کرد پرس- شب طولانی در دمشق واقعهای بسیار مهم و زلزلهوار بود. مخالفان نمیتوانستند سقوط سریع رژیم سوریه را پیشبینی کنند. ارتش برای مقابله با پیشرفت مخالفان که در حال قوت گرفتن بود، آمادگی نداشت. روسیه تمایل به دخالت نداشت. بشار اسد به خوبی میدانست که اوضاع به چه سمتی میرود. چنین اتفاقاتی ممکن است بیفتد. اشتباهات او جمع شده بود و هیچ گزینهای جز جستجوی تبعید برایش باقی نمانده بود. به همین دلیل، سوار بر آن هواپیما شد و رفت. سوریه روز یکشنبه با واقعیتی جدید و غیرقابلباور روبرو شد. دیگر خبری از مردی نبود که ۲۴ سال در قدرت بود. مردی که تصور میشد متفاوت است و سرنوشتی مشابه دیگران چون صدام و قذافی، نخواهد داشت. هرگز به ذهنش خطور نکرد که ممکن است سرنوشتی مشابه علی عبدالله صالح در دستان حوثیها داشته باشد. او صحنههای محاکمه حسنی مبارک را نادیده گرفت و هرگز فکر نمیکرد که به سرنوشت زینالعابدین بن علی دچار شود. بشار اسد مطمئن بود که قوی و متفاوت است و میتواند از طوفانها عبور کند. او باور داشت که از پدرش رژیمی به ارث برده که میتواند آتشها را خاموش کند و زلزلهها را کنترل کند، زلزلههایی که در طول دوران طولانیاش بسیار اتفاق افتاده بودند.
او زلزله حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را تجربه کرد و دستور داد که نهادهای امنیتیاش به طور محدود با آمریکاییها همکاری کنند. هنوز تمایلاتش به سمت ایران شکل نگرفته بود، اما حمله آمریکا به عراق او را به این سمت سوق داد. او نگران بود که حکومت حزب بعث هدف بعدی کمپین آمریکاییها پس از عراق باشد. دمشق و تهران منافع مشترکی در بیثبات کردن "فرمول آمریکایی" در عراق داشتند. به همین دلیل، سوریه مرزهایش را به روی شبهنظامیانی که میخواستند در برابر اشغال آمریکا در عراق مقاومت کنند، باز کرد.
زلزله دوم از بیروت آغاز شد. در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۰۵، رفیق حریری در پایتخت لبنان ترور شد. خشم شدید مردم لبنان، اسد را مجبور کرد که نیروهایش را از لبنان خارج کند. در سوریه، این احساس وجود داشت که نفوذ کشور در لبنان که در زمان حافظ اسد ایجاد شده بود، تحت رهبری بشار در حال کاهش است. در سال ۲۰۰۶، زمانی که حزبالله نگران بود که جنبش ۱۴ مارس لبنان موضع منطقهای لبنان را تغییر دهد، با اسرائیل به جنگ رفت که به شکستن انزوا بینالمللی دمشق کمک کرد. در اوایل دهه ۲۰۱۰، به اصطلاح بهار عربی در منطقه طوفان به پا کرد. اسد معتقد بود که حتی باز کردن یک پنجره کوچک به تغییر میتواند کل نظام را فرو بریزد. به همین دلیل، به سرکوب اعتراضات پرداخت . صدها هزار نفر کشته و میلیونها نفر بیخانمان شدند.
بشار اسد در سال ۲۰۰۰ به قدرت رسید، شش ماه پس از آنکه پوتین کنترل روسیه و صحنه بینالمللی را در دست گرفت و کمتر از سه سال قبل از ورود رجب طیب اردوغان به صحنه در ترکیه. یک روز، پوتین بدون تردید اشتباهات اسد را در حضور هیأتی عراقی که از او شکایت کرده بودند، مورد انتقاد قرار داد. اما زمانی که پوتین تصمیم گرفت تصرف کریمه را با ایجاد پایگاهی در مدیترانه جشن بگیرد، محاسباتش تغییر کرد. به همین دلیل، او اجازه مداخله هوایی روسیه در سوریه را صادر کرد.
بشار اسد و رجب طیب اردوغان رابطهای پیچیده و متغیر داشتند. در آغاز، این دو رهبر به دلیل منافع مشترک و زمینههای سیاسی نزدیک به هم، ارتباط خوبی برقرار کردند. اما با بروز اختلافات، این رابطه به سرعت به سردی گرایید و هرگز نتوانستند دوباره به توافق برسند. این تغییر نشاندهنده آسیبپذیری روابط سیاسی در خاورمیانه و تأثیرات متغیر قدرتها بر یکدیگر است. پس از این اختلاف، اسد به حسن نصرالله و حزبالله روی آورد. افزایش قدرت حزبالله نسبت به ارتش سوریه نشاندهنده تغییرات استراتژیک در منطقه بود و این مسئله به تنشها در سوریه دامن زد. اسد بهنوعی به حزبالله به عنوان یک ابزار برای تقویت موقعیت خود نیاز داشت، در حالی که این تحولات میتوانست تهدیدی برای ثبات کشور باشد.
زمانی که یحیی سنوار عملیات «طوفان الاقصی» را آغاز کرد، نصرالله نیز با اعلام جبهه حمایتی به او پیوست. این همکاری میان گروههای مختلف نشاندهنده همگرایی در میان نیروهای مقاومت علیه اسرائیل است، اما اسد سعی کرد از این تحولات فاصله بگیرد تا خود را از تنشهای فزاینده دور نگه دارد. در این میان، اسد با یک بازیکن خصمانه به نام بنیامین نتانیاهو مواجه بود، که تأثیر زیادی بر سرنوشت او داشت. نتانیاهو با ویرانی غزه در تلاش بود تا رهبری حزبالله را هدف قرار دهد. این بازی سیاسی نه تنها بر سرنوشت اسد تأثیر میگذارد، بلکه نشاندهنده رقابتهای قدرت در منطقه و تأثیرات فراملی بر بحران سوریه است. این وضعیت، چالشهای پیشروی اسد را چندبرابر کرده و او را در موقعیتی دشوار قرار داد.
توازنها به شدت به هم خورد. در ادلب، مخالفان اسد در انتظار فرصت مناسب بودند تا حمله کنند. آنها هرگز به توافق کاهش تنش و دوران ترامپ ایمان نداشتند. اردوغان تصمیم به مجازات اسد گرفت، کسی که به طور مکرر از پذیرش پیشنهادات برای برگزاری جلسه خودداری کرده بود. احمد الشراء، معروف به ابومحمد الجولانی، جرقه را روشن کرد. آرامش به طغیانی تبدیل شد که حلب، حماه، حمص و دمشق را درنوردید. در این شرایط، اسد از حمایتهای قبلی خود بیبهره ماند و در حالی که رقبایش قدرت میگرفتند، او در موقعیتی دشوار قرار گرفت.
سرنوشتها در دمشق در آن شب طولانی رقم خورد. این شب سرنوشت سوریه و موقعیت منطقهای آن را تغییر داد و صحنه منطقه را دگرگون کرد. حزبالله از نقش منطقهای خود کاست و به وضعیت قبلی خود تحت قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل بازگشت. یک شب در دمشق توازنها را در لبنان تغییر داد و نشان داد که تحولات در یک نقطه میتواند تأثیرات گستردهتری بر منطقه داشته باشد. این تغییرات نه تنها به نفع مخالفان اسد بود، بلکه نشاندهنده بیثباتی و چالشهای پیشروی متحدان او نیز بود. این وضعیت تأکید میکند که در بستر بحرانهای سیاسی و نظامی، تغییرات سریع و غیرمنتظره میتواند توازن قدرت را به کلی دگرگون کند. صحنه دیروز متفاوت بود. سوریه بدون اسد و بدون حزبالله است. اسد سوار آن هواپیما شد و رفت. یک دوره کامل به پایان رسید. رئیسجمهور سوریه کشور را ترک کرد و حالا منطقه باید با چالشهای "پس از این" روبرو شود. این تغییرات نه تنها بر آینده سوریه تأثیر میگذارد، بلکه بر توازن قدرت و روابط منطقهای نیز اثرگذار خواهد بود. اکنون زمان آن است که بازیگران جدید وارد صحنه شوند و مسیر آینده را تعیین کنند.
نظر شما