تقسیم قدرت، خود را ثابت کند و فواید آن در جامعه لمس شود، شاید بتواند به اقشار مختلف جامعه نیز تسری پیدا کرده و موجب تقویت همبستگی و همدلی میان اقشار مختلف جامعه شده و با استفاده از ظرفیتهای تمامی گروهها و افراد توانمند، دولت نیز کارآمدتر شده و مشکلات کشور را بهتر مدیریت کند.
همانطور که دکتر پزشکیان در مناظرهها نیز عنوان کرد برای حل مسائل و چالشهای بینالمللی، ما باید در درون کشور با هم دعوا نکنیم و این بدان معناست که با ایجاد وفاق ملی و کاهش تنشهای داخلی، ایران میتواند با قدرت بیشتری در عرصه بین المللی حضور یافته از موضع قویتری در مذاکرات و تعاملات بینالمللی برخوردار باشد و همچنین وفاق ملی و تقویت انسجام داخلی میتواند در خنثیسازی تحریمها و تقویت بنیانهای اقتصادی جامعه کمک موثری بکند.
چرا برخی جناحها با وفاق ملی مخالفند؟
با وجود ظاهر زیبا و محتوای بلند شعار وفاق ملی اما برخی جناحهای سیاسی ، با هر تعریفی از وفاق ملی موافق نیستند که میتوان برای آن دلایلی را متصور شد:
اختلافات ایدئولوژیک: جناحهای مختلف سیاسی در ایران دارای دیدگاهها و ایدئولوژیهای متفاوتی هستند که ممکن است با یکدیگر تضاد داشته باشند. این اختلافات میتواند مانع از همکاری و همگرایی آنها و رسیدن به یک فهم واحد از وفاق ملی شود.
منافع حزبی: بحث منافع در این بخش بسیار پررنگتر از سایر بخشهاست و کارگزاران بسیاری که با پیروزی دولت سیزدهم از قدرت کنار گذاشته شدهاند (و این رویه کنار گذاشته شدنها در همه دولتها تکرار شده است)، با پیروزی دولت پزشکیان مترصد بازگشت به قدرت هستند که در این میان شعار فراجناحی وفاق ملی به یک مانع و دردسر برای آنها تبدیل شده است. برخی جناحها ممکن است منافع حزبی و گروهی خود را بر منافع ملی ترجیح دهند و به همین دلیل با وفاق ملی مخالفت کنند.
بیاعتمادی: نکته بعدی بیاعتمادی میان جناحهای مختلف سیاسی است که هر کدام در دورهای مسئولیتی در کشور داشته اند و این میتواند یکی از موانع اصلی تحقق وفاق ملی باشد. مثلاً اگر وزیر کشور اصولگراست همواره تصور میشود که او در تلاش برای حذف اصلاح طلبان در کوتاه مدت و دراز مدت در کشور خواهد بود و برعکس این نیز صادق است که مثلاً گفته میشود که یک استاندار اصلاح طلب چگونه میتواند با یک معاون سیاسی اصولگرا کار کند؟ این بیاعتمادی ممکن است ناشی از تجربیات گذشته و یا نگرانی از سوءاستفاده از قدرت باشد. چالش بی اعتمادی میتواند دولت را به ضد خودش تبدیل کند.
آیا وفاق ملی تنها یک توافق بین دولتمردان است؟
در مواجهه با مردم میتوان دید و شنید که آنها پیگیر اینکه چه کسی استاندار بشود یا نشود، بومی باشد یا نباشد نیستند، اغلب پس از رفع کنجکاویشان میگویند: هر کسی باشد فرقی نمیکند! آنها فقط به فکر خود و دور و بریهایشان هستند!
برخی از مردم به این باور رسیدهاند و اینگونه فکر میکنند که شعار وفاق ملی نیز بیشتر به یک توافق بین مدیران و اصحاب قدرت شباهت دارد تا وفاق بین مردم و حاکمیت، که این سخن به دلایل زیر تا حدی میتواند درست باشد:
تجربیات گذشته: در گذشته، بسیاری از شعارهای مشابه سر داده شده ولی بیشتر به تغییرات در سطح مدیریتی و جابجایی افراد تکراری محدود شده و تأثیر چندانی بر زندگی روزمره مردم نداشتهاند و آنگونه که تصور و ادعا میشده، مردم در اقتصاد سیاست و قدرت مشارکت داده نشدهاند.
ترکیب کابینه: برخی از انتصابات و ترکیب کابینه دولت چهاردهم نیز نشان داده که بیشتر وفاق و همگرایی میان جناحهای مختلف درون حاکمیت مورد توجه بوده تا مشارکت گستردهتر مردم و گروههای اجتماعی مختلف. اگرچه دولت سعی کرده است که با تبعیض مثبت در خصوص زنان و اهل سنت، نویدبخش تغییراتی در کشور باشد اما همین افراد نیز تنها در بین دولتمردان و مسئولین سابق و کنونی چرخیده و هنوز برنامه خاصی برای مشارکت دادن مردم در تصمیم گیری و اجرای صحیح برای اداره کشور از سوی دولت ارائه نشده است تا مردم به این باور برسند که شعار فراگیر وفاق ملی گسترهاش به مردم نیز میرسد.
در نهایت باید گفت که تحقق واقعی وفاق ملی نیازمند اقدامات عملی و شفاف است که شامل مشارکت فعال مردم در تصمیمگیریها و توجه به نیازها و خواستههای آنها باشد. و همچنین دولت پزشکیان برای تحقق شعار وفاق ملی باید در روشنگری و تبیین این شعار و رساندن پیامش به مردم و همچنین به مسئولین مختلف بسیار کار کند خصوصاً برای آنها که منتظر فرصتی برای حفظ قدرت و یا بازگشت به قدرت هستند.
نظر شما